گفت وگو با دکتر صمد اسدپور، مدیرکل پیشین جمعیت و تنظیم خانواده وزارت بهداشت
آیتالله علی خامنهای رهبر ایران میگوید سیاستهای کنترل جمعیتی ایران در ۲۰ سال گذشته غلط بوده و جمعیت ایران باید به ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون نفر برسد.
به دنبال این سخنان رهبر، لایحه تنظیم جمعیت و خانواده در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی بررسی مجدد شد و در پی آن عضو کمیسیون اجتماعی مجلس خبر از جمعآوری ۱۰۰ امضا جهت حذف این لایحه و محدودیت زاد و ولد در خانوادهها داد.
در ادامه، مدیرکل سلامت خانواده، جمعیت و مدارس وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اعلام کرده که اعتبار مربوط به کنترل جمعیت در بودجه سال جاری حذف شده است.
به دنبال مشکلات ناشی از افزایش جمعیت بعد از انقلاب اسلامی قانون تنظیم خانواده و کنترل جمعیت در سال ۱۳۷۲ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. بر اساس این قانون، امتیازاتی چون “بیمه، مرخصی زایمان، پرداخت هزینه نگهداری و حق اولاد” به فرزندان چهارم و بعد از آن تعلق نمی گیرد.
خامنه ای گفته، بررسی های علمی و کارشناسی نشان می دهد که اگر سیاست کنترل جمعیت ادامه پیدا کند، به تدریج دچار پیری و در نهایت کاهش جمعیت خواهیم شد.
پیش از این احمدی نژاد گفته بود که ایران گنجایش ۱۵۰ میلیون جمعیت را دارد و به جای پیشگیری از زاد و ولد باید سیاستهای تشویقی برای خانوادهها در نظر گرفته شود. او گفته بود “روزی دست خداست”.
با مروری بر نظرات خوانندگان در سایت های مختلف، می بینیم که تقریبا هر کسی، با شنیدن چنین سخنانی حسرت می خورد که چرا مدیران کشورش ذره ای از عقل و منطق بهره نبرده اند.
در حالی که چند روز پیش زنی حامله در ازدحام صف مرغ دچار خونریزی شدید شد، مقامات اسلامی توصیه می کنند که بیشتر بچه دار شوید تا بیشتر در صف های چند کیلومتری بایستید. بیشتر بچه دار شوید، تا امت اسلام بیشتر شود. تا اگر جنگی در گرفت، باز هم جوان برای فرستادن به جبهه داشته باشیم و خودمان پشت جبهه با زدوبندهای اقتصادی فربه شویم. تا اگر تظاهرات شد، کهریزک های بزرگترمان خالی نماند.
در نگاه اول فکر می کنی، کی به حرف اینها گوش می دهد. مردم حاضر نیستند با بچه ی بیشتر دچار سختی های بیشتری شوند، ولی وقتی پای صحبت یک کارشناس می نشینی، می بینی این فقط زن و مرد شهری متوسط نیستند که حالا توان خرید وسایل جلوگیری از بارداری را به قیمت آزاد از بازار آزاد دارند، بلکه این زن و مرد روستایی است که نه پولش را دارد و نه امکان تهیه ی آن را از بازار آزاد، در حالی که تا چندی پیش به رایگان در دسترسش بود.
و اما حذف بودجه کنترل جمعیت چه پیامدهایی خواهد داشت. این پرسش را با دکتر صمد اسدپور در میان گذاشتیم.
دکتر صمد اسدپور از اواخر دهه ی ۶۰ تا سال ۱۳۷۳ خورشیدی در پست مدیر کل جمعیت و تنظیم خانواده وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی جمهوری اسلامی ایران کار می کرده و در این خصوص صاحب نظر است.
او می گوید:
هر نظری در مورد مسئله کنترل جمعیت باید با توجه به سیاست های جمعیتی ابراز شود. “سیاست های جمعیتی” یعنی هماهنگ کردن رشد جمعیت با ابزار و عوامل توسعه ی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی یک کشور. بنابراین باید ببینیم آیا این حرفی که زده شده، با سیاست های جمعیتی هماهنگی دارد؟ اگر به مسئله اقتصادی بپردازیم، مثل تولید داخلی، وضعیت زمین های کشاورزی، وضعیت آب و نیرو و مسائل دیگر. به عنوان مثال در مورد وضعیت زمین های کشاورزی، در ایران ۹/۱۲ میلیون هکتار زمین های قابل کشت هستند. برای هر انسانی چهاردهم هکتار باید زیر کشت برود تا تمام مواد غذایی آن فرد در یک سال تأمین شود، شامل گندم، برنج، شکر و … اگر تمام این ۹/۱۲ میلیون هکتار زیر کشت رفته باشد ما برای تغذیه ی ۳۰میلیون نفر مشکلی نخواهیم داشت و در حال حاضر برای تغذیه ۴۵ میلیون نفر مواد غذایی از خارج کشور وارد می شود. بنابراین از لحاظ وضعیت زمین های کشاورزی ما برای همین جمعیت فعلی کشور یعنی ۷۵ میلیون نفر هم نمی توانیم مواد غذایی را تأمین کنیم.
دیگر اینکه اعلام کردند که در برنامه ی پنج ساله ی اول توسعه اقتصادی هر سال یک میلیون هکتار کویرزدایی خواهند کرد و به زمین های کشاورزی اضافه خواهد شد، در حالی که اضافه که نشده هیچ حتی در خیلی از استان ها پیشروی کویر در زمین های کشاورزی داشته ایم، به اضافه ی اینکه وضعیت ناسالم اقتصادی کمک کرده که خیلی از زمین های کشاورزی تبدیل به خانه شده و کاربرد زمین های کشاورزی به مقدار زیادی عوض شود و در خدمت ساخت و ساز قرار گیرد. بنابراین افزایش جمعیت صددرصد روی تغذیه مردم اثر خواهد گذاشت و ما شاهد سوءتغذیه و فقر مردم خواهیم بود.
مسئله ی دیگر اشتغال است. تا آنجا که ما خبر داریم می گویند ۱۴ درصد نرخ بیکاری ست که من فکر می کنم با توجه به این که خدمات زنان را در ایران درنظر نمی گیرند، چون تعریف بیکاری این است که تعداد افراد جویای کار تقسیم بر تعداد کار و افرادی که کار می کنند، این رقم نرخ بیکاری را تشکیل می دهد. خودشان می گویند خانم ها جویای کار نیستند و خودشان خانه داری را انتخاب کرده اند، در حالی که اگر آنها را هم درنظر بگیریم نرخ بیکاری ما بسیار بالاتر از این است.
در مورد آموزش پرورش، آن زمان که دولت مجبور شد به فکر جلوگیری از افزایش جمعیت بیفتد، ۲۳ میلیون دانش آموز داشتیم. بسیاری از مدارس، سه شیفت کلاس داشت و با کمبود آموزگار و کلاس روبه رو بودیم. بعد از آن هزاران پزشک و پرستار و نیروهای تحصیلکرده و رسانه ها فعالیت کردند و آگاهی دادند و توانستند رشد جمعیت را به شکل معقولی درآورند، و الان تعداد دانش آموزان به ۱۲ میلیون کاهش پیدا کرده است. این نشان می دهد که اگر دومرتبه بدون اینکه ما آموزگار تربیت کنیم، بدون اینکه فضای فیزیکی مناسب ایجاد کنیم، و بدون اینکه اتکایمان را از درآمد نفت کم کنیم، ما در آینده درخصوص آموزش و پرورش دانش آموزان با مشکل روبرو خواهیم شد.
از نظر بهداشت، در خانه های بهداشت روستاها فعالیت زیادی شده و تنظیم خانواده یکی از مهمترین کارهای آنها بوده و توانسته اند افزایش بی رویه جمعیت را سروسامان دهند. با قطع بودجه ی تنظیم خانواده، این مراکز هم دچار مشکل خواهند شد. زنان و مردان روستایی که می بایستی از این وسایل استفاده کنند، دیگر وسایل کنترل بارداری در دسترسشان نخواهد بود. افزایش جمعیت روستایی، مهاجرت بیشتر روستائیان به شهرها را موجب می شود و چون این مهاجران از لحاظ بنیه اقتصادی توان زندگی در شهر را ندارند به حاشیه ی شهرها پناه می برند و این موضوع به رشد بیشتر حاشیه نشینی کمک می کند. ما الان در شرق و غرب و جنوب تهران شاهد حاشیه نشینانی هستیم که بسیار فقیر هستند.
در دسترس نبودن وسایل کنترل بارداری، باعث حاملگی های ناخواسته خواهد شد. تصور کنید بچه هایی که ناخواسته به دنیا می آیند، خانواده را با چه مشکلات مالی و اقتصادی روبرو می کنند و خود بچه هم در معرض ناراحتی های روحی ـ روانی خواهد بود.
مسکن بزرگترین مشکل ایرانیان است و هرروز گران و گرانتر می شود و مردم باید دو، سه شیفت کار کنند تا بتوانند اجاره خانه شان را بدهند.
چرا از آغاز انقلاب، چند بار سیاست های رژیم جمهوری اسلامی در این زمینه تغییر کرده است؟
ـ اوایل که انقلاب شد، اول کاری که در وزارت بهداشت اتفاق افتاد، خدمات تنظیم خانواده قطع شد و گفتند که کثرت جمعیت یکی از مسائل شرعی ست و سیاست شیعه بر کثرت جمعیت است و نه تحدید خانواده. آمدند تنظیم خانواده را که تازه داشت رونقی می گرفت و رشد جمعیت را از ۲/۳ درصد در ده سال قبل از انقلاب به ۷/۲ درصد رسانده بود، دچار مشکل کردند. تشویق کردند که هر که بچه بیشتر داشته باشد، به آنها مسکن می دهند، کمک هزینه می دهند، روغن نباتی و گوشت می دهند و… بنابراین در دهه ی اول انقلاب بزرگترین رشد جمعیت را در تاریخ ایران و جهان تجربه کردیم. یعنی رشد جمعیت را از ۷/۲ به ۹/۳ درصد رساندند. معنی این نرخ رشد این است که هر ۱۶ سال جمعیت کشور دوبرابر می شد. یعنی در این ۱۶ سال دولت فرصت داشت که امکانات اقتصادی، مسکن، شهرسازی، بیمارستان ها، بهداشت عمومی و … را دو برابر کند. در حالی که اگر مقایسه کنیم با کشوری مثل ایتالیا، آنها هر ۷۰۰ سال فرصت دارند که امکانات اقتصادی شان را دو برابر کنند.
به همین دلیل، عده ای که در زمینه ی تنظیم خانواده کار می کردند رفتند پیش آقای منتظری و ایشان به سختی موافقت کردند که وسایل تنظیم خانواده در کلینیک ها باشد، اما حق آموزش و تبلیغ در این زمینه نباشد.
در همان زمان، (دهه ی اول انقلاب) وزیر بهداشت و کسانی که دلسوز این برنامه بودند، رفتند پیش آقای خمینی و آقای خمینی موافقت کرد که جلسه ای بین حوزه ی علمیه ی قم و روسای دانشگاه ها باشد و خوشبختانه نتیجه ی سه روز مذاکره در حوزه علمیه این بود که نتایج رشد جمعیت را برای کشور فاجعه آمیز اعلام کردند و از آن به بعد بود که تصمیم گرفته شد که سیاست های جمعیتی را تغییر بدهند.
بعد از آن قانون تنظیم خانواده رفت به مجلس شورای اسلامی و تصویب شد که امکانات کمکی برای بچه ی چهارم به بعدِ خانواده ها قطع شود و سیاست های جمهوری اسلامی بر کاهش رشد جمعیت قرار گرفت.
با تمهیدات بسیار زیادی، هزاران کادر بهداشتی مثل بهورزها، در روستاها توانستند کوشش های فراوانی انجام دهند. مثلا ما در دو سال اول حدود یک میلیون و دویست هزار بستن لوله ی تخمدان زنان داشتیم و این نشان می داد که مردم بسیار استقبال کردند و ناراحت بودند که امکانات تنظیم خانواده در اختیارشان نبود.
بعد از آن بود که دولت اولین اداره کل جمعیت را در ایران تأسیس کرد که من اولین مدیرکل جمعیت بودم (سال ۱۳۶۹) و ما توانستیم ظرف چند سال رشد جمعیت را پائین بیاوریم از ۹/۳ به ۲/۳ و بعد به ۷/۲ و در ادامه به ۳/۲ و الان رشد جمعیت ۶/۱ اعلام کرده اند که این میزان برابر متوسط رشد جمعیت جهانی ست.
فکر می کنید در این مقطع که ایران با مسائل مختلف از جمله تحریم و خطر جنگ روبروست، چرا چنین چیزی عنوان می شود؟
ـ دولت ایران فقط به مسئله سیاسی فکر می کند که اگر جمعیت ایران به جای ۷۰ میلیون، ۲۰۰ میلیون بود، ما الان موقعیت بسیار بالاتری در صحنه ی جهانی داشتیم، در حالی که فکر نمی کنند که ما اگر ۲۰۰ میلیون افراد کارآمد و تحصیلکرده ی مفید برای جامعه داشته باشیم، بله قدرت خواهیم بود، ولی اگر ۲۰۰ میلیون داشته باشیم که بسیاری از لحاظ مالی در فقر مطلق زندگی کنند، و فحشا، دزدی، اعتیاد و … زیاد باشد، کشور رو به نابودی مطلق خواهد رفت. نه تنها در صحنه ی جهانی قدرتی نخواهیم داشت، که این وضعیت نظام را قطعا رو به سقوط خواهد برد.
البته الان چند سالی ست که می خواهند جمعیت را افزایش دهند و حتی آقای احمدی نژاد برای تشویق، یک میلیون تومان برای بچه ها اختصاص داد که مردم استقبال نکردند، چون می دانستند یک میلیون برای بزرگ کردن یک بچه، هیچ ارزشی ندارد.
حالا آمدند به صورت اجبار، بودجه تنظیم خانواده وزارت بهداشت را به کلی قطع کردند. آموزش های پیش از ازدواج و روش های تنظیم خانواده را قطع کردند. تمام هّم خودشان را در حوزه های علمیه، نماز جمعه ها و تریبون های دولتی بر تبلیغات افزایش جمعیت گذاشته اند و بحرانی را دارند دامن می زنند که آثار بسیار شوم آن در کشور دیده خواهد شد و ظرف ده، بیست سال آینده این ویرانی به کشور تحمیل خواهد شد.
دکتر اسدپور در پاسخ به این پرسش که فکر می کنید مردم به اینها گوش خواهند داد؟ گفت:
یکی از برنامه هایی که سازمان بهداشت جهانی برای موفقیت برنامه هایش دارد، این است که بایستی برنامه ها قابل دسترسی باشد. برای قابل دسترس بودن باید خدمات بهداشتی ارزان باشد، نزدیک به محل زندگی افراد باشد و همکاری های بین بخشی وجود داشته باشد و نیز با تعهد سیاسی دولت همراه باشد. تعهد سیاسی دولت به این معنی ست که تخصیص بودجه ی لازم، تشکیل موسسات لازم، و آموزش سیاست های دولت از طریق رسانه ها و رادیو و تلویزیون.
ایران هم کشوری ست که برنامه ی بهداشت برای همه تا سال ۲۰۰۰ را امضا کرده. یکی از آن بندها این است که دولت موظف است خدمات تنظیم خانواده را برای تمام افراد فراهم کند و در اختیارشان قرار دهد، و الان این کاری که دولت دارد می کند، زیر پا گذاشتن قانون بین المللی است و تعهداتی که قبلا جمهوری اسلامی سپرده، با قطع بودجه و قطع خدمات آموزشی و در دسترس نگذاشتن وسایل تنظیم خانواده، نادیده می گیرد.
اگر همین وضع می ماند چه می شد؟
ـ ما الان از آن خطرهای جدی که برای آموزش و پرورش کشور بود، گذشته ایم. از نظر اقتصادی هنوز مشکل بسیار زیادی داریم و مهمتر از همه آن افرادی که در دهه ی اول انقلاب به دنیا آمدند، آن ۲۶ میلیون نفر، آنها به سن حدود ۳۰ سالگی رسیده اند و بسیاری از آنها جوانانی هستند که امکان شغل و ازدواج و دانشگاه ندارند، این جمعیت در دو دهه آینده می رسند به سن میانسالی که دچار انواع و اقسام بیماری ها خواهند شد و قطعا نظام بهداشتی کشور را فرو خواهند ریخت. حال اگر رشد جمعیت هم افزایش یابد، در کنار این ها، ما مشکلات مربوط به افزایش بچه هایی هم که به دنیا می آیند، خواهیم داشت و یک وضعیت بسیار بسیار اضطراری برای کشور پیش خواهد آمد.