شماره ۱۲۱۰ ـ پنجشنبه  ۱ ژانویه ۲۰۰۹

بر سر آن بودم که در این نوشتار پایان سال، از چارچوب واقعیت های تلخ و گزنده حاکم بر دنیای پرآشوب به در آمده و به شرح آرزوهای دور و دراز خود برای سال ۲۰۰۹ بپردازم: آرزو کنم که در سال جدید جنگ و کشتار و خشونت از روابط آدمیان حذف شود و جای خود را به صلح و دوستی و همدلی و همکاری بدهد. .. آرزو کنم که منشور حقوق بشر ـ پس از ۶۰ سال که از تصویب آن می گذرد ـ با عنوان میثاقی همگانی مورد پذیرش همه انسانها از هر رنگ و جنس و باور و نژاد قرار گیرد و دشمنی و ظلم و تعصب و جزم گرایی را عملا به حاشیه روابط انسانی براند … آرزو کنم جغد شوم و زشت جنگ جای خود را به کبوتر زیبای صلح و دوستی بدهد . . . آرزو کنم که در میهن محنت کشیده و بلازده مان، حاکمان جابر و غاصب آن از آموزگار روزگار درس بگیرند و به جای توالی ناهنجار پلمب دفتر مدافعان حقوق بشر، توقیف پیش از انتشار نشریه نیمروز، رجزخوانی و شاخ و شانه کشیدن برای دنیا، تداوم طرح “انضباط اجتماعی” و اعدام ۹ نفر در یک روز، به خود آیند و با به رسمیت شناختن حقوق انسانی مردم، به آنان امکان دهند که چاره ای اساسی برای اوضاع آشفته میهن خود بیندیشند. . . آرزو کنم . . .

دریغا که روزگار غدار و فلک کجرفتار همین دلخوشی مختصر را نیز روا نداشت و به مصداق “ای بسا آرزو که خاک شده” ، ساعتی چند پیش از جاری شدن این آرزوها بر صفحه کاغذ، طرح نوشتاری مرا نقش بر آب کرد!


آنچه که موجب خاکسپاری آن آرزوها شد، وقوع یک فاجعه انسانی تازه در واپسین روزهای سال پرآشوب و فاجعه ی ۲۰۰۸ بود. بامداد شنبه ۲۷ دسامبر، جنگنده های اسرائیلی در یورشی که “بیرحمانه” و “وحشیانه” ملایم ترین واژه هایی هستند که می توان برای آن به کار برد، به نوار غزه حمله کردند. تراز این حمله تا زمان نگارش این سطور بیش از ۳۲۰ کشته و ۸۰۰ زخمی و ویرانی بخش عمده ای از این سرزمین کوچک و پرتراکم جمعیتی است.

برای آشنایی با پیشینه و زمینه های وقوع این فاجعه، باید به دو سال و چند ماه پیش بازگشت. چند ماه پس از هجوم اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ به کشور کوچک و زیبای لبنان به قصد از بین بردن حزب الله، که بیش از ۱۰۰۰ کشته، چند هزار مجروح، یک میلیون آواره و خانه خراب و چندین میلیارد دلار خسارت مادی و ویرانی زیرساخت های لبنان را در پی داشت، در پاییز ۲۰۰۶ سازمان حماس در انتخابات حکومت خودگردان فلسطین به اکثریت پارلمانی دست یافت و مامور تشکیل دولت فلسطین شد. آمریکا، کشورهای اتحادیه اروپا و بسیاری از کشورهای عربی منطقه و البته اسرائیل، به دستاویز این که حماس یک سازمان تررویستی است، این دولت را به رسمیت نشناختند و کمک های خود به فلسطین را که منبع اصلی تامین هزینه های آن بود قطع کردند. چند ماه بعد، انعطاف ناپذیری حماس و مواضع ستیزه جویانه آن ـ عمدتا به رسمیت نشناختن موجودیت اسرائیل و اصرار بر تداوم مبارزه قهرآمیز ـ که در تضاد با مواضع جنبش فتح و رهبر آن محمود عباس، که رهبری حکومت خودگردان فلسطین را بر عهده دارد، بود، عباس را بر آن داشت تا با استفاده از اختیارات قانونی خود، پارلمان فلسطین را منحل و دولت جدید به نخست وزیری سلیم فیاض تشکیل دهد. حماس این اقدام محمود عباس را به رسمیت نشناخت و در پاییز سال ۲۰۰۷ با اقدام نظامی و کودتاوار قدرت را در نوار غزه به دست گرفت و ماموران دولت فلسطین وابسته به جنبش فتح را از آن سرزمین بیرون راند. از آن زمان تنش و درگیری بین حماس و اسرائیل بالا گرفت. اسرائیل برای از پا درآوردن حماس نوار غزه را از راه زمین و هوا و دریا محاصره کرد و بیش از ۵/۱ میلیون نفر ساکنان آن را در تنگنای عدم دسترسی به نیازهای اولیه زندگی از جمله سوخت، دارو و حتی نان قرار داد. در اوایل سال ۲۰۰۸ حماس حصار گذرگاه رفح در جنوب نوار غزه و هم مرز با مصر را که تنها راه زمینی دسترسی به دنیای خارج بود، منفجر کرد و مصر ناگزیر برای مدتی اجازه داد که ساکنان نوار غزه از راه این گذرگاه به خاک مصر وارد شوند و نیازهای اولیه خود را تامین کنند. پس از چند روز مصر این گذرگاه را دوباره بست و ساکنان نوار غزه باز در محاصره کامل قرار گرفتند. در گیرودار این محاصره، ستیزه جویان حماس به پرتاب موشک به خاک اسرائیل پرداختند و اسرائیل نیز به طور پراکنده به این موشک پراکنی ها با حمله هوایی به نوار غزه پاسخ می داد.

با این پیش زمینه، حدود ۶ ماه پیش در  ۱۹ ژوئن، حماس و اسرائیل با میانجیگری فعال مصر به توافقی برای آتش بس دست یافتند. این آتش بس اگر چه هرگز توسط هر دو طرف به طور کامل اجرا نشد و هر یک دیگری را به نقض آن متهم می کردند، اما آرامشی نسبی پدید آورد و از افزایش تنش ها کاست. پیش از سررسید موعد این توافق ـ ۱۹ دسامبر ـ حماس بارها اعلام کرد که قصد تمدید آتش بس را ندارد. از ۱۹ دسامبر که توافق آتش بس به پایان رسید، حماس بر شمار حملات موشکی خود به خاک اسرائیل افزود و در مدت ۸ روز پیش از حمله اسرائیل، بیش از ۲۰۰ موشک به خاک اسرائیل پرتاب کرد.

برای آنکه این تصویر تا حد ممکن در گنجایش این نوشتار شکل بگیرد، اشاره ای به وضعیت سیاست داخلی اسرائیل نیز ضروری است.

پس از حمله ۳۳ روزه اسرائیل به لبنان، که در آن به هدف اصلی خود که از بین بردن یا دست کم تضعیف قابل ملاحظه حزب الله بود دست نیافت، جناح راست ـ عمدتا حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو ـ با انتقادهای شدید از جناح حاکم، حزب های کادیما و کارگر، دست بالا را یافت. پرونده فساد مالی اهود اولمرت، نخست وزیر، نیز به تضعیف جناح حاکم دامن زد و در حالی که قرار است انتخابات اسرائیل در تاریخ ۱۰ فوریه ۲۰۰۹ برگزار شود، نظرسنجی ها حکایت از پیروزی حزب لیکود در انتخابات آتی دارند. در چنین شرایطی که دولت موقت اسرائیل به طور روزافزون متهم به ضعف و بی عملی می شد، این دولت تصمیم به حمله به نوار غزه گرفت تا این اتهام را از خود دور کرده و زمینه را برای پیروزی در انتخابات فراهم کند. خانم سیپی لیونی، رهبر حزب حاکم کادیما و وزیر امور خارجه اسرائیل گفته است که اگر در انتخابات ۱۰ فوریه پیروز و نخست وزیر اسرائیل شود، سرنگون کردن حماس در غزه را به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال خواهد کرد. بنیامین نتانیاهو، رهبر حزب لیکود نیز عملکرد دولت اسرائیل در برابر حماس را منفعلانه دانسته و قول داده در صورت انتخاب سیاست حمله فعالانه علیه حماس را دنبال کند. در کنار این زمینه، نکته دیگری نیز وجود دارد: تا چند روز دیگر دوره ریاست محمود عباس بر تشکیلات خودگردان فلسطین پایان می یابد. می توان چنین پنداشت که اسرائیل، که محمود عباس و جنبش فتح را برای پیگیری گفت و گوهای صلح مخاطب مطلوب تری می داند، زمان حمله را چنان انتخاب کرده که عملا بتواند از راه تضعیف حماس، محمود عباس و جنبش فتح را در انتخابات پیش رو تقویت کند.


تردیدی نیست که حمله اسرائیل به نوار غزه برنامه ای از پیش اندیشیده و طراحی شده بوده است. بنابر گزارش خبرگزاری رویترز، عمرو موسی، دبیرکل اتحادیه عرب گفته است: “ما شاهد نمایشی هستیم که طرح آن به دقت تهیه شده است.” فزون بر گفته عمرو موسی، دیدار دو هفته پیش اهود اولمرت، کفیل نخست وزیری اسرائیل، از واشنگتن و دیدار او با جرج دبلیو بوش و همچنین اولتیماتوم روز پنجشنبه سیپی لیونی، وزیر امور خارجه اسرائیل به حماس نیز شواهد دیگری هستند که طرح و نقشه دقیق قبلی برای حمله را تایید می کنند. در این زمینه، واکنش وزارت امور خارجه آمریکا به حمله اسرائیل به نوار غزه نیز قرینه ای دیگر است. به گزارش خبرگزاری فرانسه در روز شنبه ۲۷ دسامبر، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا با انتشار بیانیه ای، حماس را مسئول نقض آتش بس و از سرگیری خشونت در منطقه دانست. او از اسرائیل خواست در عملیات نظامی به گونه ای رفتار کند که به غیرنظامیان آسیب وارد نشود!



اهود اولمرت نیز در اجابت این درخواست گفت: “ما با مردم غزه نمی جنگیم، بلکه با تروریست های حماس و جهاد اسلامی می جنگیم.”

حمله گسترده اسرائیل به نوار غزه واکنش های بسیاری پدید آورد: ابوعبیده، فرمانده شاخه نظامی حماس تهدید کرد که: “درهای جهنم را بر روی اسرائیل باز خواهد کرد”. خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس که در دمشق اقامت دارد، خواستار “انتفاضه سوم” در برابر رژیم اسرائیل شد. وزارت امور خارجه فرانسه، به نمایندگی از اتحادیه اروپا در بیانیه ای از “استفاده نامتعارف اسرائیل از زور” انتقاد کرد. بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد اعلام کرد: “استفاده از زور توسط تل آویو را که صدها کشته و زخمی به جا گذاشته محکوم می کنم.” دبیرکل سازمان ملل در عین حال امنیت اسرائیل را به رسمیت شناخت. لیبی، تنها کشور اسلامی عضو شورای امنیت سازمان ملل، خواستار نشست اضطراری شورای امنیت شد.


شورای امنیت سازمان ملل که در آخرین ساعت های شامگاه شنبه ۲۷ دسامبر تشکیل جلسه داد، خواستار پایان فوری کلیه ی خشونت ها در غزه شد. پیش از جلسه نماینده اسرائیل در سازمان ملل گفت: “کشوری نیست که اجازه موشک باران ممتد شهروندان غیرنظامی خود را بدهد و اقدام لازم برای متوقف کردن آن انجام ندهد.”

بنابر گزارش بی بی سی، روز یکشنبه ۲۸ دسامبر اسرائیل هشدار داد که تا زمانی که حماس به پرتاب موشک از غزه خاتمه ندهد، اسرائیل نیز به حملات خود ادامه خواهد داد. اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل نیز گفت: “اگر حملات هوایی باعث تغییر رفتار حماس نشود، احتمال آغاز حملات زمینی هم وجود دارد.” او همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا کشورش حاضر است با حماس مذاکره و آتش بس برقرار کند، گفت: “به همان دلیل که آمریکا با القاعده مذاکره نمی کند، ما نیز با حماس مذاکره نمی کنیم.”

حملات گسترده و وحشیانه اسرائیل به نوار غزه در ایران نیز واکنش های بسیاری برانگیخت. صدا و سیمای ولایت فقیه که تا روز پیش از حمله با ماجرای “لنگه کفش” معرکه گیری می کرد، آن را در صدر خبرهای خود قرار داد و کارشناسان ریز و درشتی را که همه گویی مانند آجر بهمنی از یک قالب درآمده اند، به برنامه های تفسیر خبری خود دعوت کرد تا همه یک حرف را تکرار کنند و از یک منظر به ماجرا بنگرند. محمود احمدی نژاد طبق معمول حمله اسرائیل را نشانه ضعف آن و پیش درآمد نابودی قریب الوقوعش خواند.

علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: “زمانی امام راحل فرمودند اگر مسلمانان جهان هر یک سطل آبی در دست گیرند و پی گیر وضع فلسطین باشند، رژیم صهیونیستی از بین خواهد رفت.”

علی مطهری، نماینده مجلس هشتم نیز گفت: “امروز داوطلبانی هستند که آماده اند با اسرائیل بجنگند، ما باید راه را برای آنان باز کنیم تا این حرکت آغاز شود و کشورهای عربی جرات پیدا کنند. باید  جنگ را به یک جنگ زمینی واقعی با اسرائیل بکشانیم و در این صورت ظرف یک هفته اسرائیل نابود می شود. نباید از این که اسرائیل نیروی هوایی دارد بترسیم چرا که ما نیز نیروی هوایی داریم و از خیلی جهات برتر از آنها نیز هستیم.” نیروی مقاومت بسیج هم با انتشار بیانیه ای ضمن محکوم کردن جنایات رژیم اشغالگر قدس تاکید کرد: “بسیجیان آماده تشکیل ارتش جهان اسلام برای کمک به مردم غزه هستند”!

اما، شدیدترین واکنش را رهبر معظم، حکیم و فرزانه انقلاب نشان داد. سید علی خامنه ای ضمن اعلام عزای عمومی در روز دوشنبه  ـ ۲۹ دسامبر ـ و “کافر حربی” خواندن اسرائیل در پیام خود گفت: “هر کس در این دفاع مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و احد در محضر رسول الله (ص) محشور شود”!

آنچه که این پیام غیورانه و شورانگیز کم داشت این بود که رهبر معظم، حکیم و فرزانه انقلاب اعلام دارد که سه پسر برومندش نیز در این جهاد مقدس پیشگام شده و “در این دفاع مشروع و مقدس” شرکت می کنند تا “در صف شهدای بدر و اُحد در محضر رسول الله (ص) محشور شوند”! دریغا که ایشان  معظم تر و حکیم تر و فرزانه تر از آن است که هرگز از خودش مایه بگذارد!

حیف است که این نوشتار پایان گیرد و به نقش ریاکارانه و ویرانگر حکومت آخوندی در فاجعه ای که هم اکنون در غزه جریان دارد، اشاره ای نشود. “ریاکارانه” از این نظر که در حرف از اتحاد مسلمین و یکپارچگی مسلمانان داد سخن می دهد و در عمل با ناپسند و نامشروع ترین روش ها زمینه دو دستگی و نفاق بین فلسطینیان را ـ که خدا می داند تا چه حد به اتحاد و یکپارچگی برای دستیابی به صلح و داشتن کشوری مستقل نیاز دارند ـ تدارک می بیند. و “ویرانگر” زیرا با رفتار خود و حمایت مالی، لجستیکی و تسلیحاتی از حماس و جهاد اسلامی عملا موجب تخریب و ویرانی سرزمین های آنان گشته و حتما هزینه بازسازی آن را نیز همانند لبنان، از جیب مردم  به فقر کشیده شده ی ایران خواهد پرداخت!

در فاجعه ی حمله وحشیانه اسرائیل به نوار غزه، نکته نهفته دیگری نیز هست. بسیار بعید است که این حمله از پیش طراحی شده تنها گروه کوچکی چون حماس را هدف قرار داده باشد. به گزارش روز یکشنبه ۲۸ دسامبر بی بی سی، خانم سیپی لیونی، وزیر امور خارجه اسرائیل، رژیم تهران را به حمایت از حماس متهم کرد و گفت پس از حملات موشکی اخیر حماس که از سوی رژیم تهران حمایت می شود، چاره دیگری برای اسرائیل جز نابودی پایگاه های حماس در غزه باقی نمانده بود.” معنی نهفته در این گفته این است که حمله به نوار غزه، در واقع نوعی محک زدن حکومت آخوندی و آزمایش این است که این نظام صرف نظر از رجزخوانی هایش در عرصه عمل چند مرده حلاج است.

چنین آزمایشی عملا حکومت آخوندی را در موقعیتی بسیار دشوار قرار میدهد. موقعیتی که یا باید در حمایت از دست پروردگان خود ـ حماس، جهاد اسلامی و . . . ـ وارد میدان شود و یا . . . عملا ضعف و زبونی خود را ـ حتی در برابر همان دست پروردگان ـ به نمایش بگذارد و در هیچ یک از این دو مورد امید بردی برایش نیست.

به هر روی، اکنون فاجعه رخ داده است و با این فاجعه تنها آرزوهای دور و دراز من، که می توانست موضوع این نوشتار باشد نیست که نقش بر آب شده است. آرزوهای دست کم ۳۲۰ انسان که تاکنون به خاک و خون غلتیده اند نیز خاک شده و امروز و روزهای آینده ـ تا زمانی که حمله ادامه داشته باشد ـ دم به دم نیز بر شمار آنها افزوده خواهد شد. و من به اندیشه ویرانگری می اندیشم که از همزیستی، صلح، دوستی، گفت وگو، توافق، مصالحه و عشق به هم نوع و زندگی چیزی نمی داند ـ و نمی خواهد بداند ـ و راه حل همه مشکلات را تنها در کشتن “کافر حربی” یا کشته شدن “شهادت” می جوید!

به این می اندیشم که سرانجام، در بهترین سناریوی قابل تصور، این اندیشه ویرانگر که جز باد نمی کارد و در نتیجه جز توفان فاجعه نیز درو نمی کند، با این دل سیاه و آکنده از کینه و دشمنی راه به کجا خواهد برد.

اما، از آنجا که انسان به امید زنده است و آرزو میوه ی امید است، نوشتار را با این آرزو به پایان می برم که ۲۰۰۸، با این فاجعه پایان سال، سال پایان فاجعه باشد!


ایمیل نویسنده:

shahbaznakhai@live.ca