خدا را شکر که ایران تنها کشور جهان نیست و کشورهای دیگری هم هستند که دولت بتواند مشکلات مملکت را به گردن آنها بیندازد وگرنه که افتضاح می شد!
آقای محمدرضا رحیمی، معاون اول آقای احمدی نژاد، گرانی مرغ را که این روزها صف های طویل آن را همه جا می توان دید، القاء دشمنان نامید. چندی پیش هم رئیس سازمان میراث فرهنگی خشکسالی در ایران را نقشه استکبار جهانی خوانده بود.
آقای بهرام صناعی، رئیس سازمان هواشناسی ایران نیز، آمریکا را مقصر ورود گرد و غبار به ایران معرفی کرده است.
این که انسان مشکلاتش را به گردن کسانی دیگر بیندازد یک چیز عادی است. همسر منهم همه کمبودها را از چشم من می بیند و می گوید اگر آن روزی که رفته بودی بانک ملی احوالپرسی دوستت، مثل آقای خاوری یک گونی اسکناس گذاشته بودی ته یک وانت و آورده بودی منزل، الان مجبور نبودیم توی دو تا اتاق اجاره ای زندگی کنیم و می توانستیم مثل ایشان یک گوشه دنیا یک قصر نقلی چند هزار متری بخریم و توش گرگم به هوا بازی کنیم.
در میان این همه گرانی و گرفتاری، مردم نیشابور بی توجه به توضیحات آقای رحیمی و اینکه گرانی القاء دشمنان خارجی است، ریخته اند به خیابان و علیه فرار مرغ ها از سر سفره مردم تظاهرات کرده اند:
گویا نمی دانند صف مرغی را که در عکس می بینند، مثل سایر صف ها، یک پدیده خارجی است.
چه مردم نیشابور قبول کنند و چه نکنند، این خارجی ها بودند که صف را به کشور ما صادرکردند و به ما یاد دادند پشت سرهم بایستیم تا نوبتمان بشود وگرنه ما خودمان مثل بچه آدم هرجا خبری بود و چیزی می فروختند، از سروکول هم بالامی رفتیم و هرکس زورش بیشتر بود، جنسی را که نایاب شده بود دریافت می کرد.
البته خارجی ها فقط بعضی از صف های به درد نخورشان را به کشور ما صادر کرده اند و رسیده هایش را نگاه داشته اند برای خودشان.
به عنوان مثال شما اگر تمام کشورهای اروپائی را بگردید، صف گوشت و مرغ نمی بینید چون اینگونه صف ها را صادر کرده اند به کشور ما یا افغانستان و پاکستان، اما صف کنسرت و سینما و جشن هایشان را نگاه داشته اند برای خودشان. چرا این کار را کرده اند؟ لابد یک حکمتی دارد و شاید این صف ها یک خاصیتی دارد؟
از طرفی مردم نق نقوی ایران، مسئولیت نایابی و گرانی مرغ را به گردن دولت می اندازند و حتی آقای لاریجانی رئیس مجلس در مورد گرانی مرغ شدیداً هشدار داده است (حالا به کی هشدار داده است؟ و این هشدار چه دردی را دوا می کند؟ به کسی مربوط نیست!)
آنهائی که دولت را در این مورد مقصر می دانند، توجه ندارند دولتی که می تواند تنگه هرمز را با خالی کردن چهار تا کمپرسی پاره آجر نیمساعته ببندد، یقیناً حریف چهارتا مرغ نپخته می شود، اما چرا در این مورد اقدامی نمی کند، دلیلش خیلی ساده است.
شما خودتان هرگز دنبال یک مرغ دویده اید که بگیرید و سرش را ببرید؟ می دانم که چنین کاری نکرده اید که دولت را مقصر می دانید.
من خودم سالها پیش و آنوقتی که در شهسوار زندگی می کردم، چند تا مرغ و خروس ول کرده بودم توی باغچه منزلمان که اگر شب و نصف شب میهمانی از تهران رسید، یکی از آنها را بگیریم و باهاش باقالی پلو با مرغ درست کنیم.
شاید باورتان نشود که یک روز غروب، وقتی چند تا میهمان ناخوانده به منزل ما آمدند، این ورپریده ها نیمساعت من و زنم و دو تا از میهمانها را مچل کرده بودند و دستمان به هیچکدامشان نمی رسید. از نفس افتادیم تا یکی از آنها را گرفتیم.
حالا ما چطور انتظار داریم آقای احمدی نژاد تنهائی دنبال هزاران مرغ بدود، آنها را بگیرد و تروتمیز و پرکنده برای باقالی پلوی ما ملت آماده کند؟ خدا می داند.
تازه گمان می کنم باشند کسانی که انتظار داشته باشند باقالی پلویش را هم خود آقای احمدی نژاد بپزد و همراه پول نفت بیاورد سر سفره شان!
آقا کمبود مرغ همچنان که آقای رحیمی فرموده اند، القاء دشمنان است. یک چند صباحی دندان روی جگر بگذارید قول می دهم مرغ دوباره ارزان و فراوان شود. در ایران هم که نشود، در خارج حتمن می شود!
بره بریان هوس انگیز نیست…
سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی از نشان دادن صحنه های مرغ خوردن در تلویزیون انتقاد کرد.
انصافن هم در مملکتی که باید چندین ساعت در صف ایستاد و مرغ کیلوئی شش هفت هزارتومان خرید، نشان دادن این صحنه ها اغواکننده است و بدآموزی دارد.
همچنان که نشان دادن زنان نیمه لخت وسوسه انگیز است، نشان دادن مرغ پرکنده و لخت نیز اشتها برانگیز است و تحریک آمیز.
بدیهی است صحنه ای را که در عکس می بینید و جناب رضائی و رفسنجانی مشغول خوردن بره هستند به هیچ عنوان تحریک کننده نیست چون مردم دیدن بره درسته و کباب شده را سالهاست که فراموش کرده اند و با دیدن آن اشتهایشان تحریک نمی شود، اما مرغ کباب شده خاطره ای فراموش شده و خیلی دور نیست و بنابر این اغواکننده است.
در یک مثال ساده تر، اگر مردی یکی از شاهزاده خانم ها را لخت مادرزاد هم ببیند به هوس ازدواج با او نمی افتد چون دسترسی به یک شاهزاده مثل خواب و خیال است، اما دیدن یک زن عادی حتی نیمه لخت مردان را وسوسه می کند چون هنوز دسترسی به زنان عادی به صورت خواب و خیال درنیامده است.
برابری زن و مرد شوخی است!
دو خانم هنرمند دست به یک ابتکار جالب زده اند و مشترکاً و با یک ساز، آهنگی را نواخته و ضبط کرده اند که می توانید اینجا ببینید و لذت ببرید.
نکته درخور توجه این است که کار این خانم ها تائید حرف های علماست که می گویند شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است و زن باید نصف مرد ارث ببرد!
این دو تا خانم با وجود اینکه جوان و پرانرژی هستند، دارند مشترکاً کاری را می کنند که جلیل شهناز در پیری و کهنسالی به تنهائی می کرد. باورتان نمی شود ؟ اینهم مدرکش.
با تماشای این ویدیو حتی شما که طرفدار برابری حقوق زن و مرد هستید، قبول خواهید کرد که علماء درست می گویند. زن نصف مرد به حساب می آید چون این دوتا خانم دارند کاری را می کنند که یک پیرمرد به تنهائی کرده است. تازه این دوتا خانم جوان هستند فیلم شان هم رنگی است و فیلم استاد شهناز درکهنسالی او گرفته شده و سیاه و سفید هم هست. با این استدلال! باید پذیرفت که مرد باید دو برابر زن ارث ببرد حتی اگر پیر باشد و فیلمش هم سیاه وسفید باشد!
بالاخره برق مجانی شد!
در حالی که دولت ایران بیش از پنج هزار میلیارد تومان به شرکت های پیمانکاری بخش برق بدهی دارد، یک نیروگاه ۵۰۰ مگاواتی مجانی برای عراق می سازد.
خبرگزاری مهر ضمن گزارش این خبر نوشت هزینه این نیروگاه ۴۰۰ میلیارد تومان است و هدیه ایست از طرف ملت ایران به کشور عراق.
یکی از دولتمردان ایران در پاسخ خبرنگار ما که پرسید مثل اینکه وضع مادی تان خیلی خوب است که از این خاصه خرجی ها می کنید؟ گفت نه چندان، ولی چون عراق در جنگ ۸ ساله با ایران خیلی به ما محبت کرد و زحمت ویران کردن ۱۷ تا از شهرهای ایران را که قصد داشتیم آنها را از نو بسازیم به عهده گرفت!، خواستیم به عراقی ها بفهمانیم نیکی کردن به دیگران جای دوری نمی رود. سعدی هنوز شیرازی! نیزگفته است: تو نیکی میکن و در دجله انداز….
خبرنگار ما حرف ایشان را قطع کرد و با عجله پرسید مگر قرار است نیروگاه را بندازین توی دجله؟ مقام مورد بحث ضمن اینکه غش غش می خندید گفت پسرجان نیروگاه که سنگین است و نمی شود آنرا توی دجله انداخت اما آن ۴۰۰ میلیارد تومان را می شود توی دجله انداخت و منتظر نشست و دید مصرع دوم شعر سعدی درست از آب درمی آید: “که ایزد در بیابانت دهد باز” یا نه؟!
مداح، ساعتی یک میلیون تومان
فرارسیدن ماه رمضان نه تنها باعث گرانی نان و گوشت و مرغ شده که بازار مداحان را نیز رونق داده است.
سایت بازتاب گزارش کرده است که یکی از مداحان مشهور، برای ارشاد مردم ساعتی یک میلیون تومان دستمزد می گیرد و یکی دیگر از آنها چند سال قبل برای ده شب ماه رمضان، یک پژوی نو دستمزد گرفته است.
مشکل مردم ما اینجاست که می توانند به توصیه آیت اله مکارم شیرازی از خوردن مرغ که بی نهایت گران شده است خودداری کنند و بی سحری و با شکم گرسنه روزه بگیرند، اما بدیهی است که نمی توانند از شنیدن نصایح مداحان “پژو طلب” یا “میلیون خواه” خودداری کنند.
اگر مومنین ماه رمضان را ماه مبارک می نامند، به خاطر توجه بیشتر به گرسنگان و عبادت در راه خداست ولی ظاهرن این ماه برای مداحان دو سه جوره مبارک است!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.
با سلام. طنز بسیار جالبی بود. بهترین روش برای به تصویر کشیدن دردها؛ شاید کارگر افتد… همیشه شاد باشید