شهروند ۱۱۷۵-۱ می۲۰۰۸
فریدون آدمیت پس از چند هفته‌ای بر بستر بیماری در یکی از بیمارستانهای تهران، در ساعات نخستین بامداد روز دهم فروردین درگذشت و با درگذشت او، فرهنگ ایران یکی از چهره‌های یکتا و درخشان خود را از دست داد.آدمیت از جمله ی نخستین بنیانگزاران تاریخنویسی علمی در ایران بود. پژوهش تاریخی آدمیت در پیوندگاه “تاریخ سیاسی و فلسفه ی سیاسی” شکل می‌گیرد. “تفکر تاریخی عنصر اصلی تاریخنویسی جدید است… آنچه به تاریخ روح و معنا می‌دهد،… دست یافتن به گذشته ی زنده و شناخت جریان تاریخ است”. پژوهش تاریخی آدمیت، به مثابه دستاورد “تاریخنویسی جدید”، “از مظاهر پدیده ی آزاداندیشی و انتقاد عقلانی” است.
آدمیت درباره ی زمینه ی اصلی پژوهشهای خود می‌نویسد که “تحقیق من در تاریخ افکار اجتماعی و سیاسی” جدید در ایران است “که از قرن گذشته آغاز می‌شود و با ایدئولوژی مشروطیت تمام می‌شود”. این تحقیق “چند جهت مشخص دارد: بررسی اندیشه‌های متفکران اجتماعی به طور اخص، شناخت شیوه ی تفکر کلی روشن‌اندیشان و نوآوران افکار، تحول فکر سیاسی درون نظام کهن و ریشه‌های فکری مشروطه‌خواهی”. توجه آدمیت درین زمینه، از جمله به “عقاید متفکران و نویسندگان اجتماعی” بود که “ترجمان جریانهای فکری جدید بودند و به طرد ابهامات ذهنی و تاریک‌اندیشی برخاستند”. “در سرتاسر جامعه‌های مشرق زمین”، این چنین “متفکران و نویسندگان اجتماعی” از عوامل مؤثر بر “تحول جامعه‌” بودند و اینهمه با اینکه “اندیشه‌های جدید از درون… [این] جامعه‌ها برنخاست” چرا که “عامل تبدل افکار در سرتاسر جامعه‌های مشرق زمین تماس با مغرب زمین بوده است”.
نوشتن درباره ی علم تاریخ و روش تحقیق در تاریخ زمینه ی پراهمیت دیگری از کارنامه ی علمی پایدار آدمیت بود. وی به نقد نوشته‌هایی از معاصران هم همت کرد تا “آشفتگی فکر تاریخی” در میان ایشان را بنمایاند. این نوشته‌های آدمیت که از اصول تاریخنویسی و روش‌شناخت تاریخ و نقد تاریخی بحث می‌کند تا سالها همچون راهنما و دست افزار کارسازی پژوهندگان علوم اجتماعی را به کار خواهد آمد.
نوشته‌های آدمیت، دستاورد عمری بلند در پرسش و پژوهش، روشنائیهای تازه و دیگری بر تاریخ دوران معاصر ایران انداخت، هم در آنچه درباره ی تحول اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در ایران در دوران جدید و معاصر نوشت و هم آنجا که به تحلیل این یا آن برهه تاریخ ایران پرداخت. پژوهش تاریخی آدمیت بر دقت علمی و نقد عقلی تکیه دارد و بر انبوهی اسناد و مدارک معتبر و نشناخته‌ استوار است. در نوشتن دقیق بود و در گزیدن واژه‌ها و پرداختن عبارات طریق اضافه و گزافه و افراط نمی رفت. هرگز از گفتن آنچه درست می‌دانست سر باز نمی‌زد. با جسارت می‌اندیشید و به صراحت می‌نوشت. و آنچه نوشت، شوق خواندن تاریخ و پرداختن به تاریخ و اندیشیدن درباره ی گذشته و گذشته‌ها را در میان بسیاران و خاصه جوانان برانگیخت.
آدمیت نه به پیمودن راههای رفته بسنده کرد و نه تاریخ را با داستانسرایی و افسانه‌پردازی یکی دانست: “تاریخنویسی غیر از فن نقالی است”. تاریخ، دانش اندیشیدن در چرائی رویدادهای زمانهای گذشته است. اندیشیدن درباره ی سلسله و مجموعه‌ای از “معلولها”یی که در پی و در کنار هم به “توالی”، “جریان” یافته‌اند. بی آنکه علت‌العللی هم باشد که همواره و در همه حال، چند و چون چگونگی “جریان” واقعات و حادثات را روشن کند. تنها خرد و خرداندیشی است که می‌تواند فهم و درک رویدادها را ممکن کند و پژوهش تاریخی را از خصلت پژوهشهای علمی برخوردار گرداند.
تاریخ آدمیت از مسائل و ضروریات عصر تاریخی ما غافل نبود. آن صفحات که نوشت تاریخ گذشته‌ها نبود، شرح و روایت زمانه ی ما هم بود. از لابلای صفحات و جمله‌ها و واژه‌های تاریخ آدمیت، زمانه ی ما و مسائل و ضروریات آن است که در برابر دیدگان پدیدار می‌شود و در ذهن نقش می‌گیرد: ضرورت دموکراسی اجتماعی، ضرورت آزادی، ضرورت طرد سیطره ی قدرتهای بیگانه و تحکیم استقلال و حاکمیت ملی، ضرورت تجدد و ترقیخواهی، ضرورت آزاداندیشی و طرد خشک‌اندیشی و تحجر، ضرورت خردگرائی و خردمداری و طرد کهنه‌پرستی و خرافه‌انگاری. گزینه‌های آدمیت صریح و روشن است و بی مجامله و محابا.
آدمیت، زمانه ی معاصر را زمانه ی اعتلاء و تفوق و چیرگی فرهنگ و تمدن غرب می‌شناخت و بهره گیری از دستاوردهای این تمدن را ضرور می‌دانست بی‌آنکه در این بهره‌گیری تا مرزهای ” تقلید کورکورانه” به پیش رود. در بحث میان “قدیم” و “جدید” و “شرق” و “غرب”، آدمیت نفس تجددخواهی بود و روشنگری. نه سیطره‌جویی و سلطه‌طلبی “غرب” را از یاد می برد و نه از ضرورت طرد و دفع آن غافل می‌ماند. آدمیت، نه “غرب زده ” و نه ” غرب ستیز”. و آگاه به ضرورتهای زمانه.
آدمیت شهروند بیداردل زمانه ی ما بود. آزاداندیشی روشن‌‌بین که ظلم و ستم و سرکوب و جهل و جمود را منکوب و مطرود و زدوده می‌خواست. با سودای بهروزی و بهزیستی مردمان زیست. آدمیت دوران پایانی زندگی را در عزلتی ناخواسته و تحمیلی سپری کرد در حصاری ساخته و پرداخته ی حاکمان و متشرعان و برافراخته از لعن و طعن و تهمت و نفرین.
خشک‌اندیشان و شریعت‌پناهان نه پیام آزاداندیشانه ی او را تاب می‌آوردند و نه این سخن او را که مصلحت کار مردمان در یاری جستن از خرد و خردمندی و تبری از خرافه و وهم و نامعقولات است. به طبع و نشر نوشته‌هایش رخصت نمی‌دادند و او را فرو رفته در خاموشی و فراموشی و نیستی می‌خواستند. دوران پایانی زندگی آدمیت، در تبعید و در درون مرزها گذشت.
آدمیت تداوم سنت عرف زیستی و عرف اندیشی در فرهنگ ما بود. در برابر خرافه، کهنه‌‌اندیشی و نوستیزی، سنت‌شکنی بی هراس بود و در بزرگداشت خرد و دانش و تجددخواهی، سنت‌گذاری پرتوان. آدمیت، حقانیت تجدد و روشنگری بود. در قلم او روشنائی بود. قلم او روشنائی بود: چراغ راهی برای همه ی نسلها، همواره، از دیروز تا همیشه.

سیروس آرین‌پور ـ نعمت آزرم میرزازاده ـ مهدی استعدادی شاد ـ بهمن امینی ـ کاظم ایزدی ـ رضا براهنی ـ سهراب بهداد ـ شهرنوش پارسی پور ـ ناصر پاکدامن ـ محمد جلالی سحر ـ فرشید جمالی ـ علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی ـ سروش حبیبی ـ حسن حسام ـ محسن حسام ـ تراب حقشناس ـ منصور خاکسار ـ نسیم خاکسار ـ مهدی خانبابا تهرانی ـ هادی خرسندی ـ اسماعیل خویی ـ حسین دولت‌آبادی ـ جلیل دوستخواه ـ ناصر رحمانی‌نژاد ـ علی رضوی ـ سعید رهنما ـ ناصر زراعتی ـ حماد شیبانی ـ علی شیرازی ـ بتول عزیزپور ـ آنا عنایت ـ محمود عنایت ـ شهرام قنبری ـ داریوش کارگر ـ هوشنگ کشاورز صدر ـ سیما کوبان ـ مهناز متین ـ علی متین دفتری ـ مریم متین دفتری ـ هدایت متین دفتری ـ اردشیر محصص ـ رضا مرزبان ـ بهروز معظمی ـ عباس معیری ـ هایده مغیثی ـ ابراهیم مکی ـ باقر مؤمنی ـ ناصر مهاجر ـ شیدا نبوی ـ فرهاد نعمانی ـ مجید نفیسی ـ بهمن نیرومند ـ محسن یلفانی.

آوریل ۲۰۰۸/ فروردین ۱۳۸۷