از خوانندگان
نزدیک به دو سال است که مردم سوریه با دست های خالی ولی با مشت های گره کرده و آهنین علیه حکومت استبدادی آقای بشار الاسد به پا خاسته اند و خواستار آزادی و دمکراسی شده اند و شکی نیست که از حمایت بی قید و شرط همه آزادی خواهان و بشر دوستان برخوردار بوده و هستند. متاسفانه طولی نکشید که دول عربستان سعودی و قطر ـ با همکاری آمریکا و دنیای غرب و رسانه های عمومی ـ قیام و مطالبات به حق مردم سوریه را به گروگان گرفتند و براندازی رژیم های سوریه و ایران و ایجاد خاورمیانه ای جدید را در برنامه قیام قرار دادند.
سرمقاله روزنامه الحیات به زبان انگلیسی (۳ مارس ۲۰۱۱)، کمتر از سه ماه پس از برپایی مردم، می نویسد “جو Gcc [شورای همکاری خلیج] نشان می دهد که اوضاع در خاک سوریه به سوی برخورد Gcc ـ ایرانیان ـ روس ها می رود. برای اطمینان، تصمیم گرفته شد که رژیم سوریه را براندازند و این طور دیده می شود که این برای نفوذ منطقه ای و تسلط جمهوری اسلامی ایران حیاتی است.”
برای رسیدن به اهداف یاد شده احتیاج به مجاهدین و جهادیون، پول و اسلحه، وسائل نقلیه و غیره بود. دول عربستان و قطر، پول و اسلحه در اختیار گروه های القاعده و مجاهدین و سلفی های افراطی از آفریقای شمالی تا افغانستان قرار دادند و آنها را روانه سوریه نمودند و صفوف مخالفان رژیم را با آنها اشباع کردند. امروزه اوضاع سوریه بی شباهت به افغانستان اشغال شده توسط اتحادجماهیر شوروی سابق ندارد و از این روست که مخالفان رژیم ـ بنا به گزارش کاپیل کومیردی، نیویورک تایمز،۳ اوت ۱۲ ـ به طرفداران رژیم تبدیل شده و تعدادی حاضرند اسلحه بردارند و با مجاهدین بجنگند. نظرخواهی موسسه You Gov که به درخواست بنیاد قصر هشت ماه پس از آغاز قیام صورت گرفته نشان می دهد که ۵۵ درصد مردم نخواستند اسد استعفاء بدهد، ۶۸ درصد مخالف تحریم اتحادیه کشورهای عربی بودند، ۴۶ درصد اظهار داشتند که اسد رئیس جمهور خوبی است و حمایت از اسد بیشتر از زمان شروع تظاهرات شد.
قتل و غارت، گروگان گیری شهروندان، اعدام های صحرایی و پاک سازی شهروندان از خانه ها و شهرها از جمله جنایاتی است که گروه های القاعده و مجاهدین افراطی مرتکب می شوند و دکترهای بدون مرز، خبرنگارانی که از سوریه دیدن کردند، و حتی روزنامه هایی چون نیویورک تایمز، وال استریت جورنال و نشنال پست جنایات شورشیان القاعده و مجاهدین را از نزدیک دیدند و یا گزارش کردند. ولی آقای شهباز نخعی، یکی از همکاران شهروند، از معدود کسانی است که در این مورد سکوت کرده و مسئولیت همه جنایات را به عهده “رژیم اسد و حکومت آخوندی حاکم بر ایران” می گذارد، شورشیان را مردمی “شریف”، “بی دفاع”، “آزاده و بی نهایت شجاع” می داند که “دنیا آنها را به حال خود رها کرده است”. آقای نخعی همصدا با حکمرانان قرون وسطایی و به غایت ارتجاعی عربستان و قطر و حامیان غربی آنها براندازی حکومت های ایران و سوریه را فریاد می زند و محزون است که چرا “کشورهای قدرتمندی [پیمان ناتو]” با استشمام “بوی نفت لیبی” حکومت قذافی را برچیدند ولی برای “دفاع از جان و امنیت مردمی آزاده و بی نهایت شجاع [القاعده و سلفی ها که بنا به نوشته ایشان در شهروند”بزرگترین جنایات تاریخ”را مرتکب شدند]… گامی” بر نمی دارند. چرا آقای باراک اوباما “تصمیمی قاطع” نمی گیرد و “به اصطلاح ابر قدرت دنیا را به صورت مترسک سر جالیز درآورده” و “دست نشاندگانی چون عربستان، قطر و ترکیه را جلو” می فرستد”تا کفالتا وظایف [حمله و اشغال نظامی سوریه] مربوط به مدعی ابر قدرتی دنیا را به عهده بگیرند.”
خبرگزاری ها، دیگر وسایل ارتباط جمعی و آقای نخعی قتل عام شهر حوله در ۲۵ ماه مه امسال را به گوش جهانیان رساندند و رژیم اسد را مسئول این جنایت دانستند و کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه و غیره سفرای شان را از سوریه فرا خواندند و روابط سیاسی با آن کشور را در اعتراض به فاجعه یاد شده قطع کردند. ولی خبرهای درج شده در روزنامه های آلمان حکایت از این دارد که مسئول فاجعه یاد شده احتمالاً شورشیان و نه رژیم اسد بوده اند. سازمان جاسوسی آلمان بنا به گزارش روزنامه دی فرانکفورتر الگماینه زایتونگ [فاز] در ۲۴ جون ـ “حدود ۹۰” حملات تروریستی در سوریه را به گروه های نزدیک به القاعده و یا جهادیون نسبت داد و دولت آلمان در پارلمان آن کشور قبول کرد که گزارشاتی از سرویس اطلاعاتی این کشور درباره قتل عام یاد شده دریافت کرد ولی محتویات آن را “به دلیل منافع ملی” فاش نکرد. در عین حال سه روزنامه آلمانی “فاز”، “دی ولت” و “بیلد” در گزارشاتی مسئولیت جنایت یاد شده را به گروه های مخالف دولت نسبت و یا سناریویی از این قبیل را خیلی محتمل دانستند. خبرنگار با سابقه آلمانی، آقای یورگن تورن هافر، در گزارشی در روزنامه بیلد گروه های شورشی را متهم می کند که “شهروندان را عامداً می کشند و آنها را قربانیان جنایات دولت ارائه می کنند” و توضیح می دهد که “استراتژی بازاریابی کشتار” از منزجرترین چیزی است که “من در مبارزات با اسلحه تجربه کرده ام”.
خبرنگاری دیگر، آقای الفرد هاکز برگر، در روزنامه دی ولت می نویسد، “تالدو” قریه ای از شهر حوله که قتل عام یاد شده در آن صورت گرفته از دسامبر ۲۰۱۱ تحت کنترل شورشیان بود و بعید می داند که سربازان و یا طرفداران اسد می توانستند وارد این منطقه شوند و مرتکب قتل عام شوند.
خبرنگار سومی از آلمان از شهروندان زندانی و شکنجه شده و وجود القاعده در حومه شهر حلب گزارش داده اند و خلاصه ای از آن چه که یاد شده را می توانید در آسیا تایمز ـ۱۴ اوت ۱۲ ـ به قلم آقای جان روزنتال بخوانید. آقای کاپیل کومیردی در گزارشی از دمشق ـ نیویورک تایمز ۳ اوت ۱۲ ـ می نویسد بعضی از مسیحیان که در ماه های اول قیام آشکار فریاد تعویض حکومت می زدند با اشباع شدن شورشیان از سنی های جنگ طلب همفکر و یا وابسته به القاعده عقب نشینی کردند و ادامه می دهد که ۸۰۰۰۰ نفر از مسیحیانی که از خانه هایشان در حمیدیه و بوستان الدیوان در استان حمص “پاک سازی” شده اند، به تدریج امید بازگشت به خانه هایشان را با تقویت مخالفان رژیم با پول و سلاح عربستان از دست دادند. ایشان یادآور می شود که حداقل، اعمال و رفتار شورشیان باعث شد که بعضی از سنی هایی که از شورشیان حمایت می کردند و سوری های دودل تجدید تعهد به وفاداری به اسد را تسریع بکنند و تعداد زیادی از علوی ها، مسیحیان و سنی ها به ایشان گفتند که حاضرند اسلحه بردارند و از اسد دفاع بکنند.
روز ۲۸ ماه اوت خبرگزاری ها از قتل عام دیگری در شهر درایا گزارش دادند. آقای رابرت فیسک خبرنگار خاورمیانه روزنامه انگلیسی ایندپندنت روز بعد از درایا که در حدود ۱۵ کیلومتری دمشق قرار دارد دیدن کرد و گزارشی درباره جنایت تهیه نمودند و در روزنامه ایندیپندنت ۲۹ اوت به چاپ رسید. بنا به گزارش ایشان ـ و شهادت بازماندگان و ناظران جنایات ـ شورشیان، شهروندان (فامیل ها و آشنایان ارتشی ها) و کارمندان دولت را گروگان گرفتند و قصد معاوضه آنها را با اسرای ارتش آزاد سوریه داشتند. افسران سوریه به آقای فیسک گفتند که “پس از اتمام همه امکانات برای آشتی” برای آزادی گروگان ها به شهر حمله کردند. ارتش آزاد سوریه نیز گروگان ها و شهروندان دیگری را کشته و گریختند. این بار آقای نخعی کلمه ای از قتل عام درایا ننوشته و همچنان از “جنایات رژیم اسد در سوریه، پشتیبانی همه جانبه و همدستی حکومت آخوندی حاکم بر میهن ما” یاد کردند و از “پشتیبانی همه جانبه و همدستی” دول عربستان، قطر، ترکیه و دنیای غرب از ارتش آزاد سوریه که قتل عام درایا را مرتکب شدند، چشم پوشی کردند. زمانی که ایشان مقاله ی شهروند شماره ۱۴۰۲ را تهیه می کردند، جزئیات جنایات یاد شده برملا شده بود. کسانی که مرتکب جنایات فوق شدند از هم فکران همان کسانی هستند که فاجعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ و به قول آقای نخعی “بزرگترین جنایت تاریخ بشر” را مرتکب شدند.
آقای نخعی هم صدا با خانم ها سوزان رایش (نماینده آمریکا در سازمان ملل) و هیلاری کلینتون (وزیر امور خارجه آمریکا) انزجارش را از روسیه و چین به خاطر وتوی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای سوریه ابراز داشته، شعار “ننگ بر…” دادند و یادآور شدند که این شعار را به خاطر مخالفت با “شعار مرگ” پیشنهاد کردند. شعارهای آقای نخعی تداعی کننده جمله ای معروف از جبران خلیل جبران، شاعر و نویسنده آمریکایی لبنانی، است که می گوید “یک فرد زمانی که احساس بکند از افکارش قانع نیست زبانش را باز می کند”. اگر چنین نبود، آقای نخعی از دخالت همه دول در قیام مردم سوریه انتقاد و مخالفت می کرد و از هم فکران مرتکب “بزرگترین جنایت تاریخ بشر” حمایت نمی کرد.
بسیار خوب نوستید. ظاهرن روشنفکران ما برای نوشتن دیگر احتیاج به دانستن ندارند، فقط کافی است که صداهایی را که در میدیای غرب دقیقه به دقیقه تکرار میشوند، پزواک کنند. روشنفکران ما بخاطر اختلافاتشان با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی چشمشانشان را بر جنایات رژیمهایی چون عربستان یا همین امریکا که با جنگهایش منطقه را به خاک و خون کشیده بسته اند. زهی روشنفکری که مستقل فکر کند و آنچه زیر خرواری از خبرهای جانبدار پنهان است بیرون کشد و با شهامت به همگان گزارش کند. کجا هستند روشنفکرانی که بیشتر از مردم عادی میدانستند.