خودکامگان، بویژه هنگامی که در تنگنای خودکرده های بی تدبیر گیر می افتند، می کوشند از راه های در اختیار خود، از جمله رسانه های زیر کنترل، این را در ذهن های ساده بخشی از عامه مردم بنشانند که: “فلانی خودش خوب است اما اطرافیانش بدند”!

 این سخن که براثر تلقین و تکرار در ذهن بخشی از مردم نیز جا می افتد، به چند دلیل مهمل و یاوه ای بیش نیست.  نخست: به این دلیل که اصولا “خودکامه” که جایگاه خود را از دست اندازی و غصب حقوق مردم به دست می آورد و حفظ می کند، بنابرتعریف واژه نمی تواند “خوب” باشد و ترکیب “خودکامه خوب” به همان اندازه آلوده به تناقض است که ترکیب هایی مانند “جنایتکار معصوم” یا “دژخیم مهربان” و…

افشای فسادهای گسترده در تاروپود رژیم جمهوری اسلامی ادامه دارد

دو دیگر، خصلت و سرشت خودکامگی این است که با شایسته سالاری سر سازگاری ندارد، زیرا در شایسته سالاری منطقا یک فرد نمی تواند برای مدت طولانی در مسند قدرت باقی بماند و این امر خود نقض اصل شایسته سالاری است.

سه دیگر، در نبود شایسته سالاری در مدار مدیریت جامعه، ناگزیر زمینه برای راه یافتن جمعی از فرومایه ترین مردمان که برای اصول اخلاقی و حتی قانون پشیزی ارزش قائل نیستند و جز به اندوختن ثروت به چیزی نمی اندیشند به گرد کانون قدرت فراهم می شود و اینان بذر ویرانگر فساد می فشانند و در نهایت نیز ـ تا آنجا که تجربه های تاریخی نشان داده ـ توفان خشم مردم به ستوه آمده را درو می کنند.

چهارم، با شکل گیری حلقه اصلی قدرت و فسادی که ناگزیر می پراکند، انسان های شایسته و شریف و پایبند به اصول که حاضر نمی شوند با دغلبازی و چاپلوسی و تملق به خواستگاری ثروت و قدرت یا حتی تأمین معاش بروند، سر در لاک خود فرومی برند و جلای وطن یا سکوت و انزوا پیشه می کنند و یا بدتر از اینها سر وکارشان با زندان و شکنجه و سرکوب حاکم نادان و خودکامه می افتد.

پنجم، فرومایگان گردآمده دور حاکم خودکامه پس از دستیابی به ثروت و قدرت به بهای ترویج فساد و پایمال کردن حقوق مردم، به فکر تثبیت موقعیت خویش می افتند و در این امر مسابقه ای برای تقرب به خودکامه و کنار زدن حریفان شکل می گیرد.  نگفته پیداست که در این مسابقه با توجه به خصلت های این فرومایگان، نمی توان انتظار عدالت، انصاف، مدارا و پایبندی به اصول را داشت.

بجز اینها، دلیل های دیگری دیگری نیز وجود دارند ـ ازجمله مبتلا شدن خودکامه به اختلال های روانی، توهمات، خودبزرگ بینی و جنون قدرت ـ که شرح و بسط همه آنها در گنجایش این نوشتار نیست.

در همین زمینه، چندی پیش سیدعلی خامنه ای، در جلسه ای خصوصی با حضور پایوران بلندپایه نظام، به شیوه آخوندی که گریز زدن به صحرای محشر و روز قیامت است (نقل به مضمون) گفت: اگر در روز قیامت خداوند تبارک و تعالی از من بپرسد که چرا مسئولانی که مدام باهم اختلاف دارند و با زدن به سر و روی هم شیرازه امور کشور را از هم می پاشند را به کار گماردی، خواهم گفت جز این آدم ها کسانی دیگر در اختیار نداشتم.  با این گفته، سیدعلی خامنه ای به شیوه خود همان سخن ـ مهمل و یاوه ـ را تکرار می کند که: “من خودم خوبم اما اطرافیانم بدند”.

این گفته سیدعلی خامنه ای، فزون بر مهمل و یاوه بودن به دلیل هایی که در بالا برشمرده شدند، جای حرف بسیار نیز دارد.  نخست این که او آشکارا در گزینش حلقه مقربان و نزدیکان خود تعمد در به کارگیری افرادی داشته که در زمینه فساد مالی، قتل، جنایت و آدم کشی سابقه، تجربه و مهارت داشته باشند. نمونه های این افراد کم نیستند: علی فلاحیان که خود و پسرش سابقه قتل نفس دارند، روح الله حسینیان که به گفته خود قاتل بوده، مصطفی پورمحمدی که دستش تا آستین به خون جوانان درکشتار تابستان ۱۳۶۷ آلوده است، سعید امامی که در قتل های نویسندگان و روشنفکران موسوم به قتل های زنجیره ای دست داشت، دری نجف آبادی که در زمان وقوع قتل ها وزیر اطلاعات و امنیت و مافوق سعید امامی بود، حسین طائب که متهم به تجاوز و قتل دلخراش ترانه موسوی است، سعید مرتضوی که پرونده قطوری از قتل و آدم کشی از زنده یاد زهرا کاظمی، که پس از شکنجه و تجاوز با برخورد جسم سخت به سر، یا سر به جسم سخت! به قتل رسید گرفته تا جوانان نازنینی که در کهریزک کشته شدند و درهمه این سال ها از حمایت سیدعلی خامنه ای و گماشته اش بر منصب ریاست جمهوری برخوردار بوده و نه تنها به مجازات نرسیده بلکه ارتقاء مقام و پاداش نیز گرفته است.

درواقع، بی اغراق می توان گفت که سیدعلی خامنه ای در دوران فاجعه بار به اصطلاح رهبری خود در حکم آهنربایی بوده که براده هایی از جنس فاسد، جنایتکار و قاتل را جذب کرده و در بیت رهبری اش جاداده است.

در روی دیگر سکه، او با آدم هایی که در عین آلودگی به توهم و باور به نظام ولایت مطلقه فقیه، از اندک سلامت نفس و استقلال شخصیتی برخوردار بوده اند سر ناسازگاری و دشمنی داشته است. نمونه هایی از این افراد سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی و بویژه آیت الله حسینعلی منتظری هستند که صابون عناد و دشمنی سید علی خامنه ای به جامه شان خورده است.

بنابراین، سیدعلی خامنه ای که بنابر منش حیله گر و ترفندباز خود حتی می خواهد در روز قیامت سر خداوند متعال هم کلاه بگذارد، نمی تواند بگوید که فقط همین آدم های فاسد، جنایتکار و قاتل را در اختیار داشته و با این گفته خود را تبرئه کند.

آنچه که در روز یکشنبه این هفته در مجلس فرمایشی شورای اسلامی رخ داد و رسوایی بزرگی به بار آورد که یقینا آخرین مورد نیز نخواهد بود، نتیجه منطقی منش و رهبری کسی است که خود را ولی امر مسلمین جهان می داند و رأی خود را بر برآیند رأی ۷۵ میلیون ایرانی ارجح می شمارد اما با وجود همه توپ و تشرهای توخالی حتی توانایی مهار نزدیک ترین گماشتگان خود را نیز ندارد و ناگزیر با درماندگی می نشیند و نگاه می کند که در مهم ترین تریبون “نظام مقدس” او را سکه یک پول کنند!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com