برافروز آتش که سرما گریزد
شب تیره از ملک دارا گریزد
به ایمان چراغان کنیم آشیان را
که تا ظلمت شام یلدا گریزد
بزن تیشه بر فرق دیو سیاهی
که این دشمنِ نورِ فردا گریزد
نشاید که گردیم تسلیم دیوان
مبادا که از ما اهورا گریزد
گر این اژدها مهر ما را ببلعد
امید سحر از شب ما گریزد
بزن طبل و فریاد کن با دف و کف
که آن اژدها زین صداها گریزد
چو “راهی” خورشید گردیم، بی شک
سپاه سیاهی به بیجا گریزد
یلدای ۱۳۹۱