نوروز ماندگار است، تا یک جوانه باقی‌ست

باقی‌ست جمع جانان، تا این یگانه باقی‌ست

بار دگر بریدند نای و نواش اما

این ساز می‌نوازد، تا یک ترانه باقی‌ست

سینه به سینه گفتند کوتاه تا شود شب

کوتاه می‌شود شب، وقتی فسانه باقی‌ست

عید است و نامه دارم از من رسان به یاران

بشتاب ای کبوتر تا آشیانه باقی‌ست

گم کردمش نشانی‌ش، یک کوچه تا جوانی

پیداش کن پرنده! تا این نشانه باقی‌ست

می‌چینمت دوباره از آسمان تهران

پرواز کن پرنده تا بام خانه باقی‌ست

نور نگاه کوروش بر بردگان بابل

بعد از هزارها سال در همگتانه باقی‌ست

زیباست حرف یاران در کوچه‌های تبریز

آواز مولوی هست، تا یک چغانه باقی‌ست

دود اجاق وصلی کو در سفر برافراشت

بعد از هزار منزل در بلخ و بانه باقی‌ست

در حیرتم که بعد از کشتار عشق اینک

 در زیر سقف تاریخ عطر زنانه باقی‌ست

فصل دگر برآید، این نیز هم سرآید

گر نیستت یقینی، حدس و گمانه باقی‌ست

یغماییان ربوده‌اند محصول عمر ما را

بشتاب و کشت می‌کن، تا چند دانه باقی‌ست

افراط کرد و تفریط، این ساربان گمراه

ای کاروان سفر خوش! راه میانه باقی‌ست

 

(یک توضیح:

این غزل زیبای حسین منزوی، غزلسرای نامدار ایران به نادرست در بیشتر سایت‌های اینترنتی به علیرضا میبدی نسبت داده شده)