شهروند ـ فرح طاهری: از آمدن توکا نیستانی به تورنتو دو سال می گذرد. تیرماه ۸۹ بود که در وبلاگش “توکای مقدس”، در مورد دلایل مهاجرتش نوشت:
«… برای رفتن از شهری که دوست میدارید و ترک آدمهایی که دیدنشان مثل نفس کشیدن ضروری است به دلایل زیادی نیاز دارید که خیلی از آنها میتواند کاملاً شخصی و به همان اندازه برای دیگران غیرقابل درک باشد. با این وجود سعی میکنم مهمترینشان را فهرست کنم:
– بالاخره باید میفهمیدم اینکه از قدیم گفتهاند “هنرمند هرجا رود قدر بیند و بر صدر نشیند” چقدر واقعیت دارد. ساکنین شهر تورنتو فقط چند ماهی فرصت دارند تا با در صدر نشاندن من صحت عقیدهی نیاکان ما را به اثبات برسانند. مسلماً نتیجهی این تحقیق را به اطلاع شما خواهم رساند.
– بعد از پنجاه سال زندگی زیر آسمان تهران کنجکاو بودم بدانم که آیا “هرکجا باشم آسمان همین رنگ است”؟ وقتی به جواب برسم با خیال راحت به تهران برمیگردم.
– از زندگی مجرمانه خسته شده بودم… به چند پسر و دختر طراحی درس میدادم که مجاز نبود، برای طراحی از مدل زنده استفاده میکردم که مجاز نبود، سر کلاس صحبتهایی میکردم که مجاز نبود، بجای سریالهای تلویزیون خودمان کانالهایی را تماشا میکردم که مجاز نبود، به موسیقیای گوش میکردم که مجاز نبود، فیلمهایی را میدیدم و در خانه نگهداری میکردم که مجاز نبود، گاهی یواشکی سری به “فیس بوق” میزدم که مجاز نبود، در کامپیوترم کلی عکس از آدمهای دوستداشتنی و زیبا داشتم که مجاز نبود، در مهمانیها با غریبههایی معاشرت میکردم که مجاز نبود، همهجا با صدای بلند میخندیدم که مجاز نبود، مواقعی که میبایست غمگین باشم شاد بودم که مجاز نبود، مواقعی که میبایست شاد باشم غمگین بودم که مجاز نبود، خوردن بعضی غذاها را دوست داشتم که مجاز نبود، نوشیدن پپسی را به دوغ ترجیح میدادم که مجاز نبود، کتابها و نویسندههای مورد علاقهام هیچکدام مجاز نبود، در مجلهها و روزنامههایی کار کرده بودم که مجاز نبود، به چیزهایی فکر میکردم که مجاز نبود، آرزوهایی داشتم که مجاز نبود و… درست است که هیچوقت بابت این همه رفتار مجرمانه مجازات نشدم اما تضمینی وجود نداشت که روزی بابت تک تک آنها مورد مؤاخذه قرار نگیرم و بدتر از همه فکر اینکه همیشه در حال ارتکاب جرم هستم و باید از دست قانون فرار کنم آزارم میداد…
– چند سال پیش وقتی خدا بیامرز عمران صلاحی را تا خانهی آخرتش مشایعت کردم برای اولینبار قطعهی هنرمندان بهشتزهرا را از نزدیک دیدم. قطعهی هنرمندان نسبت به محل دفن اصناف دیگر خیلی باصفا است و دوستان ما با ارائه معرفینامه و تأئید مراکز ذیصلاح میتوانند از مزایای دفن شدن در آن بهرهمند شوند. هرجا پا میگذاشتم بر سر آشنایی فرود میآمد، تازه میفهمیدم چرا مدتی است فلان هنرپیشهی سینما نقش تازهای ایفا نکرده یا چرا فلان نقاش برای برگزاری نمایشگاه جدیدش عجلهای ندارد و فلان نویسنده کتابی را که مدتهاست به خوانندگانش وعده کرده منتشر نمیکند…
رفتم تا به خودم ثابت کنم دفن نشدهام، که هنوز زنده هستم…»
شنبه هفتم تا دوشنبه نهم جولای ۲۰۱۲، طرح هایی به روی دیوارهای بنیاد پریا قرار گرفتند تا دومین نمایشگاه توکا نیستانی را در تورنتو شکل دهند و نشان دهند که او زنده تر از همیشه دارد همچنان می آفریند. نمایشگاه پیشین او در سال اول ورودش در گالری کوئین برگزار شد.
این نمایشگاه به همت شهروند و با حمایت “پرشین سیرکل” برگزار شد. بروشور آن کار مهدی پوریان هنرمند خلاق تورنتویی بود که با طراحی زیبا، گفته های افراد سرشناس در حوزه ی هنر و ادب درباره ی توکا را در خود جای داده بود.
از مقابل هر طرح که می گذشتم یاد جمله ای از حرف های آنها می افتادم.
احمد سخاورز می گوید: طراحی ی پرقدرت توکا نیستانی به او این امکان را داده است که بیانگر اندیشه های پیچیده اش در رابطه با دردهایی باشد که دامنگیر جامعه امروز ماست. چاشنی سیاسی کارهای توکا، گویای انزجار آشکارش از اختناقی ست که با آن روبروست، و فضای تاریک کارهایش بازگو کننده ی داستان صدها هنرمندی ست که در راستای روزنه نوری در انتهای این تاریکی گام بر می دارند
غلامحسین نامی گفته: توکا نیستانی هنرمندی است “انسان محور” که طراحی های محکم و خوش ساخت با سایه روشن هائی که با خطوط هاشوری ی منظم شکل گرفته اند، ترکیبی هنرمندانه و نقاشانه می آفرینند، که از این روی او را از دیگر هنرمندان کاریکاتوریست سرزمین ما، متمایز می سازد.
عمید نائینی می گوید: … تلخی جهان توکا، از تلخی جهانیست که ما درآن زندگی میکنیم اما غالب اوقات آن را نمیبینیم و درنمییابیم، و این تازیانه هاشورهای اوست که بر سفیدی کاغذ فرود می آید و نیرنگها، تباهیها، خشونتها و حقارتها را در برابر دیدگان ما آشکار میکند. او هم راوی اضطراب ها، دلهرهها و عصیانهاست، و هم راوی زندگیها، امیدها و آرزوهاست.
عباس معروفی گفته: تصویرهایی که توکا نیستانی می آفریند از مجموعه خط هایی تشکیل می شود که به جایی در قلب و احساس و ذهنش وصل است… و وقتی چیزی جان داشته باشد، خون داشته باشد، مدام در هر نگاهی، شکل و عمقی تازه دارد.
مسعود بهنود در متنی بلند و عاطفی می نویسد: … توکا تا در تهران بود همه تلخی ها را با ریشخند می دید. انگار ظلم را به سخره می گرفت، و شاهکارهائی داشت که تنها در فضای سانسور و خفقان شکل می گیرد…. ما روزنامه نگاران نشان دادیم که شناگران ماهر استخرهای سرپوشیده ایم و شنا در دریای آزاد را نمی دانیم و غرق می شویم، به گمانم در قلم توکا چیزی هست که می تواند نجاتش دهد از این مهلکه صراحت و شفافیت…
و مانا نیستانی برادر هنرمند توکا می گوید: هنرمندان بزرگ را نمی شود داخل کلاس و دسته قرار داد و ژانری برایشان تعریف کرد هرچند در قالب های مختلف طبع آزمایی کنند. عنوان کارتونیست، کاریکاتوریست، طراح یا نقاش ماهیت هنرمندانه ی توکا را تقلیل می دهد…
سیدعلی صالحی شاعر می گوید: توکا یادگار عزیزم منوچهر است… توکا بزرگ شد… توکا دلیر و داناست! غربت حق ما نیست! حا لا هرکجا که هستیم!/ … توکا با درد مرد شد!
زیبا کرباسی می گوید: کاری تماشایی از توکا نیستانی: مردی پر دماغ با کلاه و چمدان/ درخت تنومندی در گلدان کوچکش می برد/ با یادهایش آویزان از آن با پرنده ها ریشه ها فکرهای آویزانش/ با قدم هایی بلند و فکری که خام می دود/ مردی که سایه بانش را با خود می کشد/ یادهایش حتی اگر این یادها به تک ریشه ای بند باشد…
سهیل پارسا می گوید: همیشه معتقد بوده ام که کار هنرمند یافتن روح یا جوهر مطلبی است که او قصد بیان کردن و یا به تصویر کشیدن اش را دارد… توکا از نادر هنرمندانی است که موفق به کشف آن جوهرها می شود و با ایجازی شگفت انگیز آن ها را به تصویر می کشد .کارهای توکا تاریخ طنزآلود مصوری ست از آنچه بر ما در این سه دهه گذشته است…
آیدا احدیانی نویسنده ی جوانی که توکا برای کتاب “شهر باریک” او طرح کشیده می گوید: … توکا اولین کسی بود که داستانهای شهر باریک را خواند و به زبان تصویر ترجمهشان کرد. نه تصاویر عادی، آثاری هنری که گاهی شک میکنم توکا داستانهای مرا به تصویر کشیده یا من داستان این تصاویر را نوشتهام.
سعید کارآفرین، نویسنده ی جوان تورنتویی هم نوشته: توکا متفکریست که طنز را دستمایه نگاه جامع خود قرار داده و در بهترین شکل خود بکار گرفته… خلاقیت او در پیوندیست که میان خطوط نقاشی و اندیشه ژرف او به وجود آمده و به اوج خود رسیده…
نسرین الماسی، مدیر تحریریه شهروند می گوید: نمی دانم چرا هر وقت به طرح های توکا نگاه می کنم کنارش چشمانی می بینم نگران و ترس خورده که ایستاده اند به تماشا… چشم های نگران انگار همیشه با توکایند که از سوژه های روزمره و تاریخدار عبور کنند و در مرز هنر ماندگار بایستند و بشارت دهند مهر و امید انسانی را.
و حسن زرهی سردبیر شهروند اعتراف می کند: کارهای توکا نیستانی را از اولین نمونه هایی که دیدم دوست می داشتم… طنزی که در کارهای او هست، در همان حال که سیاسی و انسانی است، گزنده و گله مند هم هست. در کارهای توکا علاوه بر این، اندیشه و فلسفه هم هست. فکر و اندیشه و فلسفه در خط ها و هاشورها و سایه روشن ها در هم می آمیزند و یگانه می شوند. شیوه ای که پیش از او یا نبود یا کمیاب بود.
این جملات به خوبی نشانگر ویژگی کارهای توکا نیستانی ست. کارهایی که بیشتر دیدنی و حس کردنی هستند تا توصیف شدنی.
از نمایشگاه استقبال خوبی شده بود، و در طول سه روز بیش از ۷۰۰ تن از نمایشگاه دیدن کردند. مرتب سالن پر و خالی می شد و به گفته ی آقای تبریزی رئیس بنیاد پریا، این اولین بار بود که در پارکینگ بزرگ بنیاد جای خالی برای پارک پیدا نمی شد و بعضی ها در خیابان های اطراف پارک کردند. بسیاری از کارها در همان ساعات اولیه به فروش رفت، به طوری که بعضی از علاقمندان به چانه زنی پرداختند. حاضر بودند برای تابلویی که با دایره قرمز مشخص بود فروخته شده، بهایی بیشتر بپردازند که در یک مورد خانمی که زودتر خریده بود، گفت با ده برابر قیمت هم حاضر نیستم آن را بدهم. بسیاری از بزرگان شهر نیز از نمایشگاه دیدن کردند. دکتر براهنی، غلامحسین نامی، توران زندیه، عمید نائینی، احمد سخاورز، سهیل پارسا و … در میان بازدیدکنندگان دیده می شدند. کلا فضا پر از انرژی مثبت بود و تورنتویی ها نشان دادند که “هنرمند هرجا رود قدر بیند و بر صدر نشیند”. همین بود که شب در فیس بوک توکا دیدم که نوشته «… یعنی بهترین نمایشگاهی بود که تا حالا داشتم.»