شهروند ۱۲۵۵ پنجشنبه ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹

معشوق شعری

کشته شدن که کافی نیست

خوش ننشستی

والاّ ما رسالتی هستیم نبشِ میدان

ِشاعران شعر شهید شهادت

کبری که اسم نشد یا شمسی


نیامدی قبول

اسطوره ها به کنار اسم باید شاعرانه باشد

خوش بنشیند نیازارد ذهن شاعر جایگاه کلمات


شهید جای خود

معشوق شعری هم نمی شود کبری

وَ

پیاده رو که جای شهادت نیست

تو باید می دانستی


شعری که نباشد ما شاعران عوض می کنیم

معشوق اسم ها خودمان را عوض می کنیم

شهید و نام مستعار البته که معنا ندارد

و شهادت در حاشیه در هیچ صیغه یی نمی گنجد

باید به متن می آمدی عزیزم!

این که کبری اصلا نام مناسبی نیست

و مردن ِدرحاشیه مسخره است بماند

خیابان های تاریک بُرد ِ رسانه یی ندارند

والاّ ما در متن حضور دائم داریم

این بار

لطفا در خیابان کشته شو

این شهادت به امتحانش می ارزد

عزیزم!

مهر هشتادوهشت


رقص


گُه گیجه های مشرف سلام

صبح شما به خیر


تهمینه ها بزایید سهراب بزایید

تاوان تغزل هایتان را رقصید بردار

معصومه ی سیستانی

بر دار



نسیم سرخ


سبک تر ازخیال

نشست روی رگ های دختری

نسیم سرخ شد

دختر در اکسیژن والا

نفس کم آورد و دم فروبست



شیک


همه چیز شیک است

ما ظاهر های آراسته یی نداریم

وگاز فلفل بوی تندی دارد



تاخت


چیزی برای تاخت زدن نمانده

نگاه کن

مرغ عشق نوک می زند به منقارعقاب