شماره ۱۱۵۱ ـ ۸ نوامبر ۲۰۰۷
دکتر آلن بن منیر*

Middle-eastonline.com

سیاست تغییر رژیم سوریه که در شش سال گذشته با اصرار زیاد از طرف پرزیدنت بوش دنبال میشد از جوانب مختلف با شکست روبرو شده است. آیا وقت آن نرسیده تا به این سیاست که نتیجه معکوس داشته پایان داده شود؟

هم اکنون که در آستانه برگزاری کنفرانس صلح میان اسرائیل و فلسطینی ها هستیم باید به این تفکر خطا که گویا سوریه کشوری حاشیه ای و بی تاثیر است پایان داده شده و اگر بوش خواستار حداقلی از توافق از کنفرانس است باید در این مورد تجدیدنظر کند.

عوامل متعددی در اینجا وجود دارد که ادعای فوق را تایید می کنند:

۱ـ هرگونه توافقی که میان اسرائیل و فلسطین به امضا برسد، تنها نیمی از مسئله است و البته این در صورتی ست که چنین توافقی حاصل شود که به نظر من بسیار مشکوک به نظر می رسد. (۱) امکان ندارد به هیچ توافقی بدون شرکت یک میلیون و نیم فلسطینی که در غزه به سر می برند، دست یافت و غزه جایی است که زیر نفوذ سوریه است و حکومت آن نیز مطلقا به دست سازمان حماس است. باید بگویم که دولت اسرائیل و فلسطین توانایی بسیار کمی برای تاثیرگذاری بر غزه دارند، در صورتی که این امر در مورد سوریه کاملا برعکس است. اینکه سازمان حماس به روند صلح بپیوندد و یا به مقاومت ادامه دهد و یا اینکه در هر توافقنامه ای شرکت کند بدون صلاحدید و نقش و تاثیر سوریه امکان ناپذیر است.

۲ـ علیرغم اینکه در این کنفرانس فرصت مذاکره صلح میان سوریه و اسرائیل وجود ندارد، اما این فرصت طلایی پیش خواهد آمد تا طرفین بتوانند نظرات خود را در مورد صلح و اینکه چه می خواهند، مطرح کنند. دو کشور در گذشته به کرات اظهار داشته اند که حاضرند بدون پیش شرط به مذاکره بپردازند. بدین مناسبت جورج بوش باید امکان شرکت مستقیم سوریه را در کنفرانس فراهم آورد و اجازه ندهد سیاست “تغییر رژیم در سوریه” موجب تخریب فرصت پیش آمده گردد. غم انگیز خواهد بود که سیاست نادرست بوش مانع شود که دو کشوری که خواستار مذاکره بی قید و شرط با یکدیگرند، فرصت را از دست بدهند.

۳ـ اگر بناست این کنفرانس نتیجه ای در برداشته باشد، باید کوشش کرد که همه کشورهای عربی در آن شرکت کنند. شرکت کشورهای عربی برای تضمین آینده و درازمدت توافقنامه صلح بسیار ضروری است، تنها از این طریق می توان به بقا صلح امیدوار بود و البته بوش این را می داند، ولی متاسفانه تاکیدی بر شرکت همه کشورهای عربی ننموده که می تواند موجب عدم شرکت سوریه و غیره شود، اما باید برای تضمین نتایج احتمالی بر شرکت سوریه و تاثیر این کشور تاکید ورزید تا شرکت سوریه قطعی گردد. شرکت مستقیم همه کشورهای عربی می تواند بر موضع سرسختانه حماس نیز تاثیر گذارد. تنها با شرکت همه کشورهای عربی بویژه عربستان و سوریه می توان به موفقیت کنفرانس امیدوار بود.

۴ـ نمی توان سوریه را که دشمن اصلی اسرائیل و از کشورهای اصلی عرب است با ادعاهای واهی “حاشیه ای” بودن و یا به عنوان ناظر در کنفرانس پذیرفت، آن هم در کنفرانسی که قرار است مسئله بسیار مهم صلح خاورمیانه را رقم زند. سوریه در این کنفرانس به همراه سایر کشورهای عربی و بدون در نظر گرفتن موقعیت و تاثیرش دعوت شده و این درست نیست. باید از سوریه به طور مستقل و به عنوان کشوری که درگیر مستقیم با مسئله صلح است، دعوت به عمل آورد و وزنی را که این کشور می تواند در کنفرانس داشته باشد در نظر گرفت. سوریه باید امکان داشته باشد نظرات و شکایات خود را بی پروا مطرح کند، اما شیوه دعوتی که از سوریه و در ضمن سایر کشورهای عربی به عمل آمده، از نظر این کشور توهین آمیز و ادامه همان سیاستهای خصمانه واشنگتن است و کمکی به حل مسئله نمی کند، زیرا حقیقت چیز دیگری است. سوریه در گذشته و حال بازیگر اصلی در هر خیر و شر این منطقه بوده و اکنون که خطراتی را متوجه خود می بیند این امر اهمیت بیشتری کسب می کند. پرزیدنت بوش می تواند سیاستی را در پیش گیرد که بر کل منطقه تاثیرگذار باشد، اما این سیاست نباید موجب تهدید نظام سیاسی سوریه گردد.

از طرف دیگر درگیری ایران و آمریکا در مورد برنامه اتمی، وضعیت اضطراب انگیز لبنان، اوضاع ناآرام عراق، تندروی فلسطینی ها و پیروزی حزب الله در لبنان همه و همه به عملکرد سوریه و ارتباط این کشور با این جریانات در منطقه ارتباط و تاثیر دو جانبه دارد.

در نتیجه توضیحات بالا، ما به این نتیجه جوهری می رسیم که پس از بی نتیجه ماندن کوششهای شش ساله پرزیدنت بوش مبنی بر تغییر رژیم در سوریه، آیا هنگام دست زدن به تغییرات جدی نرسیده است؟ فعالیتهای چند ساله گذشته بوش موجب شده که سوریه هر چه بیشتر به ایران نزدیک شده و بر تشدید سیاستهای داخلی خود افزوده است. سوریه احمق نیست که تهدیدات آمریکا را در مورد خود جدی نگیرد. سوریه مجبور بوده برای حفظ نظام سیاسی خود و خطراتی که متوجه او بوده تصمیماتی جدی را به اجرا گذارد که در شرایط دردناکی بوده است.(۲)

صرف نظر از درستی و یا نادرستی اتهامات آمریکا علیه سوریه، امکان تسویه و حل این ادعاها بجز از راه مذاکره امکان ندارد و ما باید از حوادث گذشته تجربه بگیریم. برای نمونه می توان از تجربه کره بهره گرفت و در مورد سوریه به کار برد. میان کره و آمریکا اخیرا مذاکراتی انجام گرفت که به نتایج مفیدی منجر گردید و این هنگامی اتفاق افتاد که آمریکا مذاکره مستقیم با کره را پذیرفت، اما پنج سال پیش هم دولت آمریکا می توانست همین کار امروزی را انجام دهد تازه آن زمان کره سلاح هسته ای نیز به دست نیاورده بود ولی امروز به این اسلحه نیز دسترسی دارد.

دعوت رسمی و مستقیم سوریه به کنفرانس نباید به مثابه اعطای جایزه به این کشور در نظر گرفته شود. این مسئله ضروری است زیرا اوضاع مضطرب منطقه آن را می طلبد؛ اوضاعی که پرزیدنت بوش خود نقش اصلی را در به وجود آوردن آن داشته است. کنفرانس صلح خاورمیانه می تواند فرصتی باشد برای بوش تا بدون اینکه بر حیثیت او لطمه جبران ناپذیر وارد آید به موفقیتی دست یابد و از بروز فاجعه بیشتر جلو گیرد.


پانویس ها:

* دکتر آلن بن منیر، استاد روابط بین المللی در دانشگاه نیویورک و مدیر پروژه خاورمیانه در انستیتوی سیاست بین المللی نیویورک است.

۱ـ شک نویسنده مقاله، دکتر آلن بن منیر کاملا درست است. بنابه نوشته مطبوعات کاندولیزا رایس اظهار داشت که اسرائیلی ها خط قرمزهایی مشخص کرده اند که رسیدن به یک توافقنامه را بسیار مشکل می کند. این خطوط قرمز عبارتند از: عدم بحث در مورد ۱ـ قدس ۲ـ تعیین مرز ۳ـ حق بازگشت آوارگان و ۴ـ مسئله شهرکهایی که به وسیله مهاجران در مناطق فلسطینی ها ساخته شده است و بنیامین ناتانیاهو چند روز پیش در فرودگاه تل آویو به هنگام مسافرتش به آمریکا اظهار داشت که صرف نظر از هر توافقنامه ای که به امضا برسد، ارتش اسرائیل باید این آزادی عمل را داشته باشد که هر گاه اراده کند به هر کجای فلسطین که ضروری بداند رفت و آمد کند، با این اظهارات سرنوشت کنفرانس باید هم مشکوک باشد.

۲ـ اخیرا “چاتهام هاوس” که موسسه بسیار معتبری در انگلستان است و هر از چندی گزارشاتی را در مورد اوضاع جهانی و کشورها منتشر می کند، گزارشی در مورد سوریه انتشار داده است که بی مناسبت نیست به طور خلاصه به آن اشاره شود، در گزارشی گفته می شود:

ـ اینکه گفته می شود در نتیجه فشارهای آمریکا سوریه تضعیف گردیده صحت ندارد، برعکس در نتیجه شکستهای پی در پی آمریکا در عراق و لبنان موقعیت سوریه بسیار قوی شده است . . .

ـ سوریه خواستار رابطه با آمریکا نیست بلکه این کشور می خواهد همانگونه که هست وی را به رسمیت بشناسد و …

ـ تحریم های اقتصادی آمریکا موثر نبوده زیرا اولا دو کشور با هم رابطه اقتصادی ندارند، دوم اینکه سوریها می دانند چگونه با این مشکل برخورد کرده و چه کالاهایی را به مصرف برسانند و یا برعکس.

ـ اتهاماتی از نوع ترور حریری و . . ./ به سوریه، بی پایگی خود را به اثبات رسانیده و ملت سوریه پی برده اند که منظور آمریکا توطئه و تخریب علیه کشورشان است. سایر کشورهای عربی نیز به این سیاست آمریکا پی برده اند . . . اصل گزارش بسیار مفصل است و خوانندگان محترم “شهروند” می توانند خود به “چاتهام هاوس” مراجعه کرده و اصل آن را مطالعه کنند. پانویسها از مترجم است.

۲۷ اکتبر ۲۰۰۷