برخی از برندگان جایزه صلح نوبل، کشتار را حقی برای دستیابی به صلح میدانند
عصر چهارشنبه، پانزدهم نوامبر سال جاری، اسرائیل در حملهای که رسانههای جهان با شادی از آن یاد کردند، «احمد جباری» مسئول شاخهی نظامی «حماس» را کشت. گفته شده که «جباری» سوار بر ماشینی در راه غزه بوده که مورد حمله قرار گرفت و جان سپرد. اسرائیل بر این باور است و چنین هم اعلام کرده که حملات نظامی اخیر، پاسخی است به حملهی موشکی فلسطینیها به اسرائیل. اما پیگیری دقیق زمانی حوادث طی دو هفتهی گذشته که توسط “مؤسسهی شناخت خاورمیانه The Institute for Middle East Understanding ” منتشر شده است، روایت دیگری از ماجرا را افشا میکند. آغاز تشدید درگیری و ستیز بین طرفین، آن هم در روزهای اخیر و به ویژه در هفته گذشته، زمانی بود که سربازان اسرائیل وارد خاک غزه شدند. در یک تبادل آتش با فلسطینیها، نوجوان دوازده سالهای اهل غزه کشته شد. سپس، تونلی بین اسرائیل و غزه منفجر شد و فلسطینیها موشک ضدتانکی را به سوی یک جیپ اسرائیلی پرتاب کردند که برآمد آن زخمی شدن یک سرباز اسرائیلی بود. بعدتر، اسرائیل حمله علیه شهر غزه را شروع کرد و فلسطینیها هم موشک پرانی علیه شهرهای جنوب اسرائیل را از سر گرفتند. اما سرانجام، روز دوشنبه دوازدهم نوامبر، پیمان آتشبس بین طرفین امضا شد. بنابراین قتل «احمد جباری» که روز چهارشنبه هفته پیش روی داد، نقض پیمان آتشبس از سوی اسرائیل بوده است که سه روز پیش از آن به امضا رسیده بود.
اسرائیلیها اما، تصمیم گرفتند مردی که پیمان آتشبس را با او امضا کرده بودند و به عنوان تضمین اجرای آن، نزد خود نگاه داشته بودند را نابود کنند. اسرائیل، احتمالن با حملههای گستردهای که علیه شهر غزه شروع کرده است، اهداف زیادی در سر دارد. یکی از این اهداف، تقویت موضع «نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل است در انتخابات پیش رو. به این ترتیب او نشان میدهد که هم توان گفتمان دارد و هم نیروی نظامی. از سوی دیگر، دولت اسرائیل به خاطر تقاضای فلسطین برای داشتن جایگاه نظارتی یا عضو ناظر سازمان ملل، همچنان زخمی است. وزیر خارجهی اسرائیل در تفسیری اعلام کرده است که اگر دولت فلسطین تقاضای خود در سازمان ملل را پس نگیرد، آنها در پی سقوط دولت «محمود عباس» هستند.
در هر حال تحولات روابط بین اسرائیل و فلسطین عمیقن ناگوار و نگرانکننده است. مردم اسرائیل اکنون، به حق، نگران نگاه کینهتوزانه ی جهان خارج شده، اما نتیجهی این درگیری کاملن ناامن است و هر روز شرایط دشوارتری که بیشتر تکهپاره شدن، سرافکندگی و یأس برای فلسطین را به دنبال دارد از یک سو و افزایش قلمرو و قدرت اسرائیل از طرف دیگر را شامل میشود. حمله نظامی اسرائیل علیه غزه در سال ۲۰۰۸، منتهی به کشته شدن هزارو چهارصد فلسطینی که سیصد نفر آن کودک بود و سه اسرائیلی شد. چنانچه «نوام چامسکی» هم در بیانیه خود میگوید، جنگ و ستیزی بین دو قدرت برابر نیست. این درگیری و ستیز بین طرف تا بن دندان مسلح اشغالگر است و مردمی از جان گذشته که به شدت برای حق زندگی در مام وطن خویش مبارزه میکنند.
این همه در حالی است که برندگان صلح نوبل؛ «پرزیدنت اوباما» و «اتحادیه اروپا» بدون توجه به اشغالگری اسرائیل، دفاع این کشور از مردماش را قابل درک میدانند. برندگان صلح نوبل هنوز انگار نیاموختهاند که تاریخ این ماجرا که هنوز کمتر از هفتاد سال سن دارد را بررسی کنند و عدالت را فدای منافع مالی کشور یا اتحادیه خود نکنند. برندگان صلح نوبل انگار فراموش کردهاند که وزیر اطلاعات اسرائیل در گفتگویی با روزنامهی اسرائیلی «هاآرتض» میگوید: “باید فلسطین را به دوران قرون وسطا برگردانیم”. نگاه به تاریخ و رویدادهای اخیر، یکبار دیگر نشان میدهد که دموکراسی و عدالت، از دیدگاه آقایان غربی همان است که آنها میخواهند و نه آنچه تعریف انسانی آن است.
حتمن آنچه من میفهمام، مشاورین بلندپایه برندگان صلح نوبل هم درک میکنند که چرا نخست وزیر اسرائیل زمان انتخابات را تغییر میدهد، چرا ماهها است که بر طبل جنگ و حمله به ایران، (به گفتهی خودشان، حمله به تأسیسات اتمی ایران) میکوبد. حالا جنگ با ایران اگر ممکن نشد، باید در جای دیگری قدرتنمایی کرد تا مردم سادهلوح اسرائیل را نه تنها به پای صندوقهای رأی آورد که به ایشان و حزبشان رأی دهند. از پیمان اسلو که توسط اسرائیل مصلوب شد، تا امروز بارها و به ویژه در زمان «پرزیدنت کلینتون» طرفین دور میزی جمع شدهاند و زمانی که میرود تا پیمان صلح امضا شود، طرف اسرائیلی بهانهای پیش میکشد و گفت و گوها را نه تنها ترک که حملهای را سامان میدهد که برآمد مهم آن عقب نشینی مقامات فلسطینی از مواضع پیشینشان باشد؛ یا خاک از دست میدهند یا در عرصهی جهانی خوار و نزار میشوند. برندگان صلح نوبل هم حمله اشغالگران را قابل درک میدانند، بی آن که زحمت به خود دهند و مشاورینشان را وادارند که روند کار که به حمله نظامی علیه بیمارستانها، مدرسهها، مسجدها و … منتهی میشود را بررسی کنند. انگار که شرم کشتار میلیونها یهودی در جنگ جهانی دوم، هنوز هم بر چهرهی غربیها میگدازد و برای سرد شدن این گداختهگی، از فلسطینیها مایه میگذارند که پناهی ندارند حتا در بین خودشان. اگر وحدت بین فلسطینیها از یک سو و جهان عرب از سوی دیگر، برقرار بود، باور کنید، نه تنها اسرائیل که غرب هم جرأت نداشت حمله اشغالگرها به مردم بیدفاع را توجیه کند و حق اسرائیل در دفاع از خود بداند. در همین ارتباط هست که «نوام چامسکی» در بیانیهای ستیز را نه جنگ که کشتار مینامد: “حمله و بمباران غزه موضوع نابودی حماس نیست، حتا در رابطه با توقف پرتاب موشک به سوی اسرائیل هم نیست، در رابطه به دستیابی صلح هم نمیباشد.
تصمیم اسرائیل در بارش مرگ و تخریب غزه، استفاده از سلاحهای مرگبار و مدرن در میدان جنگ علیه مردمی بیدفاع، مرحلهی پایانی در دهها سال تلاش برای پاکسازی فلسطینیها است.
اسرائیل از جتهای جنگندهی پیچیدهی تهاجمی و کشتیهای نیروی دریایی برای بمباران متراکم اردوگاههای شلوغ پناهندگی، مدرسهها، مجتمعهای ساختمانی، مسجدها و محلههای فقیرنشین، استفاده میکند تا به مردمی حمله کند که فاقد نیروی هوایی، نیروی دفاعی، نیروی دریایی، سلاحهای سنگین، واحد توپخانه، زرهپوشهای مکانیزه، نیروی متشکل تحت فرمان و ارتش است. بنابراین این جنگ نیست که کشتار است.
“آنگاه که اسرائیلیهای ساکن سرزمینهای اشغالی مدعی دفاع از خود میشوند، در این معنا است که هر اشغالگر نظامی باید از خود در برابر مردمی که به اصطلاح بر آنها پیروز شده، دفاع کند. شما نمیتوانید از خود دفاع کنید، وقتی که به زور سرزمین دیگری را اشغال کردهاید. این دفاع از خود نیست. هر چه دوست دارید آن را بنامید، اما دفاع از خود نیست”.
Salem-News.com
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند درکالیفرنیا است.
حاج عباس، به همون حضرت عباس که اسمتو از او داری، اون ته وجودت یهودی ستیزی!