ما از گذشتگانمان چه می دانیم؟ می دانیم کورش کبیر، پادشاه بزرگی بوده، می دانیم رازی کاشف الکل بوده، انیشتن نابغه بوده، ویکتوریا قدرتمندترین ملکه انگلستان بوده و شکسپیر مشهورترین نمایشنامه نویس دوران.

ولی آنچه نمی دانیم تاریخ است که برایمان جالب است و حس کنجکاوی مان را بر می انگیزد و وادارمان می کند که کتاب های تاریخی را با ولع دست بگیریم و فیلم های کوتاه و سیاه سفید قدیمی را با اشتیاق نگاه کنیم.

ما از تاریخ چه می دانیم جز آنچه برایمان از گذشتگان دیکته شده؟

 فیلم Anonymous از صحنه یک تئاتر آغاز می شود. بازیگری در مرکز صحنه ایستاده و شروع به صحبت می کند:

پوستر فیلم

“روح زمان، شگفتی دوران، شکسپیر ما برمی خیزد. شکسپیر ما. نمایشنامه نویسی بی همتا با سی و هفت نمایشنامه، ۱۴۵ سونات و صدها شعر و روایت که همه نمایانگر روح بشریت اند و با این همه … با این همه هرگز طی چهار صد سال، یک اثر از آثار او پیدا نشده که به خط خود شکسپیر نوشته شده باشد. او در پنجاه و دو سالگی از دنیا رفت درحالی که تمام دارایی اش را برای همسر و دو فرزندش بر جا گذاشت، لیکن جای بسیار شگفتی است که در وصیت نامه اش حتی اشاره ای هم به هیچ کدام از آثارش نکرده بود. نه یک کتاب و نه حتی یک نمایشنامه.

پس اجازه بدهید من داستان دیگری برایتان روایت کنم. داستانی متفاوت. داستانی تاریک درباره قلم و شمشیر، قدرت و خیانت، صحنه ای که فتح شد و تاج و تختی که از دست رفت… 

 

ادوارد دویر، هفدهمین ارل آکسفورد، مردی است اهل هنر و ادبیات، ولی در انگلستان آن دوران، خانواده اشرافی و دربار به هیچ عنوان زیر بار نمی رفت که شخصی اشرافی خودش را وقف ادبیات بکند. شعر و نمایشنامه برای سرگرمی بود و خوش گذرانی، نه برای این که قسمتی از زندگی باشد. با این همه هیچ چیز نتوانست مانع عشق و اشتیاق ادوارد دویر به تئاتر و نمایش شود.

شبی به دیدن نمایشنامه ای از بنجامین جانسن می رود و آنجا از تاثیری که نمایشنامه روی مردم می گذارد حیرت می کند و به دوستش می گوید: “هزاران هزار نفر دارند به نوشته های یک مرد گوش می دهند ، به افکاری که از ذهن یک نفر منشا گرفته، این یعنی قدرت.” که البته جواب می شنود: “کی تا به حال شنیدی کلمات، سرزمینی را فتح کرده باشند؟” که نشان می دهد حتی نزدیکانش نیز اهمیتی برای علاقه او قایل نیستند و درکش نمی کنند. آن شب سربازان سلطنتی به بهانه ای بیخود، نمایشنامه را بهم ریختند و بنجامین جانسن را دستگیر کردند.

چند روز بعد ایده ای در ذهن ادوارد شکل می گیرد. او جانسن را از زندان بیرون می آورد و به او پیشنهادی می دهد که جانسن برخلاف میلش می پذیرد. ادوارد دویر در طول زندگی اش ده ها نمایشنامه نوشته، ولی به دلایل آشکار هرگز نمی توانسته آن ها را به روی صحنه ببرد ولی به گفته خودش همه را روی کاغذ آورده بود وگرنه آن کلمات و شخصیت ها که در مغزش حرف می زدند دیوانه اش می کردند. حالا می خواهد که جانسن نمایشنامه های دست نوشته او را بر روی صحنه ببرد ولی به نام خودش.

 

از طرفی فیلم مردی را نشان می دهد به نام ویلیام شکسپیر. بازیگری فرصت طلب که دوست و همکار جانسن است و جانسن راز ادوارد دویر را با او در میان می گذارد. پس از اولین اجرا، شکسپیر که شور و تشویق تماشاچیان را می بیند، پشت صحنه دستش را جوهری می کند، چند صفحه نوشته ای را از میز جانسن بر می دارد و پس از اتمام نمایش به روی صحنه می رود و به این ترتیب خودش را جای نویسنده ناشناس جا می زند و جانسن و دویر را در تنگنا قرار می دهد و آنان نیز چون چاره دیگری ندارند، از آن به بعد تمام نوشته های ادوارد به نام ویلیام شکسپیر به روی صحنه می رود: رویای شب نیمه تابستان، شب دوازدهم، رومئو و ژولیت،  مکبث و تمام آن نام های به گوش آشنا.

فیلم از یک طرف داستان ارل آکسفورد و شکسپیر است، از طرفی هم فشارهای سیاسی و فضای تاریک و توطئه آمیزی که بر دربار الیزابت سایه افکنده را به تصویر می کشد و رابطه ادوارد دویر با دربار و الیزابت و کسانی که می خواهند از میان برش دارند و نشان می دهد که در واقع همین برخوردها و شناخت نزدیکی که ادوارد از دربار و سیاست مداران دارد است که منجر به خلق شخصیت هایی چون “ریچارد سوم”، “هملت” و “هنری پنجم” می شود.

 

با اینکه می دانستم دارم فیلم نگاه می کنم ولی منطقی عجیب پشت فیلم است که باعث شده شکی بزرگ تمام وجودم را بگیرد.

فکرش را بکنید؟ آیا غیر ممکن است؟ اصلا چه مدرکی داریم که نشان دهد شکسپیر خالق آثارش بوده و نه یک سارق ادبی؟ چرا کارهای اولیه اش نامعلوم است و کسی نمی داند ابتدا از کجا پیدا شده؟ چرا دویست سال بعد از مرگش، برخی ادیبان اظهار داشتند که شکسپیر نبوده که آن آثار را آفریده و فقط صورتی بوده برای ارائه هنر دیگری و چرا این شک و شبهات تا امروز ادامه دارد؟

 

شاید هم همه این ها اتهاماتی بی خود است و ادعای افرادی که هدفشان خدشه وارد کردن به شخصیت شکسپیر و بی ارزش کردن هنرش بوده. ولی یک چیز را نمی شود منکر شد. هیچ راهی نیست تا ما از کار گذشتگان مطلع شویم و بدانیم چه چیز دروغ بوده و چه چیز حقیقت.

همه را تاریخ نویسان ثبت کرده اند ولی آیا هیچ تاریخ نویسی نبوده که قلمش را به خاطر کیسه ای پر از سکه های طلا چرخانده باشد؟ یا نوک خنجری روی رگ گردنش فشار آورده باشد که به جای واقعیت تاریخی، داستانی دیکته شده را ثبت کند؟

آیا کسی می تواند بدون کوچک ترین شبهه ای بگوید که در صدها و هزاران سال پیش، حقیقتا چه اتفاقاتی پشت پرده های دنیای سیاست مداران و پادشاهان و نقاشان و شاعران و درباریان افتاده  چه دست هایی پشت پرده، چه کارهایی کرده اند و چه نقشی داشته اند؟

حتی اگر این فقط یک فیلم باشد  حتی اگر تصورش هم برای شما غیرممکن باشد، با دیدنش چیزی را از دست نمی دهید … می دهید؟

 

* مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.