از کلمه ی زلزله زنگ زحمت و زیان به گوش می رسد، از نادر کلمه هائی است که در صورتش سیرت خود را دارد.
میهن ما مصیبت کم ندارد، و از مصیبت ها، زلزله سهمش بیش از دیگرها است. به قول دکتر عکاشه زلزله شناس ایرانی اگر همه چیزمان به سامان بود، نباید زلزله شش ریشتری این همه قربانی می گرفت.
این زلزله ۶ ریشتری که روز شنبه ۱۱ آگوست ۲۰۱۲ (۲۱مرداد) ۲۰۰ روستا را تخریب کرد و بیش از چند صد نفر را کشت و هزاران آواره و زخمی و خانه خراب بر جای گذاشت (و البته شاهدان عینی می گویند تعداد کشته ها و زخمی ها بسیار بسیار بیش از آمار رسمی است) فقط در سایه بی کفایتی دولتمردان و حکومتیان نالایق جمهوری اسلامی ست که چنین رخ می دهد و مردم ایران را داغدار و مصیبت زده می کند، وگرنه چگونه است مملکتی که روی مخازن نفت خوابیده و هزاران هزار معدن دارد و دریا و آب و آبادانی، آن وقت مردمانش این چنین از داشتن سرپناهی امن و قرص و محکم محروم باشند، که با یک زلزله شش ریشتری ۲۰۰ روستا با خاک یک سان شود.
این زلزله ۶ ریشتری ما را به عزای عزیزان مان نشاند، برای این که هیچ چیزمان در آن مملکت ولایت فقیهی به سامان و سر جایش نیست.
حکومتیان و دولتیانِ همیشه دلواپس سوریه و لبنان و فلسطین به تنها چیزی که فکر نمی کنند رفاه و آسایش و امنیت مردم ایران است. آنها لقمه ی نان را از دهان مردم ایران دریغ می کنند، و مردم را با سرپناه های گلی و ناامنشان در برابر بلاهای طبیعی رها می کنند، تا احتیاجات سازمان های تروریستی و بنیادگراهای اسلامی منطقه را برآورده کنند، چرا که به خوبی می دانند آن چیزی که نگهدار آنان است سازمان های تروریستی و بنیادگرای منطقه است و نه مردم ایران که روز به روز بیشتر و بیشتر خرج خود را از این نالایقان دغل جدا می کنند.
مردم ایران خلاف دولت مردان نالایق و بی کفایت، قلبی به بزرگی و بخشندگی دریا دارند و آموخته اند به هنگام نیاز، خود به کمک یک دیگر بشتابند و به شهادت خبرها و وبلاگ ها و عکس ها این کمک های مردمی بود که سریع تر از نیروهای دولتی به داد هموطنان بلادیده شان شتافت و دست کمک و همراهی به سویشان دراز کرد، تا آقای رئیس جمهوریِ دلنگران سوریه وقت کافی داشته باشد که برای مادر درگذشته ی فلان رهبر افریقائی به موقع تسلیت بفرستد و پیش از موعد مقرر خودش را به عربستان برساند و منتظر دیگران بماند تا از راه برسند و در مورد مشکلات سوریه کنفرانس برگزار و چاره اندیشی کنند!
و دریغ کند، از فرستادن پیامی رسمی، برای همدردی با هزاران هموطن دردمندی که در بیابان ها بی آب و آذوقه و سرپناه شب را روز و روز را شب می کنند.
در حالی که زندگی پر از رنج هموطنان زلزله زده ی آذربایجانی ما برای دولتی ها و حکومتی های جمهوری اسلامی ظاهرن ارزش حتی یک تسلیت خشک و خالی هم ندارد، در این سوی جهان سیاستمداران و سران کشورها با فرستادن پیام و اعلام کمک و یاری به مردم ایران اعلام می کنند که تنها نیستند.
از جمله این پیام ها پیام ابراز همدردی دولت فدرال و استانی کاناداست و نیز کاخ سفید امریکا که در اطلاعیه ای به مردم ایران تسلیت گفته و آمادگی آمریکا را برای ارائه ی کمک اعلام کرده است. این همان جهان آزادی ست که رژیم این همه سال در بوق و کرنا کوبیده است که بگوید اینان دشمن ایران و ایرانی هستند.
رژیمی که نه خود می تواند به درد مردم برسد و نه به دیگران رخصت همدردی می دهد، و پنج روز پس از زلزله هنوز هم آمار واقعی کشته ها و زخمیان را نمی دهد، به چه مجوزی ادعای ناجی جهانیان بودن دارد و مدام مدعی است که برای بشریت نسخه ی نجات دارد؟
باید از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پرسید چه سیاستی را دنبال می کند که در لحظاتی که از قلب و چشم ایران و ایرانی خون می بارد، باید شاهد پخش یک برنامه ی طنز به نام “خنده بازار” باشند. به راستی مگر دیو چه شکلی ست که می گویند وارونه کار است!
و سپس تر تازه وقتی حضرات از مسخرگی و خنده بازار فارغ می شوند، به یاد طفلان گریان غزه سینه چاک می کنند که کودکان مانند گل ایران لابد از منظر آنان ارزش عزاداری ندارند.
زلزله زنگ زحمت و زخم بدخیمی است که دوایش در دست نالایق این حکومت و سیمای بدسیرت او نیست. مردم اما می دانند که به هنگام بلا اگر خود به داد هم نرسند مصیبت مضاعف خواهد شد، برای همین است که صف های اهدای خون و کمک های دیگر مردمی پاسخی می شود به زمامدارانی که درد هرچیز و هرکس دارند، غیر ایران و ایرانی.
در شهرها و روستاهای زلزله زده این مردم اند که با دیدگان پر اشک و با دست خالی زیر تل آوارها به دنبال عزیزانشان هستند. دولتی که ساعت ها پس از زلزله به محل برسد نوشداروی پس از مرگ سهراب هم نمی شود!
این تنها مخالفان حکومت نیستند که از ناکارآیی کمک های دولتی و بی مسئولیتی رسانه ملی دادشان در آمده است، نمایندگان مجلسی که وظیفه شان گوش به فرمان رهبر رژیم بودن است هم، از دست بی کفایتی دولت به فغان آمده و به بانگ بلند انتقاد می کنند. مسعود پزشکیان نماینده تبریز در همین پیوند می گوید:
“مشکل ساختار مدیریتی اصلی ترین مانع امداد رسانی به زلزله زدگان شمال غرب ایران است، همه مردم در صحنه بودند، اگر مردم نمی آمدند شاید بحران زلزله به این سرعت جمع نمی شد.”
نماینده تبریز از عملکرد رادیو و تلویزیون دولتی ایران نیز انتقاد می کند و می گوید: «صدا و سیما اطلاع رسانی درستی از زلزله ورزقان نداشت. انگار نه انگار بین ۷۰ تا ۱۰۰ درصد ۲۰۰ روستا تخریب شد و ۳۰۰ نفر کشته شدند و جمع زیادی بی خانمان شدند.”
به راستی دیو چه شکلی ست؟ مگر نه این که به زشتی و بدهیبتی معروف است، آیا از این زشت تر و بدهیبت تر هم می توان بود که این حضرات دولتی و حکومتی بوده اند؟ آش آنقدر شور شده است که دیگر حتی نمایندگان ذوب در ولایت فقیه هم صدایشان در آمده است.
به این فرازها از گزارش خواندنی خبرنگار روزنامه شرق توجه کنید تا عمق فاجعه بیشتر روشن شود:
“اینجا مردم مضطرب و پریشانند و میگویند امکانات ندارند، امداد کافی نیست و درمان نامناسب است: «هیچ امکاناتی نداشتیم، نه آب، نه غذا و نه چادر حتی آتش را هم خودمان روشن کردیم.».”
“یکی از ساکنان سرخهلو میگوید: «امدادگران هلال احمر و سپاه آمدند ولی نتوانستند کمکی بکنند ما خودمان با لودر آوارها را برداشتیم و مردم را بیرون کشیدیم.»”
“ساکنان دیگر روستاهای هریس هم همین حرف را تکرار میکنند. آنها در لحظات وحشت و دلهره، خود دست به کار شدند اما ناآشنایی با شیوه امداد و طرز آواربرداری سبب شد برخی حادثهدیدگان دیگر شانسی برای ادامه حیات نداشته باشند.”
و اما صمیمانه ترین و راست ترین حرف را این هموطن آواره و پا شکسته ی ما بر بالای آوار خانه اش می گوید: «مشکل ما این بود که سقف محکمی بالای سرمان نداشتیم. اگر کسی به فکر سقف بالای سر ما بود حالا به این روز نیفتاده بودم.”
سخنان صمیمی و ساده این مرد روستایی را با نظرات کارشناسانه پرفسور بهرام عکاشه در گفتوگو با ایلنا مستند می کنم: “خوشبختانه زلزله روز گذشته ی آذربایجان شرقی ساعت ۱۷ اتفاق افتاد، اگر این زلزله ساعت ۵ صبح رخ میداد همانند زلزله بم چندین هزار کشته بر جای میگذاشت. البته در هیچ جای دنیا زلزله ۶ ریشتری کشته نمیدهد، در نهایت حداکثر باید۱۰ نفر در این زلزله زخمی شود، در حالی که به دلیل ساختار نامناسب ساخت و سازها، شهرها و روستاهای ما در این زلزله بسیار آسیب دیدهاند و این نشان میدهد که مدیریت بحران ما در مقاوم سازی بسیار مشکل دارد.”
نه تنها رنج و درد مردم ایران را منفعل و و منزوی نکرده است که انگیزه و انرژی ای دو چندان به آنها بخشیده است که یاری رسان و همراه یک دیگر باشند و با بضاعت اندک ولی دلی به بزرگی بخشندگی به کمک هم بشتابند.
در خارج از ایران هم ایرانیان در سراسر جهان با شیوه ها و روش های خلاق و متفاوت در حال جمع آوری کمک های مالی و پیدا کردن راه های مطمئن برای ارسال آنها به داخل کشور هستند. گروه ها و انجمن های فراوانی در سطح شهر از روز سه شنبه در پلازای ایرانیان مشغول به فعالیت هستند و همچنان این گونه کوشش ها تا آخر هفته و نیز هفته های دیگر در سطح شهر ادامه دارد که با مراجعه به اطلاعیه های شهروند و نیز رسانه های دیگر شهر می توانید از چند و چون این گونه کمک ها آگاه شوید و یاری رسان؛ درد مشترک عزم مشترک می طلبد.
به این امید که بلای اصلی تر از این زلزله ها که همانا حکومت ولایت مطلقه فقیه جمهوری اسلامی باشد، از سر مردم ما کم شود، تا بار دیگر آنان چنین روزهایی را تجربه و زندگی نکنند، سخنم را با تسلیت به هموطنان مان در ایران و سراسر جهان که سوگوارند و داغدار پایان می برم. می دانم که می دانید پایان شب سیه امید است.
پیش به سوی ایجاد جهه متحد ایرانیان برای براندازی نظام اسلامی و استقرار نظامی سکولار بر مبنای دموکراسی و حقوق بشر درایران عزیزبا تمامیت ارضی اش.