هفته گذشته “عباس نبوی”، رئیس “موسسه تمدن و توسعه اسلامی” و عضو موسسه امام خمینی (موسسه ای که زیر نظر محمدتقی مصباح یزدی رهبر فکری و پدر معنوی جبهه ایستادگی اداره می شود)، طی یک سخنرانی در جمع انصار حزب الله تهران ــ همان نیروهای اجیر شده و قمه کش خامنه ای و پسرش مجتبی برای سرکوب مردم ــ خبر از نامه ای داده است که خامنه ای طی آن به اعضای مجلس خبرگان رهبری یادآور شده که “دخالت خبرگان را در جزئیات نمی پذیرد”! این عضو رهبری انصار حزب الله که متن سخنانش متعاقبا در نشریه “یالثارات” انتشار یافته، به نقل از خامنه ای آورده است که “یا او را همانطوری که هست، بپذیرند و یا او را به کل از رهبری حذف کنند چون وظیفه خبرگان نظارت بر شرایط کلی رهبری است”!
روزهای آخر حکومترانی دیکتاتورها همزمان است با تلاشی و بی اعتبار شدن گام به گام ساختار سیاسی و مقامات سیاسی شان. شرایطی که گویا در آن افشاگری مقامات در مورد اختلاس ها، دزدی ها و جنایاتشان به پدیده ای معمول و متعارف در فضای رسانه ای و عمومی جامعه تبدیل می شود و با این حال، سیستم سیاسی روز بروز با خطر سرنگونی بیشتر مواجه می شود اساسا به این دلیل که دیکتاتورها دیوانه می شوند. هذیان می گویند و اوج ظرفیت آدمکشی شان را برای حفظ منافع بادآورده شان به نمایش می گذارند! به این دلیل که آن خصلت اساسی انسان ها، تحقیر و بی حقوقی را نمی پذیرد و در نهایت برای به زیر کشیدن نظم کهن به پا می خیزد و تمام این ها را “عباس نبوی” و همه اطرافیان و دست پروردگان بیت ولایت فقیه به خوبی می دانند و به همین دلیل برای نجات ولی فقیه و آشکار ساختن اوج توحش و توانش در خودرأیی، سرکوب و دیکتاتوری بپا خاسته اند.
ریشه ها و زمینه های افشاگری عضو شاخص انصار حزب الله تهران اما، به بسیار پیشتر از این ها بازمی گردد و باید گفت حداقل به بیشتر از دو سال پیش یعنی به فردای انتخابات نمایشی ریاست جمهوری سال ۸۸. به فردای آن به اصطلاح انتخابات مسخره که پس از آن خامنه ای دیگر آن ته مانده آبرو و حیثیتش را در میان اطرافیان و نزدیکانش از دست داد. از همان هنگامی که مردم در خیابان ها بر علیه شخص خامنه ای، پسرش مجتبی و “اصل ولایت فقیه” شعار دادند.
پس از آن انتخابات بود که خامنه ای ــ با دستورات مستقیمی که با هدف کشتار و شکنجه مردم و جوانان صادر کرد ــ همراه با خودش، کل نظام اسلامی را نیز گام ها به سرنگونی نزدیک ساخت. خامنه ای با دستور به قتل فرزندان مردم، از همان زمان میان طرفداران و اجیرشدگان خود باعث و بانی تشتت، بلاتکلیفی و بی سرانجامی شد و با بخوردش نسبت به اعتراضات مردم، شکاف های جمهوری اسلامی را عمیق تر ساخت و غیرقابل ترمیم تر. همان شکاف هایی که “علی مطهری”، نماینده مردم تهران و منتقد سیاست های دولت در مجلس در مصاحبه اش با روزنامه “شرق” به آن ها اشاره می کند. فرزند “مرتضی مطهری”، نظریه پرداز انقلاب اسلامی” در گفت و گویش با روزنامه شرق اعتراف می کند که “در داخل جریان اصولگرایی از دو سال پیش شکاف افتاده است” و این که “اگر اصولگرایی این است، من اصولگرا نیستم”!
همین دغدغه ها و نگرانی هایی را که خامنه ای در میان طرفدارانش موجب شده است، “عبدالحسین نواب”، عضو مرکزی جامعه روحانیت مبارز در گفت و گویش با سایت “خبر آنلاین” به گونه دیگری هشدار می دهد. نواب البته برای پنهان نگاه داشتن شکاف های جمهوری اسلامی از “رهبران جدید” سخن می گوید!
رهبرانی که می خواهند ولایت فقیه را توجیه، ترمیم و بزک کنند. عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز می گوید “رهبران جدید وارد جریان اصولگرایی شده و اصولگرایی در حال پوست انداختن است”!
نواب همچنین به واقعیت عمیق دیگری هم اشاره می کند و ضمن هشدار به مقامات مذهبی و خطوط قرمزی که زیر پا گذاشته شده اند، اشاره می کند: “حرف هایی که اگر زمانی اصلاح طلبان می زدند، تعجب می کردیم، الآن اصولگرایان می زنند”!
و منظورش، اعترافات و اظهارات از سر ناچاری ذوب شدگان در ولایت فقیه و جمهوری اسلامی در مقابل بحران مشروعیت کل نظام و بحران انقلابی است که در کمین کل این بساط نمایشی نشسته است! منظورش، اشاره به اعترافات نزدیکترین دست پرورده های خامنه ای در مورد خطر فروپاشی و سرنگونی است. اعترافات دیرهنگام مقاماتی که از “نظارت بر ولی فقیه”، “پوست اندازی” اصولگرایان و شکاف در میان حاکمیت می گویند و با این همه تلاش می کنند تمام این بحران مشروعیت و ترس و هراسشان از سرنگونی محتوم را با انواع و اقسام بازی های سیاسی و نمایش هایی که می توان گفت گرته برداری مسخره و مزخرفی از به اصطلاح دموکراسی غرب است، لاپوشانی کنند.
تلاش می کنند در کشاکش این همه بحران از “نظارت بر عملکرد رهبری” و وظایف خبرگان بگویند تا شاید بتوانند جامعه و مردم را راضی نگاه دارند. سی سال است که حکومت ولایت فقیه و نمایندگان خدا بر زمین، ماشین دزدی و کشتارش کار می کند و هیچ کس رهبر را به پرسش نکشیده است. برعکس، این ولی فقیه بوده که دستور دزدی، آدمکشی و شکنجه داده و احکام حکومتی صادر کرده است و امروز، حتی نزدیکترین نزدیکانش و کسانی که با احکام و دستورات مستقیم شخص او، این جا و آن جا مناصب داشته و نمایندگی اش را بر عهده دارند، همان ها که امروز به جان هم افتاده اند و با هدف سهم خواهی بیشتر می خواهند به اصطلاح انتخابات برگزار کنند و همان ها که همه جا مدح و ثنای او می گویند، اصولگرایان ورشکسته ای که دارند حول مرکزیت ولی فقیه و دوری و نزدیکی به او ــ که به معنای دوری و نزدیکی به مراکز و محافل قدرت و ثروت جمهوری اسلامی است ــ با هم رقابت می کنند، همه و همه دارند از نظارت بر عملکرد رهبری می گویند و چقدر مسخره و ساده اندیشانه در شرایطی که شخص ولی فقیه، منافع تمام اطرافیان و نزدیکانش را به خطر انداخته است!
باید گفت خامنه ای و تمام بیت ولایت فقیه در ایران به طور روشن و آشکاری دیگر به دردسری برای جمهوری اسلامی تبدیل شده که هم با تعفن و جنایت و فسادی که در همه جا گسترش داده، اساسا به مانعی برای حفظ و تداوم خود رژیم اسلامی تبدیل گشته و هم ستون فقراتی است که کنار رفتنش، نابودی کل نظام اسلامی را در پی خواهد داشت و به خاطر همین هم هست تمام نگرانی ها و ترس های دیکتاتور مفلوکی که سمبل و نماد تمام مصیبت ها و بدبختی هایی به شمار می رود که سی سال است جمهوری ولایت فقیه اسلامی بر گرده مردم در ایران تحمیل کرده است. به همین دلیل است شاخ و شانه کشیدن هایش در مقابل مجلس خبرگان نمایشی ست که اعضایش، اجیرشدگان و منصوب شدگان خودش در نهادهای مختلف دزدی و غارت مملکتند. بر همین اساس است که می گوید “یا باید او را همانطوری که هست بپذیرند و یا او را به کل از رهبری حذف کنند چون وظیفه خبرگان نظارت بر شرایط کلی رهبری است”! اظهاراتی از سر استیصال و تنهایی از همان نوعی که تمام دیکتاتورها در آخرین روزهای حکومترانی شان بر زبان می آورند. تلاش برای نجات “جزئیات” بساط دیکتاتوری که ادامه حیات منحوسش را امکانپذیر می سازند. همان جزئیات احکام نیروهای مسلح، صدا و سیما و انواع و اقسام نهادهای دینی، امنیتی و اطلاعاتی که قرار است دیکتاتور را در مقابل خطر انقلاب و خشم مردم مصون سازند، امروز، شکاف های اصلی جمهوری اسلامی را تعمیق کرده اند. رژیم اسلامی بار دیگر از درون فرو ریخته است!