در روزهای اخیر، یکی از ملاهای کوردل در افغانستان، گلُ ِ دیگری را به آب داد و خودش را رسوای عام و خاص ساخت. یک فلم مستند (ویدیوکلپ)، حاوی گوشه یی از سخنرانی یکی از ملاهای قشری افغانستان از طریق رسانه های الکترونیک به نشر رسید که بیننده و شنونده را یا سخت متعجب ساخت و یا نفرت همه گانی نسبت به سخنان بیهوده اش را برانگیخت. هرچند شاید بعضی از هم میهنان، کلِپ مورد بحث را دیده و یا شنیده باشند؛ ولی بازهم به منظور روشن شدن بیشتر موضوع، (با پوزش خواهی از خواننده ی عزیز)، اظهارات ملای بی دانش ظاهراً افغان را در این جا به تکرار می گیریم:
ملا، در حالی که صدها نفر از نمازگزاران در مسجدی نشسته اند، چنین می گوید: “حدیث است که یکی از روزها، حضرت محمد (ص) برای رفع حاجت به گوشه یی رفت و بَول کرد. بَول آن حضرت به حدی معطر بود که شخصی را که از آنجا عبور می کرد به خود جذب نمود و شخص مذکور رفت و بول را خورد. سپس نزد محمد رفت و گفت یا محمد (ص) من بَول ترا خوردم. محمد به وی گفت، وقتی بول من به شکم کسی برود، آن شخص هرگز گرسنه نمی شود. ”
این، تقریباً فشرده سخنان ملایی بود که با چنین بی حیایی و بیهوده گویی، سر ِآن دارد تا مردم ما را بیشتر از پیش تحقیر و تحمیق کند. حال، سئوال هایی که در این رابطه مطرح می شود اینها هستند که:
آیا آن چه را که این ملای بی نزاکت برای نمازگزاران گفت، واقعاً حدیث محمد است یا جعل شده است؟
زیرا، از یک طرف هیچ انسان عاقل و بالغ و هشیار و بخصوص مسلمان واقعی، خودش را هرگز مجبور نمی داند تا بَول کسی را بخورد، ولو که از آن ِ محمد باشد. از سوی دیگر، به اساس آثار و روایت ها، محمد (ص)، چنان فهیم و با نزاکت و با نظافت بود که پیروان خودش را همیشه به سوی رعایت نظافت و اجتناب از خورد و نوش ناجایز منع می نمود. پس چگونه شده می تواند که جناب شان به جای آن که “بوَل” خوار بی شعور را (اگر واقعاً آن را تنول فرموده باشد)، به جای سرزنش، تشجیع کند و “حکمت” آن را نیز برایش بگوید؟
سئوال دیگر این است که آیا هیچ موضوع مهم و ضروری دیگری درکشور ماتمزده ی ما وجود ندارد که این ملای نافهم، بی نزاکت و بی مسئولیت، چنین حرف هایی را به عنوان “حدیث” انتخاب نموده به خورد مردم می دهد؟
باز، معنا و مفهوم طرح چنین حرف ها و سخن ها در چنین برهه ی زمانی چیست و چرا آن را به جای صد ها موضوع مهم، ضروری و حیاتی دیگر، برای نمازگزاران بر می گزیند و بیان می دارد؟
آیا پیروان سایر ادیان، وقتی این سخن ها را، آن هم به این شکلی که یک ملای بی نزاکت و از جان بی خبر می گوید، بشنوند، راجع به آیین اسلام و پیروان آن چه فکر می کنند؟
آیا بیان کننده ی این سخن ها، واقعاً اعتقادات بی خدشه ی اسلامی دارد و یا روح شیطان در کالبد یک ملای مردم فریب حلول کرده است؟ آیا علما و روحانیون کشور که اندک ترین حرف و حرکت رسانه یی را از فلتر دقیق فکری، مذهبی و سلیقه یی خویش عبور می دهند، در این مورد اعتراضی داشته اند؟ و اگر نداشته اند، چرا؟
آیا وزارت اطلاعات و فرهنگ که همه روزه برای رادیوها و تلویزیونها هدایت و دستور خاص به اصطلاح اصلاحی و اسلامی صادر می کند، در قسمت چگونگی، راستی و نادرستی سخنان ملاهای مساجد هم مسئولیتی دارد یا خیر؟
باورکنید وقتی من این فیلم مستند را دیده و حرفهای ملا را شنیدم، مات و مبهوت مانده و با خود گفتم، خدای من! آیا ممکن است کسی در چنین عصر و زمان، در یک جامعه ی انسانی و به حضور صد ها انسان عاقل و بالغ جرأت اظهار چنین سخنانی را بکند؟ آیا ملای مذکور تصمیم ندارد با چنین اظهاراتی، معیارهای اسلامی و انسانی را درهم ریزد؟
هرچه بگندد نمکش می زنند وای به وقتی که بگندد نمک
باز، وقتی در اطراف مصیبت ها، عقب مانی ها، وحشت فزایی و ستمگری های سال های پسین در جامعه ی افغانستان می نگرم، وقتی جشن حاکمیت جهل و نابسامانی بر روی ویرانه های حزن انگیز سرزمینم را نظاره می کنم، زمانی که می بینم از مدت هاست جز تاریکی و ظلمت در این سرزمین، چیز دیگری سراغ نمی شود و بالاخره، وقتی اسارت و شقاوت ناشی از ستمگری و اشغالگری و جنون زدگی را می نگرم با خود می گویم، بلی، به میدان آمدن و بر منبر شدن چنین ملاهای درون قیر هم حاصل ناباب و ناهنجار همین وضع و حال دردناک جامعه ی ماست که از چندین سال بدینسو برمردم تحمیل گردیده است. شاعر در مورد چنین سخنگویان ازخود راضی و جهالت پرور می گوید:
در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شود / تیر کج چون از کمان بیرون رود رسوا شود
روی همین دلایل و براهین است که انسان های روشن ضمیر، روشنفکر و روشن اندیش همیشه طرفدار علم و دانش و ترقی و پیشرفت جامعه ی انسانی می باشند. این ها اعتقاد دارند که وقتی چلچراغ علم و فهم و دانایی در جامعه پرتو افگند؛ دیگر افراد و عناصر عقب مانده ی جاهل، مردم فریب و دغل باز شانس فعالیت را از دست می دهند و در آن صورت کسی نمی تواند همنوعانش را با گفتار و کردار نادرست و ناروا به کجراهه بکشاند. همین تضاد میان روشنی و تاریکی یا میان علم و جهل است که اکثریت مردم افغانستان از برگشت مصیبت بار گروه طالبان به امارت جاهلانه ی شان شدیداً در هراس افتیده و از آن نفرت دارند و روی همین دلایل است که مردم ما و روشنفکران میهن دوست و ترقیخواه، از دولت افغانستان، جامعه ی جهانی و بخصوص از ایالات متحده ی امریکا به خاطر تلاش شان درجهت برگردانیدن این گروه نادان و جنایتکار به افغانستان، جداً انتقاد می کنند.
اظهارات توهین آمیز این ملا در افغانستان و آلوده شدن فضای فکری و اجتماعی کشور با غبار جهل و تاریک اندیشی بی سابقه و صدها درد بی درمان اجتماعی و مذهبی دیگر، عمدتاً ناشی از حاکمیت گروه های تیره دل مذهبی و بخصوص، گروه متحجر و قرون وسطایی طالبان در سال های پسین افغانستان است، ورنه مردم با فراست میهن عزیز ما درطول سال ها و سده ها، هم اعتقادات اسلامی شان را داشته اند و هم از مزایای نظافت، نزاکت، پاکی و طهارت برخوردار بوده اند. باید این واقعیت را نیز پذیرفت که در دامن زدن سیاهی های فکری در جامعه ی افغانستان، منابع اطلاعاتی بیگانگان دست قوی دارند، زیرا قدرت های بیگانه هرگز نمی خواهند شاهد موجودیت یک افغانستان مترقی و مردم آگاه و متمدن در این سرزمین باشند.
پس، بیایید یک بار دیگر بگوییم:
تابناک باد نور علم و فضل در جامعه ی انسانی ما و زدوده باد گرَد جهل و بیسوادی از دامان زمان و اهل زمانه !