شماره ۱۱۹۳ ـ ۴ سپتامبر ۲۰۰۸
وزیر سوخته / سرباز و حرکتی ساده
” دوباره حضرت حاکم به کیش تن داده ”
بمات! / یواشتر / یه کمی تحمل کن
کسی که می زنی اش سالهاست افتاده
سیاه می شوم از مهره ای که دیر رسید
سیاه می شود از امتداد یک جاده
و شاهِ بی ملکه / کجا / فرار/ کجا؟
به سمت کشتی امنی که پشت این بادِ
مچاله سمت زنی می روم/ شبیهِ سگی
که می کشید خودش را به توله ی ماده
و بو کشید زنی را که خوب می دانست
عروس حجله ی تابوتِ تازه دامادِ
مرا ببند / عروسم / ببند محکمتر
ببند شاه خودت را به میل / قلاده
مرا بساز، بسوزم، بمات، خردم کن
مرا بریز/ مثل یاس / روی سجاده
همیشه مات شده/ پادشاه ِ هجده قرن
بدون بی بی تو / بی وزیر … شهزاده
میثاق ، ۳ شهریور ۱۳۸۷ خورشیدی
پرده پاره
دستهایی که می برم/ از تو
زیر ساطورهای بیزاری
گوشهایی/ چه ونگوکی دارم
پشت حرفهای تکراری
واژها را/ نریز در گوشم
قولهایی که سست می بندی
با نگاهی / چه تیز می بینم!
چشمها را/ که خیس می خندی
خیسِ ابرهایی که/ باریدت
پای پلهای نقشه ی تهران
خیسِ ترسم / چه زرد!/ خالی شد
توی سوراخِ سنگی دوشان
یک یهودا به رنگ چشم تو بود
رنگ عیسی / دوازده کافر
میز گردی شدم درون تو/ قاب
خواب شام نخورده یِ/ آخر
دستهایی گره زده با مشت
مشتهایی به نام کوبیده
اسم من را ز گنجه پیدا کن
زیر اوراقهای پوسیده
دستهایی کشیده من/ از تو
با قلمهای سبز / انگاری؟
زیر دندان تو خوب می جَوی یم
لای تردیدهای اجباری
رنگها پشت هم زبان دارند
مثل سرخاب آسمانی تو
مثل رژها چه رنگ می بازم
زیر ماتیکِ ارغوانی نو