شهروند ۱۱۸۲ ـ ۱۹ جون ۲۰۰۸

بازتاب گزارش ایرانیان بدون روتوش که در تاریخ ۲۹ می ۲۰۰۸ در نشریه شهروند چاپ شد غیرقابل انتظار و در عین حال جالب و آموزنده بود. در این گزارش بسیاری به درست یا غلط اعلام می کردند که ایرانی ها به یکدیگر کمک نمی کنند ایرانی بودن هیچ افتخاری نیست و بسیاری از ایرانیان اعلام می کردند از ایرانی گریزانند و حاضر نیستند با آنها ارتباط برقرار کنند. عده ای هم ایرانی بودن خود را کتمان کرده و حتی فارسی حرف زدنشان را.
آنچه مسلم است هر نسلی بار خودش را به دوش می کشد و اینکه دنبال مقصر گشتن شاید تنها گریزی باشد که از عذاب وجدان و یا مسئولیت و وظیفه ای که در قبال هموطنانمان داریم می کاهد. آیا ایرانیها از هم فرار می کنند؟ اگر بله، شما چرا فرار می کنید؟ آیا ایرانیها سر هم کلاه می گذارند؟ آیا متحد نیستند و هزاران آیا و اگری که شاید می آید تا جزیی از فرهنگمان در قرن حاضر شود.
به قول استاد نویسنده ای اینک که مطلب عدم کمک ایرانیان به یکدیگر باز شده همه می گویند کی بود کی بود ما نبودیم.
اگر کسی کلاهبردار بود باید بگوییم ایرانیان کلاه بردارند و حق هم را می خورند، و چند تجربه تلخ را که کم و بیش در هر جامعه ای هست می توانیم به کل ایرانیان ربط دهیم؟
در ایران بیش از چندین هزار هموطن عرب، کرد، آذری و دیگر ملیتها داریم چرا بعضی هامان به دیگر نژادها، ملیت ها و دین ها بی احترامی میکنیم؟ یا عده ای از اقلیت ها یا ملیتها را سبب مشکلات کنونی مان و یا کشورمان می دانیم؟ اسلام را مقصر می دانیم یا شیعه را؟ سنت را یا استبداد کنونی را و یا عده ای حتی زبان و فرهنگ را؟
زبان حافظ و خیام و مولوی زبان واقعی فرهنگ ایرانی است و وجود پاره ای سنتهای غیر ایرانی در این زبان نمی تواند علاقه را نسبت به آن کم کند. می گویند ادوارد براون شرق شناس انگلیسی وقتی با دانشمندانی برخورد می کرد که می توانستند فارسی تکلم کنند هر زبان دیگری را کنار می گذاشت و می گفت باید فارسی حرف زد چرا که وقتی انسان فارسی حرف می زند احساس می کند که زبانش انسانی تر است. نمی دانم آیا ایرانی هایی که در خانه با فرزندان خود به زبان فرنگی حرف می زنند یا در ادارات و کارگاهها و بیمارستانها مطالب خود را به زبان انگلیسی تقریر می کنند از این کلام براون احساس شرمساری می کنند؟ امید من آن است که در آینده لحن این پرسش که چگونه می توان به درستی ایرانی بود هرگز از شور و شوق ستایشگرانه دوستداران ایرانی خالی نباشد.
در پی به نظرهای تنی چند از تفکرات گوناگون ایرانیان با این امید که راهکاری برایمان باشد، می پردازیم. سعی کرده ایم با پرسش هایی از قبیل چرا و چه باید کرد پیشنهاد قابل توجهی بگیریم.

آقای مهدی ۶۰ ساله، ۱۲ سال ساکن تورنتوست و دارای مدرک دکترا.
ـ از لحاظ مادی و اجتماعی چیزی کم ندارم، اما دوست ندارم بگویم که چرا ما ایرانیها نسبت به هم اینقدر کم لطفیم. من چند مثال می زنم و قضاوت را به شما وا می گذارم. ۵ سال پیش به یک سوپرمارکت ایرانی رفتم ۱۲ عدد پرتقال برداشتم. صندوقدار هنگام حساب بعد از اینکه از من پرسید چند تاست خودش هم یک بار دیگر شمرد، اما اگر من یک خارجی بودم با چشمهای آبی هیچوقت این کار را نمی کرد. این باعث شد که بعد از ۵ سال هنوز پایم را آنجا نگذاشته ام. برای تحقیقات فرزندم باید یک پزشک را انتخاب می کردیم هیچ پزشک ایرانی ما را حمایت نکرد، اما به اولین پزشک خارجی که زنگ زدم پذیرفت. من به عنوان راهکار پیشنهاد می کنم لطفا این مشکلات را بگویید بگذاریم بدانیم که بد می کنیم و نباید اینطور باشد. چرا ما هموطنانمان را از خود نمی دانیم؟ یک ایرانی موفق از لحاظ شغلی و تحصیلی و اجتماعی می تواند برای تک تک ایرانیان افتخارآفرین باشد. چرا خطاها اینقدر پررنگند؟ و در مورد کسی که می گوید من ایرانی نیستم در مورد گزارش قبلی تان با مخاطبان جوانتان به این دلیل است که ایران هم اکنون ارج اجتماعی اش را در دنیا از دست داده و شاید اگر نوع سئوال Persian بود نه ایرانی آنها قبول می کردند چون کسی که می گوید Persian یعنی خود را به فرهنگ بیش از ۲۵۰۰ ساله ایران متصل می کند.

آقای شیرازی ۵۶ ساله، ۳۰ سال خارج از کشور بوده و ۲۰ سال ساکن تورنتوست.
ـ من همیشه مثبت فکر کرده ام و می کنم. نظرهای مردم واقعیتهای اجتماعی است. یک عده بی اعتماد هستند. اگر بحث نکنیم سرپوش گذاشته ایم. خوب است این واقعیتها را بگوییم، چه خوب و چه بد تا درصدد اصلاح برآییم. شاید ۱۰۰% نتوان اصلاح کرد، اما بهتر از هیچ است. من فروشگاه دارم و مشتریانم هم ایرانی و هم خارجی هستند همه را به یک چشم می بینم، اما به ایرانی احترام بیشتری می گذارم و ارزش قائلم. در هر محیطی هم خوب هست هم بد، اما متاسفانه کلاهبردار و شارلاتان زیاد داریم و این مسئله در همه اجتماعات هست. اینکه چرا جوانان از هویت ایرانی شان گریزانند به نظر من مسائل سیاسی و حکومتی ایران تاثیر منفی در ذهن جوانان گذاشته. من پسرم ۲۲ ساله است دوستان خارجی دارد و چند دوست ایرانی. از ایرانی بودنش متنفر نیست چون خارج از کشور بزرگ شده، عاشق ایران هم نیست و فکر می کند مملکت پدریش با تهمت مواجه شده. به ایرانی بودنش افتخار هم نمی کند. من نظرم این است که چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید. هموطنانمان را به عنوان عضوی از خانواده بنگریم و اجازه ندهیم چند تجربه تلخ روابطمان را با هموطنانمان تیره کند و اگر به کسی کمکی می کنیم برای رضایت دل خودمان باشد.

آقای سیف نویسنده، بیش از ۲۰ سال است که در تورنتو زندگی می کند.
ـ. به نظر من خوبیها بیشتر از بدیهاست، اما خوبیها پیدا نیستند، چون بدی غیرقابل انتظار است به چشم می آید. به نظر من خوبی وظیفه است. به قطع می دانم که اگر جامعه از اثرات خوبی اطلاع پیدا کند خود به خود خوبی گسترش پیدا می کند. متاسفانه به خاطر وضع حکومتی ایران دید مردم روی ما مثبت نیست و روی جوانها بیشتر تاثیر می گذارد.
اگر کسی از ایران تعریف کند خوشحال می شوند و خوششان می آید، اما اگر کسی بدی بگوید نمی توانند مقابله و دفاع کنند. امروزه جوانان ایرانی با فرهنگ و ملیت ایران غریبه هستند چون توجه ندارند که فرق حکومت را از بطن جامعه تشخیص دهند. اینجا هم گرفتاریهای کاری آنقدر زیاد است که فراغتی پیدا نمی کنند دنبال کارهایی از این قبیل بروند. اگر کوششی شود که اساتید ایرانی از طریق رسانه های جمعی به مردم اطلاع رسانی کنند و جوانها راغب شوند بسیار عالیست.
من انتظارم از نشریات ایرانی این است که در جهت اعتلای فرهنگ ایرانی و آموزش همگانی آن به ایرانیان گام بردارند این گره بسیاری از مشکلات فرهنگی ـ ملی و تاریخی نسل جوان ما را با سرزمین آبا و اجدادی شان باز می کند.

نظریات آقای جهانبگلو روشنفکر و استاد دانشگاه
در سخنرانی ایشان تحت عنوان هویت ایرانی در دانشگاه تورنتو
این یک بحث سیاسی نیست و بحثی نیست که بتوان در قالب یک ایدئولوژی آن را مطرح کرد. ترویج فرهنگ شهروندی با قانون پروری با خشونت زدایی، تعصب زدایی و اعتدال سیاسی است. می توانیم هویت ایرانی مان را داشته باشیم ضمنا مدنیت مدرن هم داشته باشیم. نمی شود گفت که من می خواهم از نوادگان کوروش و داریوش باشم، ولی اسلام و شیعه هیچ ربطی به من ندارد. و تمام این مساجد که در ایران به وجود آمده اند چیزهای بیخودی است که باید آنها را دور بیندازیم. ایرانی بودن جستجوی یک هویت آرمانی نیست و الزاما بازگشت به گذشته نیست، بلکه جهانی اندیشیدن است یعنی قرار گرفتن در مسیر و فرآیند زمان و تمدن جهانی.

این گزارش ادامه دارد. در آینده با کوشندگان جامعه به صحبت خواهیم نشست و دلایل و پیشنهادها و راهکارهایشان را به اطلاعتان خواهیم رساند.


ایمیل نویسنده:
halehfazel@yahoo.ca