شهروند – آرش عزیزی: لینکلن الکساندر از عالیرتبهترین چهره های سیاسی انتاریو هفتهی گذشته در سن ۹۰ سالگی درگذشت.
این عضو حزب محافظهکار نه تنها اولین نمایندهی سیاهپوست مجلس کانادا که اولین وزیر کابینهی سیاهپوست نیز بود و وقتی توسط برایان مالرونی، نخستوزیر محافظهکار، به فرمانداری کل انتاریو (نمایندگی ملکه) منصوب شد، اولین فرد غیرسفیدپوستی بود که چنین سمتی را به اختیار میگرفت.
دیوید آنلی، فرماندار کل کنونی استان، اعلام کرد لینکلن شنبه، ۲۰ اکتبر، درگذشت.
لینکلن در ۲۱ ژانویهی ۱۹۲۲ در تورنتو متولد شد. مادرش جامائیکایی بود و پدرش اهل سنت وینسنت و گرانادا. او سن و سال چندانی نداشت که مادرش به خاطر بیوفاییها و آزارهای پدرش، او را رها کرد و به آمریکا رفت. لینکلن حدود سه سال از آخرین سالهای نوجوانیاش را در خانهی مادر در محلهی برانکسِ نیویورک گذراند.
پدرش، که او هم لینکلن نام داشت، نجاری ماهر بود اما در انتاریو کاری بهتر از باربری راهآهن پیدا نکرد. مادرش، می رز رویال، خدمتکار بود. او برادر کوچکی به نام هیوئی داشت.
جنگ جهانی دوم که درگرفت، لینکلن به سفارش مادرش عازم جبههی جنگ شد و در نیروی هوایی کانادا اپراتور بیسیم بود.
سال ۱۹۴۸ سالی حیاتی در زندگی لینکلن جوان بود. در این سال او یکی از محبوبترین انسانهای زندگی، مادرش، را از دست داد. مادر که لینکلن او را «لینی» مینامید در سن ۴۸ سالگی در بیمارستان روانی همیلتون درگذشت. او در اواخر عمر از زوال عقل رنج میبرد. پدرش چهار سال بعد دست به خودکشی زد.
در همین سال اما لینکلن با زنی ازدواج کرد که نه تنها نیمقرن در کنارش بود که مسیر زندگیاش را عوض کرد.
لینکلن، ایوان هریسون را اولین بار در مجلس رقصی در تورنتو دیده بود. ایوان اهل همیلتون بود و پدر او هم باربر راهآهن بود. لینکلن فکر میکرد ایوان زیباتر از آن است که دست کسی به او برسد. اما به دنبال این دختر جوان عازم شهر او، همیلتون شد. آندو در ۱۹۴۸ ازدواج کردند. لینکلن تحصیلات خود را در دانشگاه معروف شهر، مکمستر، دنبال کرد و از آنجا لیسانس تاریخ و اقتصاد سیاسی گرفت.
لینکلن سپس برای دریافت مدرک حقوق به آزگود هال، دانشکدهی حقوق دانشگاه یورک در تورنتو، آمد و سپس به همیلتون بازگشت تا یکی از اولین وکلای سیاهپوست این شهر و کل استان باشد.
او عاشق شهر جدیدش بود و تا آخر عمر در همین شهر ماند. بیشتر عمرش را در خانهی مجللی در منتهیالیه شرقی بلوار پروکتر گذراند تا اینکه در آخرین سالها عازم خانهی سالمندان شد. در کتاب خاطراتش هملیتون را «بهترین شهر جهان» نامید و گفت: «تمام قضیه مربوط به مردم است. من به آنها ایمان والایی دارم. آنها مردمی قدرتمند و مقاوم هستند.» این رابطهی عاشقانه البته دوطرفه بود. در سال ۲۰۰۶ او در نظرسنجی روزنامهی اسپکتیتورِ شهر به عنوان بهترین شهروند تاریخ همیلتون انتخاب شد.
از دیگر لحظات تاریخی زندگی او وقتی بود که در سال ۱۹۶۰، در سن ۳۸ سالگی، به آفریقا سفر کرد و از ۲۳ کشور دیدار کرد. این سفر برای او، که تا همان زمان به عنوان یکی از اولین وکلای سیاه کانادا، رکوردی از خود به جا گذاشته بود، تحولآمیز بود. خودش سالها بعد گفت: «اینجا بود که از سیاه بودنم آگاه شدم… من از جهانی سفید آمده بودم. در آفریقا، مردی سیاهپوست بودم و برای خودم کسی به حساب میآمدم.»
چند سال بعد و در اواسط دههی ۱۹۶۰ بود که لینکلن وارد سیاست شد. در حالی که لیبرالها در آن سالها با حضور رهبران افسانهای همچون پیرسون و ترودو در اوج خود به سر میبردند، لینکلن وارد حزب محافظهکار شد. او در سال ۱۹۶۵ از حوزهی «هملیتون غرب» نامزد مجلس فدرال شد و از جوزف ماکالوسوی لیبرال شکست خورد. اما در سال ۱۹۶۸ در حالی که ترودوی جوان در اولین انتخابات خود، لیبرالها را به پیروزی خیرهکنندهای رساند، او پیروز شد تا یکی از معدود نمایندگان محافظهکار استان در اتاوا باشد. این اولین بار در تاریخ کانادا بود که سیاهپوستی به مجلس عوام راه مییافت. جان دیفنبیکر، نخستوزیر سابق محافظهکار، اینقدر از لینکلن خوشش آمد که او را بغل دست خودش نشاند.
این دوره، سالهای اوج لیبرالها به رهبری ترودو بود و در نتیجه لینکلن تقریبا تمام دوران نمایندگی خود را در کرسیهای اپوزیسیون گذراند. تنها در سال ۱۹۷۹، وقتی محافظهکاران به رهبری جو کلارک توانستند برای کمتر از یک سال دولت تشکیل دهند، بود که لینکلن وارد کابینه شد. او در این مدت، وزیر کار دولت محافظهکار بود.
در سال ۱۹۸۰ او پس از چهار بار پیروزی در میانِ دورهی خود استعفا داد تا رئیس ادارهی بیمهی کارگران انتاریو شود، سمتی بسیار مهم که تا به حال هیچ سیاهپوستی آنرا به عهده نگرفته بود.
اما مهمترین سمت زندگیاش بدون شک در سال ۱۹۸۵ از راه رسید. وقتی که برایان مالرونی، نخستوزیر وقت محافظهکار، او را به عنوان فرماندار کلِ انتاریو، نمایندهی مستقیم ملکه در بزرگترین استان کانادا، منصوب کرد. لینکلن چهار سال در این سمت بود و سپس در سال ۱۹۹۱ رئیس دانشگاه گوئلف شد، سمتی که پنج دوره (تا سال ۲۰۰۷) حفظ کرد.
در سال ۱۹۹۹ مرگ همسرش، ایوان، به خاطر آلزایمر ضربهی بسیار بزرگی به او وارد آورد اما سال گذشته ۲۰۱۱ با مارنی بیل، زنی سی سال جوانتر از خودش، ازدواج کرد. مارنی در آخرین لحظه های زندگی لینکن در کنارش بود.
آخرین سالهای زندگی لینکلنِ ۹۰ ساله طبیعتا به فعالیتهای ضدنژادپرستی نیز اختصاص داشت. این دولتمردِ برجسته از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ رئیس بنیاد روابط نژادی کانادا بود.
او در حالی به سن ۹۰ سالگی رسید که در طول زندگی خود با بیماریهای بسیاری سر و کله زد. از سرطان ریه تا مشکلات قلبی بسیار، درد کمر و مشکلات گردش خون. همین چند ماه پیش بود که جراحی موفقی را در بیمارستان عمومی همیلتون پشت سر گذاشت.
لینکلن در هنگام مرگ به عنوان یکی از محترمترین دولتمردان تاریخ استان شناخته میشد. علاوه بر تمام روزنامههای اصلی کانادا، نیویورک تایمز نیز مرثیهای در ردای او منتشر کرد.
نه تنها شش دکترای افتخاری و چندین و چند نشان دیگر (از «نشان کانادا» تا «نشان ملی شیر» از سنگال) دریافت کرد که در انتاریو، سه مدرسه، یک کلانتری پلیس و یک بزرگراه به نام او است. این آخری بخصوص به این علت جالب است که او هرگز رانندگی یاد نگرفت.
پسرش، کیت، عروسش، جویس و نوههایش، اریکا و ماریسا، بازماندگان لینکلن هستند.
لینکلن البته به خاطر افکار راستگرایانهاش طبیعتا مورد نقد بسیاری نیز قرار خواهد گرفت. او در سال ۱۹۹۰ گفت کانادا «جامعهای نژادپرستانه» نیست و این درست دو سال پیش از شورشهای خیابان یانگ بود که عمق نژادپرستی موجود در جامعهی کانادا را به نمایش گذاشت. در اولین سالهای این قرن او با طرفداری از سیاستهای جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور جمهوریخواه و جنگطلب آمریکا، باعث ناراحتی بسیاری از دوستانش شد.
با این حال، میراث او بین بعضی چپگرایان نیز قابل احترام است.
رنه تیلور، رئیس کنونی سازمان جوانان ان دی پی انتاریو، که مثل لینکلن سیاهپوست است، به شهروند گفت: «جدا از طرف سیاسی که او حامی آن بود و اشتباهاتش در مورد جایگاه اجتماعی سیاهپوستان، دیدن نمایندهی سیاهپوست مجلس همچنان اتفاقی تاریخی بود.»