فیلم منتخب ویدیوهای خانگی
چیزهایی هست که نمیدانی
کارگردان: فردین صاحب الزمانی
فیلمنامه : پیمان یزدانی، فردین صاحب الزمانی
فیلمبردار: هومن بهمنش
موسیقی: علی واجد سمیعی
بازیگران: علی مصفا، لیلا حاتمی، مهتاب کرامتی…
محصول: ایران ، ۱۳۸۹
جوایز مهم : ویژه هیئت داوران در کارلو ویواری چک
“چیزهایی هست که نمیدانی”، اولین تجربه بلند فیلمساز، فیلمی ضد قصه است. از آن گونه فیلم هایی که تکلیفش با مخاطب عام روشن است. یعنی به سختی می تواند تماشاگر علاقمند به سینمای قصه پرداز با الگوهای کهن و رایج در سینما که به داستانگویی عادت کرده را راضی کند. فیلم درباره یک راننده آژانس به نام علی (علی مصفا) و مسافران مختلفی است که با آنها سرو کار دارد. علی دارای شخصیتی آرام و کم حرف است. سیما (مهتاب کرامتی) هم دوره دانشگاهی علی که با هم رابطه نزدیکی داشتند علیرغم میل باطنی با مردی به نام فرخ آشنا شده و قرار است که با هم ازدواج کنند. اما او هنوز هم به دیدار علی می آید و گاهی هم با هم به کافی شاپ دنج قدیمی موسیو رفته و سیما با او درددل می کند و از او می خواهد تا برای مشکلاتش راه حلی پیدا کند. از لابلای صحبت های سیما متوجه می شویم که علی در دوران دانشجویی جوان ایده آلیستی بوده که مثل خیلی از همفکران پر شور خود به دنبال تغییر دنیا بوده! اما به قول سیما حالا سر در غار تنهایی فرو برده است.
او بر خلاف خیلی از راننده تاکسی ها کم حرف می زند، سئوال نمی کند و سئوال ها را هم مختصر و گنگ جواب می دهد. اتومبیلی هم که با آن مسافر می برد با اتومبیل دیگر راننده های آژانس فرق دارد. یک بیوک قدیمی رنگ و رو رفته که مخارجش با درآمد علی بی تناسب است. گاهی به نظر می رسد علی شغل رانندگی آن هم در شیفت شب را تنها برای نظاره کردن شهر و مردمانش در دل شب انتخاب کرده و آن سکوت های طولانی اش در موقع رانندگی و در مواجهه با مسافران گاهی پر حرفش شبیه یک جور سیر و سلوک شبانه است.
فیلم ساختار و فرم غیرمتعارفی دارد که قبلا در فیلم های متعددی از کشورهای مختلف دنیا شاهد آن بوده ایم. اگر علی را به عنوان شخصیت اصلی محور فیلم قرار دهیم و ویژگی بارز او یعنی کم حرفی و سکوت های پر رمز و رازش را ملاک قرار دهیم آنوقت به دو نمونه بارز و مشابه آن در سینمای چند سال اخیر ایران بر می خوریم. فیلم هایی چون طلای سرخ که شخصیت اصلی آن جوان موتورسواری است که سفارشات مشتریان یک پیتزا فروشی را به منزل آنها می برد و یادآور قهرمان فیلم گوست داک (جیم جارموش) است و دیگری فیلم جدیدتری به نام تنها دو بار زندگی می کنیم (بهنام بهزادی) که در آن فیلم با یک راننده مینی بوس روبرو هستیم که از جهاتی بی شباهت به شخصیت های مورد نظر ما نیست. اما وقتی صحبت از به اصطلاح قهرمان هایی چنین کم حرف و ویژگی های خاصشان پیش می آید ناخودآگاه قهرمان های اصلی فیلم های کیم کی دوک کارگردان مطرح کره جنوبی به ذهن متبادر می شود. در آثار این فیلمساز، شخصیت های اصلی اصولا یا حرف نمی زنند مثل فیلم “کمان” Bow، یا چند جمله کوتاه در کل فیلم به زبان می آورند مثل فیلم” بهار، تابستان، پاییز، زمستان، بهار” .
این فیلمساز کره ای در جواب اینکه چرا قهرمانان فیلم هایش حرف نمی زنند می گوید:”اینها آدم هایی هستند که از جامعه خود و آدم های پیرامونشان آسیب دیده اند و به همین خاطر روزه سکوت گرفته اند.”
با توجه به این جمله کیم کی دوک وقتی به تحلیل این شخصیت ها می پردازیم به راستی با این واقعیت روبرو می شویم که سکوت یا کم حرفی این آدم ها واقعا دلایلی جامعه شناختی دارد و صرفا نمی شود آنها را با اخلاقیات ژنتیکی برخی افراد شبیه به آنها یکی دانست. سکوت و کم حرفی اینها گاهی از یأس های فلسفی، واکنش به یک سری رفتارهای ناعادلانه و شکست های ایدئولوژیکی و حتی عاطفی ناشی می شود. در فیلم چیزهایی هست… اما با شناختی که از علی پیدا می کنیم این رفتارها برای ما روشن تر می شود. جوان پر شر و شور و ایده آلیست دیروز و مرد آرام و تنها و ساکت امروز! جوانی که به دنبال تغییر دنیا بوده و حالا در یک اتاق کوچک با یک میز و دو صندلی چوبی و پنجره ای که رو به دیوار باز می شود تنهایی اش را با یک گربه پر می کند. کمالگرایی که غار تنهایی خویش را به بودن در ازدحام شهر ترجیح داده است.
در میان مسافران تنها یک زن است که مسافر ثابت او می شود. یک خانم دکتر (لیلا حاتمی) که به تدریج با شخصیت ساده و مهربانش حس متفاوتی را در علی بیدار می کند و هم اوست که در سکانسی که بر بام شهر تهران نشسته اند در یک عمل بازیگوشانه در حضور علی شماره منزل او را می گیرد و برایش پیامی می گذارد که جمله: “چیزهایی هست که نمیدانی” را به کنایه بر زبان می آورد. و درست وقتی علی به او احساس پیدا می کند برای اینکه وابسته او نشود رابطه اش را قطع می کند.
“چیزهایی هست که نمیدانی” با چشم پوشی از برخی ضعف ها در نوع شخصیت پردازی علی و تغییرات یکباره و شتابزده ای که در او به وجود می آید و استفاده های گاهی نابجا از نماهای طولانی، یکی از فیلم های آبرومند و متین در این سال های افول سینمای ایران است که تماشای آن را به علاقمندان سینمای ایران توصیه می کنم.
* عارف محمدی فارغ التحصیل ادبیات فارسی و سینما از ایران و مددکاری اجتماعی از کالج جورج براون در کانادا است . به عنوان منقد فیلم با رسانه های ایرانی چون شهروند و رادیو زمانه همکاری داشته و بیش از ده سال است که برنامه تلویزیونی فیلم و سینما را تهیه و اجرا می کند. مستندسازی از دیگر فعالیت های او در زمینه سینماست.