این مطلب نقدی است بر نوشته ی آقای مصطفی عزیزی با عنوان “پیرایش زبان پارسی خدمت یا خیانت؟” که در شهروند شماره ۱۳۸۴ مورخ سوم می ۲۰۱۲ چاپ شده بود.
“زبان تنها شرط و تنها عامل موثر در فعالیت های عالی ذهن چون تفکر نیست ولی شاید مهمترین عامل باشد. تفکر بدون استفاده از زبان ممکن است ولی این تفکر بسیار ابتدایی است و قدرت تجرید در آن بسیار ضعیف است تا آنجا که شاید نتوان بر آن نام تفکر اطلاق کرد، ولی به هرحال فعالیت های ذهنی از نوع تفکر بدون زبان نیز صورت می گیرد.”
پیشگفتار بالا از کتاب زبان و تفکر نوشته ی آقای دکتر محمدرضا باطنی است. کنکاش ها نشان داده است کسانی که توانایی گفتار را از دست داده اند می توانند بیاندیشند بنابراین صددرصد نمی توان گفت که بدون زبان اندیشه امکان ندارد. با آگاهی به این که رابطه اندیشه و زبان هنوز به گونه ی کامل حل نشده، لذا از این گفتمان می گذریم، می پردازیم به پیرایش زبان. در تعریف زبان ما می گوییم:
زبان یک دستگاه اجتماعی بسیار پیچیده ای است که از نشانه ها (علائم) آوایی قراردادی ساخته شده که میان آوا و معنی رابطه ایجاد کند. مانند مداد (medad) در فارسی از آواهای قراردادی m,e,d,a,d درست شده است یا چون این علائم قراردادی است به این جهت در انگلیسی آن را pencil و یا در فرانسه آن را crayon می نویسند و می خوانند.
علائم قراردادی زبان گفتاری و نوشتاری شامل واکه ها (vowels) و همخوان ها (consonants) می باشند که شکل و تعداد آنها در هر زبانی متفاوت است. نتیجه این که افراد می توانند این علائم را با توجه به زمان، مکان و سایر شرایط تغییر دهند، به این دلیل است که می گویند زبان یک پدیده زنده است که دائماً در حال دگرگونی است. سال های سال مردم ایران واژه سلام را به کار برده و شعرای بزرگ هم این واژه را در شعرها و نوشته هایشان وارد کرده اند، ولی اکنون مردم به جای سلام درود می گویند و این واژه هم در میان مردم جا افتاده است. حالا چه عیبی دارد به جای سلام درود بگوییم آیا از بزرگی و شکوه اشعار فردوسی، سعدی، حافظ و… کاسته می شود؟
از زمان فردوسی تاکنون صدها واژه عربی که در آثار بزرگان ادب به کار رفته امروز در گفتار و نوشته های مردم اثری از آنها نیست ولی مردم هنوز شاهنامه یا دیوان سعدی و حافظ را می خوانند، اگر تلفظ و یا معنی بعضی از واژها را نمی فهمند به فرهنگ ها مراجعه می کنند. اکنون مردم به جای بلدّیه شهرداری یا به جای روز توّلد زادروز و یا به جای مبارک، شادباش به کار می برند، مگر اتفاق افتاده که باعث از بین رفتن آثار ادبی گذشتگان شود. بیشتر غزل ها و سروده های شهریار به سبک نو بوده و از واژه های مردمی استفاده کرده است و می گوید اگر حافظ هم در این عصر زندگی می کرد با زبان عادی مردم غزل می سرود. استاد شهریار درباره سرودهایش می گوید:”این زندگی ما، زبان ما، در نحوه انتقال اندیشه ماست؛ چرا به تصنع واژه های عجیب و مهجور را در شعر بنشانیم. اما عده ای هنوز شعر را برای حفظ در صندوقچه تعبیرات ادبی می خواهند نه در رابطه با مردم. من در شعرم آن چه را با زندگی ام سروکار داشته می آورم و این تکلیف را نمی پذیرم که حتماً واژه های پدر و مادردار ادبی عهد بوق را در غزل بنشانم”
مسئله مهم این است وقتی ما به قدر کافی واژه داریم که خواسته های ما را برای بیان کارهای روزمره برآورده می کند چرا از زبان های دیگری مانند عربی استفاده کنیم “پارسی را پاس بداریم” به کوشش حسین اقوامی (آزاد) در دسترس ایرانیان گذاشته شده است بیش از ۲۰۰۰ واژه فارسی در برابر واژه های خارجی است و از همه ایرانیان خواسته شده که آنها را در گفتار و نوشته های خودشان به کار ببرند و این کاریست که اولین بار زنده یاد احمد کسروی شروع کرد و در نشریه ی پرچم سال ۱۳۲۲ چاپ دوم حدود ۸۳۸ واژه در برابر واژه های عربی نوشت و اکنون بیشتر از آن واژه ها استفاده می شود.
باید یادآوری کنم که زبان شناسان هیچ گونه تعصبی ندارند که تمام واژه های عربی از زبان فارسی برداشته شود و یا عربی در ایران تدریس نشود. برای روشن شدن این نکته بهتر است نوشته زنده یاد استاد دکتر محمد مقدم بنیانگذار گروه زبان شناسی در دانشگاه تهران را در اینجا نقل کنم:”گذشته از این که ریشه های زبان عربی را گرفته از زبان های ایرانی می دانیم و بنابراین آنها را از فارسی جدا نمی شناسیم، نمی گوییم که باید مثلاً واژه های هوا، وقت، وصل، فصل، مرکز، عطر، عشق، نقش یا سحر را ناگهان از فارسی بیرون بریزیم. این واژه ها که همه ریشه ایرانی دارند و کم و بیش صورت ایرانی خود را نگاه داشته اند آسیبی به یکدست بودن زبان فارسی نمی زنند ولی واژه های تهویه، موقت، متصل، منفصل، متمرکز، معطر، معشوقه، منقوش یا مسحور که فرآورده های دستگاه صرف عربی هستند با ساختمان واژه های فارسی هم آهنگ و سازگار نیستند نباید باری بر دوش زبان ساده فارسی بشوند.”
برخی از مردم ایراد می گیرند که بعضی از واژه ها جا نیفتاده و مردم به کار نمی برند. جا افتادن یک واژه در عموم مردم، بستگی به کاربرد آن دارد؛ وقتی واژه ای در رادیو تلویزیون گفته شد و در وسایل ارتباط جمعی مانند تبلیغات و اعلانات و همچنین روزنامه ها و مجلات نوشته شد به مرور زمان مردم به واژه های جدید آشنا شده و آنها را به کار خواهند بست.
ahadhabibnia@yahoo.com
از توجه و لطف آقای احدی تشکر میکنم اما متاسفانه نقد ایشان ارتباط چندانی با مقالهی من ندارد.
۱- نقل قول از دکتر باطنی را بهگونهیی آوردهاند که پنداری مطلب من در تضاد با آن است. در صورتی که نوشتهام:«بدون زبان، بیهیچ تردیدی، تفکر قوام یافته و پیشرفته میسر نیست.» و دکتر باطنی میگویند:«تفکر بدون استفاده از زبان ممکن است ولی این تفکر بسیار ابتدایی است و قدرت تجرید در آن بسیار ضعیف است تا آنجا که شاید نتوان بر آن نام تفکر اطلاق کرد»
۲- توضیح در مورد واکهها و همخوانها هم ربطی به بحث ندارد. موضوع تغییر زبان بهطور طبیعی و سیر تاریخی آن نیست اتفاقا این صحبتها باز به جای این که نقد و ردی بر حرفهای آن جستار باشد در تایید آن است اما نتیجهی گرفته شدهی ایشان متضاد با مقدمه گفتهی ایشان است. به هر حال در همان نوشته تاکید کردهام:«دگردیسی و یا حتا مرگ و به فراموشی سپرده شدن برخی از واژهها اگر حاصل طبیعی رشد و شمزبانی مردمی باشد که با این واژهها زندهگی میکنند و فکر میکنند و تولید اجتماعی را سامان میدهند بیشک مرگی مقدر و گاه فرخنده است زیرا نو شدن و رشد را به همراه دارد و جای باز میکند برای واژههای تازه با باری کهن.»
۳- ایشان نوشتهاند «به جای روز توّلد زادروز و یا به جای مبارک، شادباش به کار می برند، مگر اتفاق افتاده که باعث از بین رفتن آثار ادبی گذشتگان شود» نخست خود «مقدمه» اثبات نشدهیی میآورند و بعد به این «تالی» میرسند که «اتفاقی» نیفتاده است. در صورتی که موضوع این است که اگر حذف اتفاق بیفتد که خوشبختانه هنوز اتفاق نیفتاده و البته هرگز هم به این شکل اتفاق نمیافتد. مسئله رجوع به فرهنگ در تعدادی از کلمات نیست مسئله نامفهوم شدن بخش اعظم و بزرگ این آثار است که البته اگر جامعه تغییر کند و رشد پیدا کند و آثار همسنگ یا برجستهتر از این آثار کلاسیک به وجود بیاید هیچ اشکالی ندارد که مردم آن روزگار به شکلی صحبت کنند که حرف حافظ و سعدی را نفهمند. مانند زبان انگلیسی که امروزه کسی نمیتواند متن حتا ۴۰۰ سال پیش را بفهمد اما آنقدر اثر ادبی جدید خلق شده است که دیگر نیاز عمومی برای رجوع به آن آثار نیست و آن آثار به زبان جدید که گستردهتر از زبان پیشین است بازتولید میشوند.
۴- نقل قول از شهریار هم ربطی به بحث ندارد اگر در جهت تایید آن نباشد. به جای «قهرمان»، «کهرمان» گفتن همان است که شهریار میگوید:« ادبی عهد بوق»
۵- ایشان نوشتهاند«مسئله مهم این است وقتی ما به قدر کافی واژه داریم» اتفاقا مسئلهی مهم همین است که واژهها را به خودی و غیرخودی تقسیم کردن کار نادرستی است. «سلام» همانقدر و یا شاید بیشتر از «درود» واژهی ماست! این که تصور میکنیم «سلام» با این همه فرهنگ و ادبیاتی که پشتوانهی آن است از آن ما نیست و «درود» از آن ماست. نوعی تفکر نژادپرستانهی زبانی ست.
۶- «باید یادآوری کنم که زبان شناسان هیچ گونه تعصبی ندارند که تمام واژه های عربی از زبان فارسی برداشته شود» بله زبانشناسان اصولا «تعصب» ندارند چون دانشمند اند و دانش با تعصب تباین دارد. همانقدر که تعصب ندارند واژههای عربی حذف شود در مورد به کار بردن این واژهها هم تعصب ندارند. از نظر زبانشناسان با زبان نباید دستوری برخورد کرد. اصولا زبانشناسان کارشان شناسایی آنچه موجود است و آنچه زمانی موجود بوده است، است نه دستور برای تغییر زبان و واژهها و شیوههای نگارشی و گفتاری.
۷- جا افتاد یا نیفتادن واژهها در نهایت به شم زبانی مردم مربوط است. در رادیو تلویزیون ایران که فیلمنامه یا مطلب مینوشتم با همین مشکل روبهرو بودم واحدی وجود دارد به نام ویراستاری که البته میتواند کارکرد مفیدی داشته باشد اما کارش همین است که بگوید از واژهی کامپیوتر استفاده نکنید و بگویید رایانه! و من هر چه میگفتم آخه در فیلمنامه که نمیتوانیم مصنوعی حرف بزنیم. در همین سریال گاوصندق شخصیتی داشتیم که در خیابان شوش کار میکرد و در دیالوگی میگفت: «اگه بریم تو کار بستن سیستم خیلی پول توشه» که خب «بستن سیستم« اصلاحی است که برای سرهم کردن اجزای کامپیوتر در ایران به کار میبرند بعد میگفتند سیستم را باید برداری بگذاری «سامانه» و هر چه میگفتیم بابا هیچکس توی شوش نمیگه «بستن سامانه» به خرجشان نمیرفت. البته ما هم کار خودمان را میکردیم گوش به حرفشان نمیدادیم تا جایی که میشد.