شهروند ۱۱۷۹-۲۹ می ۲۰۰۸
چرا می گوییم قرارداد ۱۹۱۹ ننگین است؟
چندی پیش در حضور جمعی از فرهیختگان که در جلساتی منظم به بررسی و تحلیل تاریخ صد ساله اخیر ایران می پردازند، سخنران در باب دوره احمد شاه و پایان سلسله قاجار و شروع سلسله پهلوی صحبت می کرد. او از تعصبات و پیش داوری های هموطنان می نالید که بدون آگاهی از محتوای موضوعات به مخالفت با آنها می پردازند و به عنوان مثال از قرارداد ۱۹۱۹ نام برد و گفت اصولاً آیا در این جمع پنجاه نفری چند نفر هستند که متن این قرارداد را خوانده اند؟ چهار نفر دست بلند کردند. حال اگر تعداد بیشتری متن این قرارداد را خوانده بودند، ولی به علت عدم حضور ذهن سکوت را ترجیح دادند، الله اعلم! سخنران با لحن معلمی که از دست شاگردان بیسواد خود شرمگین است ادامه داد:. البته مشکل ما همین است. آقا اگر متن آن را نخوانده اید، چرا می گوئید این قرارداد ننگین است. این متن الان جلوی من است و چیز خاصی هم در آن نیست. من نمی فهمم این همه داد و قال از چیست؟
بار این گفته آنچنان بر دوش کم جان این حقیر سنگین بود که مترصد فرصتی بودم تا برای این هموطن دلایل چنین هیاهویی را در حد توانایی باز گشایم و در عین حال یادآوری این نکته را بد نمی دانم که بزرگترین سلاح در دست فعالان سیاسی دانش است و اکتفا کردن به چند مقاله و یکی دو کتاب کسی را مجاز به یدک کشیدن هزار و یک “ایسم”به دنبال ابراز عقایدش نمی کند. آلبرت انیشتن می گوید: تنها دیوانگان هستند که پی در پی به تکرار یک عمل می پردازند و انتظار نتایج مختلف دارند.

و اما قرارداد ننگین ۱۹۱۹ :
قرن نوزدهم در ایران همچنانکه در بیشتر کشورها، دورانی انتقالی محسوب می شود. ایران متشکل از روستاهای جدا افتاده و قبایل خانه به دوش بود. در سال ۱۸۵۰ بیش از ۵۵% جمعیت ده میلیونی ایران در۱۰ هزار روستا با میانگین ۲۵۰ نفر در هر آبادی زندگی می کردند. جمعیت شهری که کمتر از ۲۰% مردم کشور را در بر می گرفت در ۸۰ شهر زندگی می کردند که تنها در ۱۱ شهر تعداد ساکنان بیش از ۲۵۰ هزار نفر بود. ۲۵% بقیه را قبایل چادرنشین تشکیل می دادند. بیشتر این روستاها از نظر اقتصادی از هم مستقل و خودکفا بودند. “رابرت برنینگ” انگلیسی می نویسد، حتی روستائیان مرفه اطراف شهرهای بزرگ بخش عمده مواد غذایی را خودشان تهیه می کردند و از بازارهای محلی تنها مقدار ناچیزی نمک و فلفل، تنباکو و لوازم خانه می خریدند. “شیل” در مورد روستاهای ایران می گوید: آسایش واقعی و چشمگیری وجود دارد و من از اینکه هموطنانم از این آسایش برخوردار نیستند غبطه می خورم. ارتباطات ضعیف هم نمودی از خودکفایی بود و هم تقویت کننده آن. جالب اینکه بهبود وضع حمل و نقل، ضرورتاً ارتباطات اجتماعی را گسترش نداد. “سایکس” می گوید: مردم از جاده های اصلی فاصله می گیرند، زیرا دولتمردان معمولاً کالاهای آنها را بدون پرداخت هیچگونه مابه ازایی می ستانند. در سطح مملکتی اما شاهان قاجار به سرعت زندگی ساده قبیله ای را رها کردند و در انجام مراسم مذهبی دقت نمودند و شمشیر صفوی را به نماد تشیع به کمر بستند. بر تخت طاووس نشستند و به قول موریه از “میراث با شکوه شاهان باستان تقلید کردند”. البته شاهان قاجار به دلیل مشکلات مالی ناشی از ریخت پاشهای خود، نتوانستند ارتش دائمی قدرتمندی تشکیل بدهند و شکستهای پیاپی در جنگها، غرامات سنگین بر گردن ملت گذاشت و شاهان در قرض گرفتن از دول خارجی از هم پیشی گرفتند. آنها در تقلید از عظمت شاهان گذشته هم چندان موفق نبودند. تا اواخر قرن نوزدهم اکثر وزرای کابینه بدون وزارتخانه و حتی کارمندان دائمی باقی ماندند.
در اواخر قرن هجدهم آقا محمد خان به سلطنت رسید (۱۷۹۷-۱۷۹۴). جانشینان وی فتحعلیشاه(۱۸۳۴-۱۷۹۷) سپس محمد شاه (۱۸۴۸-۱۸۳۴) بعد از آن ناصرالدین شاه (۱۸۹۶-۱۸۴۸) مظفرالدین شاه (۱۹۰۷-۱۸۹۶) محمد علیشاه (۱۹۰۹-۱۹۰۷) و دست آخر هم احمدشاه (۱۹۲۵- ۱۹۰۹) بود.
سرجان ملکم نخستین فرستاده انگلیس در قرن ۱۹ در رابطه با ناتوانی دولت بر این امر تاکید دارد. اگر چه ظاهراً همه مقامات را شاه رسماً منصوب کرده است، اما در واقع این ” صدای مردم” بود که روسای محلی را تعیین می کرد، زیرا آنها برای ارتقا و یا حفظ موقعیتشان به محبوبیت در بین مردم احتیاج داشتند چرا که دولت ابزار اعمال قدرت در دست نداشت.
اما از طرف دیگر جهان آبستن فصل جدیدی در رشد نیروهای مولده و روابط بین المللی بود. وقوع انقلاب صنعتی در انگلستان و تغییر تولید کارگاهی به کارخانه ای، افزایش تولید و نیاز به بازارهای خارجی برای انباشت سرمایه از یک سو و از طرف دیگر تامین مواد معدنی و خام مورد نیاز از کشورهای دیگر موجب گشت که کشورهای استعمارگر نگاهی دوباره به نقشه جهان بیندازند.
تاثیر و نفوذ غرب از سال ۱۸۰۰ با فشار نظامی روس و سپس انگلیس آغاز شد. روسها مجهز به سلاحهای جدید و در فکر رسیدن به آبهای آزاد، به ایران حمله و عهد نامه های خفت بار گلستان ۱۸۱۳ و ترکمانچای ۱۸۲۸ را به فتحعلیشاه تحمیل کردند. تزار روسیه پس از این قرارداد برای اجرای مفاد عهدنامه ترکمانچای و تحقیر ایرانیان، گریبایدوف را که داستان نویس بدنامی بود به ایران فرستاد و رفتار توهین آمیز او و سربازانش موجب شورش مردم و قتل وی گشت. انگلیس هم از پا ننشست و قرارداد پاریس در سال ۱۸۵۷ را به ناصرالدین شاه قبولاند که بر اساس آن در ازای خروج انگلیسیها از بنادر جنوب، ایران هرات و بخشی از افغانستان را از دست داد .
گسترش قدرت روسها در ایران زنگ خطری بود برای انگلیسها که در ابتدا ایران را از نظر سوق الجیشی در جوار مستعمره هند و بین النهرین مهم می دانستند و سپس تا مدتها ایران تنها منبع تولید نفت برای انگلیس بود. “استفن کینزر” نویسنده کتاب “براندازی” در مصاحبه ای با امی گودمن می گوید: به خاطر داشته باشید که “نفت انگلیس در دهه های ۲۰ ،۳۰ و۴۰ تماماً توسط ایران تامین می شد. استاندارد بالای زندگی مردم انگلیس در تمام آن دوران مدیون نفت انحصاری ایران بود. در بریتانیا نفت نیست. در هیچکدام از مستعمرات بریتانیا نفت نبود. همه کارخانه های انگلیس، ماشینها، کامیونها، تاکسی ها با نفت ایران بود که کار می کردند. ناوگان سلطنتی بریتانیا قدرت این کشور را بر پهنه دنیا ۱۰۰% با نفت ایران گسترده بود.”
همچشمی روس و انگلیس منجر به عقد عهدنامه سنت پترزبورگ در ۱۹۰۷ بین این دو کشور شد که ایران را به سه ناحیه شمال(مرکز نفوذ روسیه)، جنوب (مرکز نفوذ انگلیس) و باریکه میانه که خنثی نامیده می شد و بیشتر حالت ضربه گیر را داشت، تقسیم کردند. باید در نظر داشت که اولین امتیاز انحصاری را شاهان قاجار به بارون ژولیوس دوریتر در سال ۱۸۷۲ دادند. ناصرالدین شاه در ازای ۴۰ هزار پوند و ۶۰% سود حاصله از امتیاز گمرکات؛ امتیاز انحصاری تاسیس بانک دولتی، بهره برداری از معادن (به غیر از طلا و نقره و سنگهای قیمتی)، حق احداث راه آهن و تراموا، آبراه ها و قنوات و امور آبی، ایجاد جاده ها و خطوط تلگراف و کارخانجات صنعتی را برای مدت ۷۰ سال و اجاره تمام گمرکات و صدور انحصاری هرگونه محصولات ایران را به مدت ۲۵ سال با او داد.
گر چه این امتیاز لغو شد، اما رویتر امتیاز استخراج معادن و تاسیس بانک را که بعداً به بانک شاهنشاهی ایران تبدیل شد حفظ کرد.
در ۱۹۰۱ ویلیام ناکس دارسی امتیاز ۶۰ ساله انحصاری استخراج نفت را با مظفرالدین شاه بست. در واقع جنگ جهانی اول، تمرکز جهان را بر این ماده انرژی زا معطوف داشت و در سال ۱۹۱۵ بود که دو دولت روس و انگلیس موافقتنامه کنستانتیتوپل را امضا کردند که براساس آن باریکه خنثی و غنی از نفت به انگلیس واگذار می شود و روسیه کنسانتینوپل و شرق ترکیه را به دست می آورد و به این ترتیب تقسیم ایران را کامل می کنند.
ایران در جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) اعلام بی طرفی می کند و طرفین درگیر مطابق معمول، در کلام به استقلال ایران احترام می گذارند اما از آنجایی که ایران نسبت به قدرتهای محور تعلق خاطر بیشتری داشت (آلمان با دشمن قدیمی ایران روسیه می جنگید و ترکیه که کشوری مسلمان بود از آن حمایت می کرد و انگلیس هم که وجهه خوبی در ایران نداشت) باعث شد که انگلیس و روسیه ایران را تصرف کنند. ۱۹۱۷ انقلاب روسیه رخ داد و شوروی سربازان خود را از ایران بیرون کشید و ایرانیها نوعی سمپاتی نسبت به شوروی پیدا کردند و نفرت آنها متوجه انگلیس گشت که اکنون از بابت نفوذ کمونیسم در منطقه هم نگران بود. پس از پایان جنگ نمایندگان دول جهان در ورسای ـ پاریس جمع می شوند تا در مورد دولت های مغلوب تصمیم گیری کنند و میثاق ورسای را می نویسند. از طرف ایران هم مشاورالممالک انصاری و هیات همراه او مصادف با حکومت وثوق الدوله و امضای قرارداد معروف ۱۹۱۹راهی کنفرانس صلح می شوند. فروغی که از اعضای این گروه بود نامه ای به ابراهیم حکیمی می نویسد که یکی از اسناد مهم تاریخ ایران به حساب می آید. او می گوید: ۶ ماه می گذرد که ما از ایران بیرون آمده ایم و قریب ۵ ماه است که در پاریس هستیم ….به کلی از اوضاع مملکت و پلتیک دولت و مذاکراتی که با انگلیس کرده اند و می کنند و نتیجه ای که می خواهند بگیرند و مسلکی که در امور خارجی دارند، بی اطلاعیم و یک کلمه دستورالعمل و ارائه طریق، نه صریحاً و نه تلویحاً، نه کتباً و نه تلگرافاً، نه مستقیم و نه به واسطه به ما نرسیده است. حتی جواب تلگرافهای ما را به سکوت می گذرانند. سه ماه است از رئیس الوزرا دو تلگراف نرسیده. استعفا می کنیم قبول نمی کند. دو ماه است برای پول معطلیم و نسیه می خوریم، پول نمی فرستند … انگلیسیها اوضاع ایران را مغتنم شمرده اند که ترتیباتی داده شود که مملکت ایران از حیث امور سیاسی و اقتصادی زیر دست خودشان باشد. چون اوضاع دنیا و هیاهوی ما در پاریس طوری پیش آورده که صریحاً و برحسب ظاهر نمی توانند بگویند ایران را به ما واگذار کنید، می خواهند ایرانیها را وادار کنند که خودشان امور خود را به آنها واگذار کنند و امیدوارند که این مقصود در تهران انجام بگیرد و وجود ما در پاریس مخل این مقصود است و سعی دارند قبل از اینکه ما بتوانیم کاری بکنیم و نتیجه بگیریم به مقصود نایل آیند … روزنامه رعد (سید ضیاالدین)که فعلاً زبان ملت و دولت ایران است خودش تصدیق می کند که دول دیگر حق دارند نمایندگان ایران را به پاریس راه هم ندهند و آنها را بیرون کنند و از هیچ جا صدایی مخالف این شنیده نمی شود …. .
از نظر اقتصادی وضع ایران بسیار بد بود. استعمار نو اقتصاد ایران را به اقتصادی مغشوش تبدیل کرده بود. از درآمد نفت تنها حدود ۱۶ درصد آنهم بنا به هرچه که انگلیس اعلام می کرد حاصل ایران می شد. ایرانیها حق بررسی دفاتر حساب و کتاب انگلیسی ها را نداشتند و به قول نورمن سفیر انگلیس در ایران در سال۱۹۲۰، هر ساله بر میزان قرض ایران از انگلیس برای تامین بودجه کشور انباشته می گشت.
انگلیس بعد از پایان جنگ هم از ایران به طور کامل خارج نشد و دست به ایجاد پلیس جنوب زد که مرکب از سربازان ایرانی تحت دستور فرماندهان انگلیسی برای حفاظت از منافع انگلیس در ایران بود و به صورت مستقیم از انگلیس مواجب می گرفت.
به این ترتیب به قول یرواند آبراهامیان شکستهای نظامی به امتیازات دیپلماتیک منجر شد، امتیازات دیپلماتیک امتیازات تجاری را همراه داشت و به دنبال آن نفوذ اقتصادی غرب بر ایران تحمیل شد.
یحیی دولت آبادی می گوید: میرزا حسن خان وثوق الدوله برای موفق شدن به گرفتن چند میلیون لیره به عنوان قرض و استحکام مقام خویش حاضر شده است در حال دائر نبودن مجلس شورایملی برخلاف قانون اساسی قراردادی با انگلیسیها ببندد که در حکم تسلیم کردن مملکت به بیگانگان بوده است.
این است عین قرارداد (۱۹۱۹):
۱- دولت انگلستان با قطعیت هر چه تمامتر تعهداتی راکه مکرر در سابق برای احترام مطلق استقلال و تمامیت ایران نموده است تکرار می نماید.
۲- دولت انگلستان خدمات هر عده مستشار متخصص را که برای لزوم استخدام آنها در ادارات مختلفه بین دولتین توافق حاصل گردد به خرج دولت ایران تهیه خواهد کرد. این مستشارها با کنترات اجیر و به آنها اختیارات متناسبه داده خواهد شد. کیفیت این اختیارات بسته به توافق بین دولت ایران و مستشارها خواهد بود .
۳-دولت انگلیس به خرج دولت ایران صاحب منصبان و ذخایر و مهمات سیستم جدید را برای تشکیل قوه متحد الشکل که دولت ایران آن را برای حفظ نظم در داخله و سرحدات[نیاز دارد] تهیه خواهد کرد. عده و مقدار ضرورت صاحب منصبان و ذخایر و مهمات مزبور به توسط کمیسیونی که از متخصصان انگلیسی و ایرانی تشکیل خواهد گردید و احتیاجات دولت را برای تشکیل قوه مزبور تشخیص خواهد داد معین خواهد کرد.
۴- برای تهیه وسایل لازم به جهت اصلاحات مذکور در ماده ۲و۳ این قرارداد دولت انگلستان حاضر است که یک قرضه کافی برای دولت ایران تهیه و یا ترتیب انجام آن را بدهد. تضمینات این قرض با توافق نظر دولتین از عایدات گمرکات و یا عایدات دیگری که در اختیار دولت ایران باشد تعیین می شود. تا مدتی که مذاکرات استقراض مذکور خاتمه نیافته دولت انگلستان به طور مساعده وجوهات لازمه که برای اصلاحات مذکور لازم است خواهد رسانید.
۵- دولت انگلستان با تصدیق کامل احتیاجات فوری دولت ایران به ترقی وسائل حمل و نقل که موجب تامین توسعه تجارت و جلوگیری از قحطی در مملکت می باشد حاضر است که با دولت ایران موافقت نموده اقدامات مشترک ایران و انگلیس را راجع به تاسیس خصوص راه آهن و یا قسم دیگر وسائل نقلیه تشویق نماید. در این باب باید قبلاً مراجعه به متخصصان طرفین شده و توافق بین دولتین در طرحهایی که مهمتر و سهلتر و مفیدتر باشد حاصل گردد. دولتین توافق می نمایند در تعیین متخصصان طرفین برای تشکیل کمیته که تعرفه گمرکی را مراجعه و تجدید نظر نموده و با منافع حقه مملکتی و تمهید و توسعه وسائل ترقی آن تطبیق نماید.

بند اول قرارداد را که جز شوخی تلخی نمی توان به حساب دیگری آورد چرا که تاریخ ما احترام به استقلال از نوع انگلیسی را به خوبی می شناسد. بند دوم و سوم ارتش ایران را چه در داخل و چه در خارج کاملاً تحت قدرت مستشاران انگلیسی قرار می دهد. بند چهارم مزد خیانتکاران به ملت را از جیب ملت می پردازد! و بند پنجم باب نفوذ اقتصادی گسترده تر را می گشاید. این همان لحن دلنواز و آشنای آمریکایی جهانی شدن است که امروزه ابر قدرت یکه تاز دنیا آن را به کار می برد!
دکتر مصدق در خاطرات خود در دوران اقامت در سوئیس می نویسد: در آنجا بودم که قرارداد ۹ اوت ۱۹۱۹ معروف به قرارداد وثوق الدوله بین ایران و انگلیس منعقد گردید ….تصمیم گرفتم در سوئیس اقامت کنم و به کار تجارت بپردازم.
سفیر انگلیس سر دنیس رایت می نویسد: قرارداد ۱۹۱۹ بریتانیا را به مداخله در امور داخلی ایران کاملاً مختار می ساخت و عملاً از مداخله سایر قدرتها مانع می گشت. کرزن وزیر خارجه وقت انگلیس می گوید: برای ایرانیان این قرارداد در حکم تنگتر شدن حلقه طنابی بود که بریتانیا به گردن ایران انداخته بود. وزیران عیانزاده سه گانه که مورد مذاکره برای امضای قرارداد قرار گرفتند و آن را امضا کردند نماینده و بیان کننده آرمان کشورشان نبودند و بسیاری به آنها بدگمان بودند. خاصه زمانی که دانستند در ازای خوش خدمتی هایشان پاداش سخاوتمندانه ای از دولت بریتانیا گرفتند.
اما سه وزیر عیان زاده که بودند؟ وثوق الدوله رئیس الوزرا، نصرت الدوله فرزند ارشد فرمانفرما که وزیر امور خارجه بود و صارم الدوله پسر ظل السلطان که وزارت مالیه را داشت.
وثوق الدوله پسر میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه و نوه میرزا محمد قوام الدوله و برادر قوام السلطنه بود.
وقتی مشیرالدوله به جای وثوق الدوله نخست وزیر شد تلگرافی برای دکتر مصدق فرستاد و از او برای تصدی وزارت عدلیه دعوت کرد که او پذیرفت و به ایران آمد. در مجلس ششم در زمان رضا شاه هنگام طرح برنامه دولت در مجلس مصدق برخلاف انتظار دوست دیرینش مستوفی الممالک که رئیس الوزرا بود به مخالفت با دولت برخاست و به صلاحیت دو وزیرش، فروغی و وثوق الدوله اعتراض کرد. او از نقش وثوق الدوله در انعقاد قرارداد و رشوه گرفتن او ایراد گرفت، اما دولت مستوفی الممالک در نهایت رای اعتماد گرفت!
تقی زاده می نویسد: سفیر انگلیس در ایران سر ناهار نزد من نشسته بود و وثوق الدوله آنطرف میز بود. انگلیسیها ادعای ۴ میلیون لیره خسارت می کردند که در شیراز و غیره خرج کرده بودند. آنها آخر هر سال یک مراسله می فرستادند که ۴ میلیون با اصل و فرعش اینقدر می شود … سفیر در سر میز ناهار گفت این پولی که از ایران می خواهیم پولی است که وثوق الدوله، صارم الدوله و نصرت الدوله رشوه گرفتند.
در سال ۱۹۴۲، هنگامی که قوام السلطنه به صحنه سیاست ایران بازگشت، علی امینی داماد برادر خود وثوق الدوله را به معاونت نخست وزیر برگزید. امینی برای اولین بار در کابینه منصور وزیر اقتصاد شد و سپس بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در کابینه سپهبد زاهدی وزیر دارایی شد.
فیروز میرزا فیروز نصرت الدوله پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما و عزت الدوله دختر مظفرالدین شاه بود. او تحصیلات خود را در تهران و بیروت و پاریس در رشته حقوق به اتمام رسانید و وزیر عدلیه مستوفی الممالک گشت. دکتر غنی پزشک خانواده فرمانفرما می نویسد که نصرت الدوله حرامزاده حقه بازی بود که برای پیشرفت کار خود هر طریقی را مشروع می دانست. تنها ذکر خیری که دکتر غنی از نصرت الدوله دیده در خاطرات نورالدین کیانوری، دبیر کل سابق حزب توده و همسر مریم فیروز خواهر ناتنی نصرت الدوله است که البته او هم پول گرفتن نصرت الدوله از انگلیسیها را تائید می کند. او در زمان رضا شاه در سمت وزیر مالیه به همکاری با حکومت جدید ادامه داد. در جریان شورش فارس گزارش سرلشگر شیبانی موجب بدگمانی رضاشاه به نصرت الدوله و برکناری و بازداشت او گشت. او به سمنان تبعید شد و برحسب دستور مختاری رئیس شهربانی رضا شاه به وسیله سه مامور خفه شد .
صارم الدوله پسر ظل السلطان بود. ظل السلطان پسر ناصرالدینشاه و برادر محمد علیشاه که مجلس را به توپ بست، بود. صارم الدوله بعد از آشکار شدن رشوه خواری اش، در ۴ قسط این پول را به زور پس داد. او نیز در جریان فارس بازداشت شد.

یک تصویر کلی از اوضاع ایران مشخص می سازد که در هیات حاکمه ایران به تدریج تفکری پدید آمد که از عدم اتکا به خود آغاز شد و با توجه به وجود روابط استبدادی بین طبقه حاکمه و مردم؛ عدم اعتماد به مردم و انجام ندادن اقدامی برای بسیج واقعی آنها در جهت خنثی کردن نیروهای استعمارگر، به از دست دادن مشروعیت و مقبولیت لازم برای حکومت انجامید.
فروغی در نامه مشهور خود می نویسد ایران نه دولت دارد و نه ملت. …اگر ایران ملتی داشت و افکاری بود اوضاع خارجی از امروز بهتر برای ایران متصور نمی شد (شرایط دنیا برای مطرح کردن نام ایران مناسب بود ـ نگارنده ) … البته من می گویم ایرانیها با انگلیس نباید عداوت بورزند. برعکس عقیده من اینست که نهایت جد را باید داشته باشیم که با انگلیس دوست باشیم ……والله خود انگلیس هم به این اندازه که پیشرفت دارد امیدوار و مترقب نبود…. .
البته ملت بر خلاف سخنران جلسه آن روز خیر و شر مسئله را به خوبی تشخیص داد و قرارداد ۱۹۱۹ را ملغی کرد.
قدرت حاکمه به جای اتخاذ سیاستهای متکی به خود برای انجام امور، زیر نفوذ استعمارگران برای همه چیز چشم به این دولتهای استعماری دوخت. در واقع سیاستهای توسعه استعماری را به جای سیاستهای توسعه درونی به کار گرفت. با مایوس شدن از حکومت، مردم ایران مبارزات رهایی بخش را علیه حکومت و کشورهای استعماری آغاز کردند؛ واقعه تنباکو، انقلاب مشروطیت، نهضت های آزادی بخش میرزا کوچک خان، خیابانی، پسیان و دیگران علیرغم نرسیدن به موفقیت نهایی، عزم راسخ مردم ایران را برای کسب استقلال نشان می دهد.


* احمد شاملو

منابع:
در نوشته فوق از کتابهای:
“ایران بین دو انقلاب” نوشته یرواند آبراهامیان
“بازیگران عصر پهلوی” نوشته محمود طلوعی
“حیات یحیی” نوشته یحیی دولت آبادی
و مقالات: “تصویری از اقتصاد کنونی” نوشته دکتر ابراهیم رزاقی، “جدال آمریکا و انگلیس بر سر نفت در ایران ۱۹۲۴-۱۹۱۹″نوشته ممد عباسف
و سایت Democracy Now
استفاده شده است .