بهرام بهرامی

 قرار است هر ماه بخش کوچکی از شهروند را ویژه  تازه‌های ادبیات آن ماه کنیم. بیشتر نگاهی خواهد بود به آنچه در آن ماه در جهان و صد البته در ایران و در شعر و داستان و نظر مطرح است. کوشش خواهیم کرد در این بخش به معرفی کتاب‌هایی که به شهروند رسیده نیز بپردازیم.

شهروند هرگز از ادبیات جدی دور نبوده و نیست. شعرها و داستانها و گزارش‌های  چاپ شده گواه خوبی است بر این ادعا. تازه نمی‌گویم که برخی از شهروندیان اگر یک شماره بی داستان یا شعر بگذرد شب خوابشان نمی‌برد. نه، به خدا! منظورم خانم نسرین الماسی نیست!

به هر رو پس از چند ماه پشت گوش انداختن،‌ قول دادن و کار امروز به فردا ماندن، دل به دریا زدم و از همین ماه یعنی ماه مهر آن بخش کوچک را راه انداختیم که پیش روی شماست. ویراستاری این بخش را تا آنجا که در توان دارم انجام خواهم داد. اما یادمان نرود که یک دست بی صداست. نوشته‌ها و پیشنهادهای خود را برای ما بفرستید. به آدرس نیوز ات شهروند دات کام(news@shahrvand.com).  ما را یاری کنید تا هر ماه پربارتر از ماه پیش با شما گفتگو کنیم.

سخن این ماه

ادبیات سیاسی و متعهد

آیا ادبیات و هنر، بی بروبرگرد باید متعهد و اجتماعی باشد؟

روزنامه گاردین چند روز پیش در شماره چهارم اکتبر خود در گزارشی به نوشته «نابولو ده‌ به له» Njabulo Ndebele نویسنده زاده ژوهانسبورگ (آفریقای جنوبی) به همین زمینه پرداخته است.

پرفسور ده به له

ده به له می‌نویسد:

«این پرسش که آیا ادبیات باید سیاسی باشد، پرسشی است بی‌زمان و همیشگی که نباید در جستجوی پاسخی بی‌زمان و همیشگی برای آن گشت. بلکه باید پرسید از چه رو این پرسش هنوز مطرح است؟»

ده به له که خود از چهره‌های مطرح ادبی آفریقای جنوبی است پس از مروری کوتاه بر دوران مبارزه‌ مردم ستمدیده برخی کشورهای جهان علیه کولونیالیست‌های بریتانیایی، فرانسوی و پرتغالی می‌نویسد این پرسش در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی در آفریقای جنوبی هم مطرح شد. به گفته وی بعدها در جریان خیزش جوانان در ۱۹۷۶ در این کشور و نیمه‌های دهه ۸۰ و در روند مبارزه مردم با آپارتاید، ادبیات سوی سیاسی را پیش گرفت.

دورانی که به گفته این نویسنده دولت و حکومت نماد «بدی» بود و شهروندان رنگین پوست ستمدیده که از سوی شمار قابل توجهی از سفیدپوستان پشتیبانی می‌شدند نماد «نیکی» بودند.

ده به له سپس استدلال می‌کند که ادبیات غیر سیاسی می‌تواند در جای خود به شدت سیاسی باشد. به گفته او این ادبیات چنین دستاوردی را مدیون ارزش رسای خود است که با تکیه بر سادگی به دست می‌آورد. او بر این باور است که این گنجایه‌های اندیشمندانه از ارزش‌های بنیادین جهان نوین ماست و آفریقا باید آن را دایگی کند، زیرا «سامان اجتماعی و سیاسی قاره سیاه به شدت نابردبار است و نیاز به بازنگری دارد.»

ده به له در پایان بار دیگر می‌پرسد:

«خب، چرا این پرسش تکراری را امروز از خود باز می‌پرسیم که آیا ادبیات باید سیاسی باشد؟ شاید به این دلیل ساده که امروز بیش از هر زمان نیاز به یک کنشگری اندیشمندانه داریم که تنها ادبیات می‌تواند ما را به سوی چنین منطق و یکپارچگی به همراه باور ژرف رهنمون شود. شاید به این دلیل ساده که ما نیاز به بازنگری داریم.»

در ایران نیز موضوع ادبیات ملتزم موضوعی است که همواره گفتگوهای فراوانی را پیش کشیده است.

ادبیات ملتزم یا متعهد نامی است که در دهه چهل خورشیدی (۶۰ میلادی) بیشتر از راه ادبیات مدرن فرانسه در ایران پیش کشیده شد. در این دهه و دهه‌های پس از آن کسانی مانند ژان پل سارتر نماینده بزرگ چنین ادبیاتی شدند. اسپاش یا فضای ادبی آن دهه در ایران چنان بود که به جز تنی چند، بیشتر نویسنده‌ها یا مترجم‌ها سراغ کارهای «شعاری» و «اجتماعی» می‌رفتند. شاید یکی از دلیل‌های پیدا شدن فصلنامه‌‌ای مانند «الفبا» که دکتر غلامحسین ساعدی سرویراستاری آن را در انتشارات امیرکبیر به گردن گرفت همین جو شتاب زده بود که کارهای جدی را در میان خود گم می‌کرد. ساعدی با تیزبینی کوشید راه را برای مطرح شدن کارهای بنیادی بدون جنجال باز کند. او در دوره کوتاهی که من هم  افتخار همکاری با او را داشتم، «الفبا»ها را تبدیل کرد به نشانه راه برای جویندگان. دکتر ساعدی پس از مهاجرت نیز در اروپا به تلاش‌های خود برای انتشار الفباها ادامه داد. تا زمانی که مرگ ستمگر او را در کام خود کشید.

زمامداری ادبیات و هنر شعاری ـ اجتماعی همچنان تا سالها چند دهه را انگ و رنگ زد. هیچ یادم نمی‌رود وقتی نمایشنامه «روزهای خوش» ساموئل بکت را به همراه مترجم دیگر کتاب منیژه کامیاب ترجمه و چاپ کرده بودیم از خوشی در پوست نمی‌گنجیدم. اما نگاه شماتت بار روانشاد سعید سلطانپور در یک کتابفروشی روبروی دانشگاه تهران آن شادی را از من گرفت. درونمایه این گونه نگرش ملتزم را می‌توان در شب های شعر خوشه (سال ۴۶ خورشیدی) و ده شب انستیتو گوته در سال ۵۶ به روشنی دید.

در آن دهه‌ها کتابفروشی‌ها پر بود از کتاب‌های رئالیزم سوسیالیستی که یا همسایه شمالی وارد ایران می‌کرد یا خود نویسندگان و مترجمان در برابر  نیاز بازار به آن‌ها روی می‌آوردند. فروش کتاب های قاچاق از ناشران پیاده‌رویی رواج داشت. کافی بود کتابی را زیر میز پنهان کنند کتاب پرفروش می‌شد.

با اینهمه موضوع التزام ادبی همچنان سال های سال تازگی خود را خواهد داشت.

*

چرا جونو دیاز از نوشتن داستان کوتاه بیزار است؟

جونو دیاز Junot Díaz  نویسنده دومینکنی تبار آمریکا به تازگی مجموعه ای از داستان های کوتاه خود را با نام  This Is How You Lose Her منتشر کرده است. نیویورک تایمز در یکی از شماره‌های ماه سپتامبر خود به این بهانه به کارهای دیاز پرداخته است.

جونو دیاز

سم اندرسون در این گزارش با عنوان «جونو دیاز از داستان کوتاه نوشتن بیزار است» می‌نویسد:

«تن هر نویسنده‌ای دارای یک سوخت و ساز ویژه آفرینشگری است. بسته به تندی یا کندی این سوخت و ساز است که نویسنده مواد خام زندگی را به توفانی از هنر راز‌آمیز بدل می‌کند. سوخت و ساز جونو دیاز به شدت کند است. او آرام و خاموش سر جایش می‌نشیند. گهگاه تنها شعله یا اخگر ریزی به چشم می‌خورد. طوری که آدم نگران می‌شود که مبادا این آتش برای همیشه خاموش شود. اما طولی نمی‌کشد، پنج یا ده سال می‌گذرد و او ناگهان منفجر می‌کند و آتشی افسون کننده از همه جا سر بر می‌کند. آتشی که کمتر کسی آن را به چشم دیده است.»

دیاز که تاکنون تنها سه اثر از او منتشر شده است در پاسخ به نویسنده نیویورک تایمز که می‌پرسد با توجه به طرح اولیه این مجموعه داستان های کوتاه، کار چگونه پیش رفت، می‌گوید:

«افتضاح، افتضاح. کار اصلن پیش نمی‌رفت. داستانی به نام پریمو در این مجموعه که قرار بود داستان آخر آن باشد بدترین بخش کار بود. شش ماه تمام رویش کار کردم. در نمی‌‌آمد. شاید نزدیک به ۱۰۰ صفحه نوشتم تا این درآمد.»

دیاز پس از اشاره به دشواری کار در پایان گفتگوی خود با نیویورک تایمز می‌گوید:

«به همین دلیل دیگر دلم نمی‌خواهد این کار را تکرار بکنم. مثل این است که آدم ۱۶ سال تمام در یک آشپزخانه کار کند و حاصل کارش تبدیل شود به یک سری لقمه‌های کوچک اوردوور.»

گفتنی است که رمان «سرگذشت کوتاه و شگفت‌انگیز اسکار وایو» The Brief Wondrous Life of Oscar Wao   جایزه پولیتزر را در سال ۲۰۰۸ برای او به ارمغان آورد. این رمان به جز سرگذشت قهرمان داستان به تصویر کردن رویدادهایی می‌پردازد که در دوران تروخیو دیکتاتور معروف دومینکن می‌گذرد. پیش از این رمان از جونو دیاز مجموعه داستان‌های کوتاه با نام Drown در سال ۱۹۹۶ منتشر شده بود.

***

کتاب‌های شما در قفسه شهروند

«نشر دوستی» در سوئد به  تازگی دو کتاب شعر از خانم ژیلا مساعد را چاپخش کرده است. ژیلا مساعد، زاده ۱۳۲۷ تهران است و هم اکنون در شهر گوتنبرگ سوئد زندگی می‌کند. از این شاعر تاکنون ۱۸ کتاب شعر و داستان به چاپ رسیده است و بر پایه کارنامه کوتاهی در پشت جلد این دو کتاب، نوشته‌های او به زبان‌های انگلیسی، اسپانیولی، هلندی، ایتالیایی و استونیایی ترجمه شده است. این کارنامه به جوایزی در زمینه شعر اشاره کرده است، از جمله جایزه ادبی آ ب اف سوئد است که در سال ۱۹۹۹ به این شاعر تعلق گرفته.

کتاب های شعر ژیلا مساعد

«پنهان کنندگان آتش» و «در سحر نیمه باز بود/ به درون رفتم/ هنوز برنگشته‌ام»  نام دو کتاب تازه خانم مساعد است. در همین شماره دو شعر از این دو کتاب را در صفحه دریچه خواهید خواند تا در فرصتی به بررسی این کتاب و/ یا گفتگویی با نویسنده بنشینیم.

*

کتاب دیگری که به دست مان رسیده «زن در ایران باستان» نوشته مریم عنبرسوز است. این کتاب را انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در تهران چاپخش کرده است. عنوان کامل کتاب «زن در ایران باستان، بررسی حضور سیاسی ـ فرهنگی زن از ظهور زرتشت تا ظهور اسلام»‌ است. در گفتگویی کوتاهی که با خانم عنبرسوز داشتم وی یادآور شد که این کتاب پایان نامه او برای دوره فوق کارشناسی است. کتاب اما بی‌تعارف چیزی بالاتر از یک پایان نامه حتا در گامه دکترا است. وی در بخشی از کتاب خود می‌نویسد:

کتاب مریم عنبرسوز

«تا قبل از پیدایش جوامع پدرسالار، عنصر برتر و سازنده تمدن و فرهنگ اجتماعی بشر «زن» است. زن نه فقط در زمین بلکه در آسمان نیز قدرت برتر بود. به عبارت دیگر وجود پیکر الهه بانوان در بلندای عبادت‌گاه‌ها نشانه‌ای از حمایت شهرها و روستاها از جانب ایشان بود. زن در اندیشه ساکنان قدیم ایران باستان و جوامع هم‌فرهنگ با آن، نه تنها برابر با مرد که گاهی برتر از او بوده است. اما این برتری دایمی نیست چرا که در سایر ادوار و در روند حوادث گوناگون زن جایگاه خود را از دست می‌دهد.»

از بخش‌های مهم کتاب موضوع ازدواج با محارم است که بیشتر از سوی منتقدان فرهنگ پیش اسلامی مطرح می‌شود. نویسنده با توضیح دقیق و ارائه مدرک و سند این ادعا را رد می‌کند.

خانم عنبرسوز بدون پی‌ورزی (تعصب) و با نگاه یک داور بی‌طرف به بررسی گذار زن در تاریخ می‌پردازد: از دوران مادرسالاری تا به دورانی که اندکی پیش از گسترش اسلام، زن کم کم توان و نیروی راهبری خود را از دست می‌دهد. در پایان کتاب نمودارهای راهنما به گونه‌ای کوتاه شده گذار زن ایرانی را در یک برش چند هزارساله نشان می‌دهد.

***

«حقیقت و ادبیات، ده جستار در شناخت ادبیات» چنانکه از نامش بر می آید ده جستار ادبی است که عباس شکری به فارسی برگردانده است. سرسلسله این نوشتارها گزارشی است از میشل فوکو. او در این جستار می نویسد:

کتاب عباس شکری

«به نظرم اکنون چنان می آید که ما در وضعیت هایی هستیم که باید کارکردهای روشنفکر متعین بار دیگر ارزیابی شود. ارزیابی شود نه این که حذف و به باد فراموشی سپرده شود.»

از دیگر جستارهای این کتاب «در ستایش خواندن و داستان» است که ماریا وارگاس یوسا آن را نوشته است. او می نویسد:

«خواندن، آرزوها را به زندگی و زندگی را به آرزوها تبدیل می کند و آن را در جهان ادبیات چنان جاسازی می کند تا پسربچه ای که روزگاری من بودم از طریق آن زندگی را لمس کند…»

یا

«بدون داستان ما کمتر آگاه بودیم از اهمیت آزادی برای زندگی و قابل حیات بودن زندگی. جهنم زمانی است که داستان تبدیل می شود به ماجرایی بدون تخیل…»

کتاب با تکلمه ای نوشته عباس شکری به نام «ترجمه، خوانش یا کنش پیچیده» به پایان می رسد. این کتاب را می توانید از آمازون تهیه کنید.