مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ
شهروند ـ فرح طاهری: شنبه ۲۳ فوریه ۲۰۱۳ در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک، جلسه ای از سوی سازمان فدائیان خلق ایران ـ اکثریت برگزار شد که در آن بهروز خلیق مسئول هیئت سیاسی این سازمان پیرامون “مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ” سخنرانی کرد.
این جلسه مصادف بود با چهل و دومین سالگرد بنیانگزاری جنبش فدائیان خلق ایران که با حماسه سیاهکل در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ آغاز شد. در این روز گروهی از انقلابیون که آرمانشان استقرار سوسیالیسم در کشور بود، به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل مسلحانه حمله کردند. مبارزان سیاهکل، در این نبرد نابرابر جان باختند، اما با حرکت خود توانستند نیروهای انقلابی جامعه را به صف مبارزات ضد رژیم جلب کنند.
مریم، مجری جلسه، در آغاز یک دقیقه سکوت اعلام کرد. پس از آن لاله پیام سازمان اکثریت را خواند و در ادامه نمایندگان احزاب کومه له، دمکرات کردستان ایران و توده پیام های احزابشان را خواندند.
بهروز خلیق ضمن شادباش به مناسبت چهل و دومین سال جنبش فدائی، با اشاره به اینکه، پروژه ی وحدتی را چندین سال است شروع کرده اند افزود، این پروژه ناظر بر آن است که نیروهایی که جنبش چپ را نمایندگی می کنند گرد آورده و در تلاش مشترک سعی کنند آن نیروها در یک سازمان واحد متشکل شوند و در جهت اهدافی که دارند فعالیت خودشان را ادامه دهند.
خلیق به ریشه داشتن جنبش چپ در ایران اشاره کرد و آن را یکی از جریان های اصلی و با سابقه ی جامعه خواند و افزود: جنبش چپ پس از انقلاب متحمل ضربات جدی شد. یک جنبه ی این ضربات برمی گردد به انقلاب بهمن؛ انقلابی که چپ ها فکر می کردند ایده آل ها و آرمان هایشان در این انقلاب به تحقق می پیوندد، اما عملا به گونه ای دیگر پیش رفت و حکومتی حاکم شد که همه ی ما می دانیم دارای چه مشخصه هایی هست و بیشترین ضربه را به جنبش چپ زد. حزب توده و سازمان ما به حمایت از حکومت برآمده از انقلاب برخاست و بخشی از جنبش چپ در مقابلش ایستاد، چه آنها که حمایت کردند و چه آنها که در مقابل حکومت ایستادند، از سوی حکومت به وجه شدیدی سرکوب شدند و در این سرکوب کادرهای باارزش این جنبش از دست رفت؛ چه آنها که زندانی و اعدام شدند و چه بخشی که مجبور به مهاجرت شدند.
خلیق ادامه داد: جنبه ی دیگری که در رابطه با جنبش چپ مطرح بود، آن ارزش ها و دیدگاه هایی که ما در کشورهای سوسیالیستی تصور داشتیم که تحقق پیدا کرده، با فروپاشی شوروی و کشورهای دیگر که به عنوان سوسیالیسم عملا موجود نامیده می شد، ضربه سنگینی بر جنبش چپ ایران بود. این تحول به پراکندگی نیروهای چپ انجامید و همینطور آن نگرش هایی که ما داشتیم عملا زیر سئوال رفت، در نتیجه پرسش های متعددی پیش روی ما گذاشت. از جمله این که بخشی از سازمان ما سال ها در اتحاد شوروی بود و واقعیت هایی را هم آنجا به چشم دید.
خلیق افزود: تمام تلاش سازمان ما در این دو دهه آن بود که بتوانیم آن نگاه هایی را که منجر شد برویم پشت حکومت، و یا موجب شد اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی دیگر را کشورهای متحد خود قلمداد کنیم، مورد نقد قرار داده و به تبیین های جدیدی برسیم.
این روند در سازمان ما باعث شد که ما به یک سری نگرش ها و ارزش هایی دست پیدا کنیم که اگرچه در اساس همان ارزش هایی بوده که بنیانگزاران سازمان و جریانات چپ به آن اعتقاد داشتند، اما نسبت به نگاه ما تفاوت های جدی به وجود آمد. این تحول هم در سازمان ما و هم در اتحاد فدائی به وجود آمد و همچنین در بین طیف وسیعی از فعالان چپ که یا از سازمان ها جدا شده بودند و یا فعالیت مستقل داشتند. ما شاهد این بودیم که این تحول فکری ـ سیاسی در بین آنها هم جریان دارد.
بهروز خلیق اتحاد این جمع پراکنده و متحول را برای قدرت یافتن و تاثیرگذاری بیشتر ضرورت خواند و گفت: این پروژه ناظر بر شکل دهی یک جریان چپ جدید با گروه های جدید و مشخصه های جدید است که تفاوت های جدی با احزاب سنتی چپ که جهان بینی معینی داشتند و از آن پیروی می کردند، دارد.
ما از آن الگوهای سنتی فاصله گرفتیم و تلاشمان این است که الگوی جدیدی ارائه دهیم، هم به جهت دیدگاهی و هم برنامه ای و سازمانگری و در این زمینه ها کارهای زیادی صورت گرفته.
خلیق به اقداماتی که در این زمینه در رابطه با سازمان های دیگر انجام داده اند، اشاره کرد و گفت، این پروژه چندین ماه است که اعلام بیرونی شده و نقشه راهی تهیه شده است.
خلیق از همه دعوت کرد، در وضعیت خطیر فعلی کشور، به حزب جدید چپ شکل دهند، تا بتواند در صحنه ی سیاسی کشور تاثیرگذار باشد.
پس از سخنان مسئول هیئت سیاسی سازمان اکثریت، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.
بخش دوم جلسه، میزگردی بود در مورد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در ایران که خرداد ماه سال ۱۳۹۲ برگزار می شود. در این میزگرد تورج از حزب توده، ابوبکر از حزب کومه له، محمد از حزب دمکرات کردستان ایران و بهروز خلیق از سازمان فدائیان خلق ایران ـ اکثریت در مورد انتخابات گفتند. گردانندگی این میزگرد را رضا برعهده داشت و به هر شرکت کننده هفت دقیقه وقت برای صحبت داد.
تورج از حزب توده گفت، انتخابات در چارچوب رژیم ولایت فقیه، که نماینده خدا در مملکت حاکم است و قدرت مطلقه ای دارد، معنای واقعی ندارد.
ابوبکر از حزب کومه له گفت که هنوز موضع گیری رسمی حزبش اعلام نشده و بحث انتخابات آزاد را مطرح کرد با شرکت همه ی سازمان ها و احزاب و تحت نظارت سازمان ملل و افزود که این امر در جمهوری اسلامی انجام نخواهد شد.
محمد از حزب دمکرات کردستان گفت، هنوز رسما از سوی حزب دمکرات نظری اعلام نشده ولی با توجه به سیاست های رژیم در ایران و در کردستان، همه می دانند انتخابات در سیستم ولایت فقیه امری فرمایشی ست. او با اشاره به اینکه رژیم اسلامی به حقوق مردم احترام نمی گذارد، به عنوان نمونه گفت: ۲۱ فوریه روز جهانی زبان مادری بوده، زبان مادری من کردی ست، آیا من این حق را دارم که در مملکتی که درس خواندم، سربازی رفتم و زندگی کردم، به زبان خودم صحبت کنم و تعلیم و تربیت ببینم تا در انتخاباتش شرکت کنم؟
بهروز خلیق هم با اشاره به اینکه انتخابات در جمهوری اسلامی آزاد نیست، به تفاوت های انتخابات در دوران شاه و جمهوری اسلامی پرداخت و به جابجایی جناح ها و گرایش های مختلف در درون قدرت با انتخابات اشاره کرد. او افزود، در کشوری که حکومتی سرکوبگر حاکم است و امکانات شکل دهی جنبش وجود ندارد، انتخابات فرصت هایی هم به وجود آورده. آن نیروی اجتماعی که خواستار تغییر است با آن گرایش که درون حکومت به دیدگاه هایی رسیده بودند، پیوند خوردند و جنبش سبز را به وجود آوردند. شناخت این موضوع به منظور صحه گذاشتن بر انتخابات در جمهوری اسلامی نیست، ولی یک امکانی هست برای نیروهای سیاسی و اجتماعی که به قول خودشان از درون انتخابات “فتنه”ای برخاسته. بنابراین خود مقوله ی انتخابات برای خود حکومت هم مشکل آفرین شده و اگر برایش میسر بود که انتخابات را حذف کند، طبعا این کار را می کرد.
پس از پرسش و پاسخ، شهرام جلیل زاده با یاد رفقای سیاهکل شعر ارغوان را خواند و نوای “ساز” شهروز با صدای زیبای او پایان بخش برنامه بود.
علت عقب افتادگی ما نبود اخلاق در جامعمونه نه جریانی خاص ……جنابعالی که نمیخواید یک جریان درجامعه حضور داشته باشه خودتون رهبر بشین همه رو اعدام میکنید …..پس نفرمایید که دیگران ظالمند بگید من ظالم و مستبدم . هرکسی اگربفهمه خودش مستبد و بی رحمه اون وقت ممکنه جامعه درست بشه .
مسائلی را که آقا بابک آزاد عنوان میکنند مشتی ادعای بی اساس و مغرضانه است که اگر فقط یک نمونه ازآن واقیعت داشت تاکنون بزرگان آقای آزاد آنرا مستند و مکتوب عنوان میکردند تا برای امثال ایشان قابل استفاده باشد. چیزی که مرا آزار میدهد این است که من این نگاه و نظر را هچگاه در هچیک از زنداههای تهران در طول پنج سال نشنیدم از هچ گروه و حزبی، فقط در خارج میشنوم. برای نمونه وقتی مناظره مهدی اصلا نی با رفیق فرخ نگهدار را در “صدای امریکا” دیدم دچار شوک شدم که کدام حقیقت دارد این مناظره یا هم خرجی و هم راهی و دوستی او با ما در تمام دوران زندانش. این یک واقعت دیالکتیکی است که انسان همواره تغیر کند که میکند. ولی اگر این تغیر پویا و به جلو نباشد نتیجه اش حاکمیت جمهوری اسلامی بر ما خواهد بود.
سلام
فدائیان در جنبش فدائی متنوع هستند و ضرورت هم ندارد یک شکل و یک رنگ باشند. آن تاریخ به همه فدائیان مربوط است چه خوشمان بیاید یا نیاید! چه فکراً تغییر کرده باشیم و چه نکرده باشیم. من امروز جریانی در تنوعات امروز فدائیان نمی شناسم که همانند دوران چریک ها در هنگام بنیانگذاریش باشند. نمی دانم چرا باید نسبت به تغییرات اکثریتی ها چنین ارزیابی نادرستی داشت اما نسبت به جریانات دیگر سکوت
کرد؟ در رابطه با آقای فرخ نگهدار ایشان نه در رهبری و نه در ارگان های مختلف آن حضور ندارند و هیچ مسئولیتی را در سازمان مربوطه ندارند! چرا می خواهید اکثریت را برابر با ایشان قرار دهید؟
در ضمن ادعا کردن بدون اینکه بگوئید کی هستید و خودتان چه مواضعی دارید و به کدام جریان فکری تعلق دارید راحت است و می شود پشت این عناوین براحتی پنهان شد. براستی آن دیگر بخش هایی که تلاش کردند راهی دیگر را بر خلاف مواضع نادرست سازمان اکثریت در آن دوره یکسال و نیمه پیش ببرند به کجا رسید؟ آیا مواضع آنها درست بود؟ اگر درست بود چرا مواضع آنها مورد استقبال مردم و … واقع نشد؟ واقعیت این است که متاسفانه آنها هم پراکنده شدند و به بیش از ۷ جریان تقسیم شدند.
کنگره اول سازمان فدائیان اکثریت نسبت به آن دوره یکسال و نیمه بخودش انتقادات شدیدی کرده است لطفا کمی بروید و اسناد موجود این سازمان را بخوانید. شما حق دارید همچنان مخالف باشید؛ این به خودتان مربوط است. شما از نوشته تان معلوم است که هیچ اطلاعی از این سازمان ندارید و با ادبیات ۲۰ سال پیش صحبت می کنید. البته این هم اشکالی ندارد و قابل فهم است. از نظر من شما حتی به هیچکدام از جریانات فدائی هم نزدیکی ندارید وگرنه با حداقل آگاهی از مواضع آنها، نظرتان را می نوشتید.
این درست است که گذشته اکثریتی ها قابل انتقاد است و اینرا خود اعضای این سازمان می گویند و تلاش هم کردند که در این مسیر حرکت کنند و آن دوره یکسال و نیمه را مورد نقد خود قرار دهند. اما مگر جریانات دیگر چپ یا غیر چپ خوب عمل کرده اند؟ مگر آنها به خودشان انتقادی در جایی کرده اند؟ لطفا آدرس دهید تا امثال من هم بتوانم با آن نظرات انتقادی آن سازمان های محترم آشنا شوم. باور کنید با حذف و فقط سیاست حذف راه بجایی نمی برید و نمی بریم. ایران کشور بزرگی است و نیاز به همه نحله های فکری خودش دارد. راه های رسیدن به دمکراسی و آزادی متنوع است و هر جریانی راه خود را می رود باز ما چه خوشمان بیاید یا نیاید! زیبا و مفید آن خواهد بود که در این مسیر، یافتن زبان مشترک مرکز توجه نحله های فکری مختلف قرار گیرد. وگرنه تاکید بر تفرقه و جدائی که افتخار نیست. می شود همین کار شما را ادامه داد و این هم یک روش فعالیت است!
اﮐﺜﺮﯾﺘﯽ هﺎ در ﺣﺎﻟﯽ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﮔﺮدهﻢ ﺁﺋﯽ ﺧﻮد را “ﭼﻬﻞ و دوﻣﻴﻦ ﺳﺎﻟﮕﺮد ﺑﻨﻴﺎﻧﮕﺬارﯼ ﺟﻨﺒﺶﻓﺪاﺋﻴﺎن ﺧﻠﻖ اﯾﺮان ” ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ
ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﻪ ﺁن هﺎ هﺮﮔﺰ هﻴﭻ رﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺳﺎزﻣﺎن ﭼﺮﯾﮑﻬﺎﯼ ﻓﺪاﺋﯽ ﺧﻠﻖ اﯾﺮان و ﺁرﻣﺎن هﺎﯼ اﻧﻘﻼﺑﯽ ﺑﻨﻴﺎﻧﮕﺬاران ﺁن ﻧﺪاﺷﺘﻪ و
ﻧﺪارﻧﺪ. ﺑﺮﭘﺎ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎن اﯾﻦ ﻣﺮاﺳﻢ هﻤﺎن دارو دﺳﺘﻪ ﻓﺮخ ﻧﮕﻬﺪار ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﻪ در ﺳﺎل ۵٧ ﺑﺎ ﻧﻔﻮذ و ﺗﺴﻠﻂ ﺑﺮ ﺳﺎزﻣﺎن ﭼﺮﯾﮑﻬﺎﯼ
ﻓﺪاﺋﯽ ﺧﻠﻖ ، ﺁن ﺳﺎزﻣﺎن را ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻈﺮات ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ و رزم دﻻوراﻧﻪ ﭼﺮﯾﮑﻬﺎﯼ ﻓﺪاﺋﯽ ﺧﻠﻖ ﺑﻪ ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ ﺳﺎزﻣﺎن ﭼﭗ
ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد ، ﺑﺎ در ﭘﻴﺶﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺳﺎزﺷﮑﺎراﻧﻪ ﺑﺎ ﺟﻤﻬﻮرﯼ اﺳﻼﻣﯽ از درون ﻧﺎﺑﻮد ﮐﺮدﻩ و ﺑﻌﺪ در زﯾﺮ
ﭘﺮﭼﻢ ” اﮐﺜﺮﯾﺖ ” ، ﺧﻮد ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ رژﯾﻢ در ﺁﻣﺪﻩ و در ﺳﺮﮐﻮب ﺧﻮﻧﻴﻦ ﺗﻮدﻩ هﺎﯼ ﻣﺮدم ، هﻤﺪﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮرﯼ
اﺳﻼﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺑﺮاﯼ ﯾﺎد ﺁورﯼ هﻤﮑﺎرﯼ ﺟﺮﯾﺎن ﺿﺪ ﺧﻠﻘﯽ اﮐﺜﺮﯾﺖ ﺑﺎ رژﯾﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ در ﺳﺎل ﺧﻮﻧﻴﻦ ١٣۶٠ واﺑﺴﺘﮕﺎن ﺑﻪ اﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎن ﺣﺘﯽ
ﺑﺮاﯼ ﮔﻴﺮ اﻧﺪاﺧﺘﻦ اﻋﻀﺎء و هﻮاداران ﻧﻴﺮوهﺎﯼ ﻣﺒﺎرز و اﻧﻘﻼﺑﯽ در ﺟﺎﻣﻌﻪ (زﯾﺮ ﻋﻨﻮان ﺑﻴﺸﺮﻣﺎﻧﻪ ﻣﺒﺎرزﻩ ﺑﺎ “ﺿﺪ اﻧﻘﻼب”) و
ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺁنهﺎ ﺑﻪ ﻧﻴﺮوهﺎﯼ ﺳﺮﮐﻮﺑﮕﺮ وﺣﺸﯽ رژﯾﻢ ، ﺑﻪ ﮐﺎر ﺟﺎﺳﻮﺳﯽ ﻧﻴﺰ ﻣﺒﺎدرت ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ . ﺑﺮ اﺳﺎس هﻤﮑﺎرﯼ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ
ﺳﺎزﻣﺎن اﮐﺜﺮﯾﺖ ﺑﺎ “ﺑﺮادران” ﭘﺎﺳﺪار ، ﺧﻴﻠﯽ از ﻋﺰﯾﺰان ﻣﺮدم و ﺑﺴﻴﺎرﯼ از دﺧﺘﺮنا و ﭘﺴﺮان ﺟﻮان ﻣﺒﺎرز و اﻧﻘﻼﺑﯽ ا ﺑﯾﺮان ﺎ
دﺳﺘﻮر رهﺒﺮان اﮐﺜﺮﯾﺖ ﺑﻪ هﻮاداراﻧﺶ، ﺗﻮﺳﻂ ﺁن هﺎ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﭘﺎﺳﺪاران ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎر ﺟﻤﻬﻮرﯼ اﺳﻼﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ
دﺳﺘﮕﻴﺮﯼ و اﻋﺪام ﺁن هﺎ ﮔﺮدﯾﺪ.
سلام،
من متوجه نشدم چرا نام یک حزب باید موجب عقب ماندگی محسوب شود؟ معمولاً ایده ها، برنامه ها و پروژه های سیاسی یک حزب می بایست مورد بررسی و نقد قرار گیرد و شاید بعد بشود بر اساس آن گفت که این حزب یا آن سازمان به لحاظ برنامه ای دارای ایده های عقب مانده است و در این هنگام می شود یک ادعا را جدی گرفت.
اگر فقط بخواهیم نام یک حزب را مبنای ادعای خودمان قرار دهیم این حق مان است و قابل احترام اما داوری کردن بر اساس نام یک سازمان نمی تواند برخوردی قوی و منطقی تلقی شود و چنین برخورد ساده ای موجب بی توجهی بنوشته می شود زیرا در آن شما هیچ تحلیل یا نظری را که پشتوانه فکری داشته باشد نمی بینید و همین باعث می شود زود از خواندن چنین ادعایی بگذرید و سریع هم فراموش می شود. اگر هدف نویسنده در همین سطح باشد خب قابل فهم است و من هم می گذرم.
با احترام
حزب توده و سازمان ما به حمایت از حکومت برآمده از انقلاب برخاست و بخشی از جنبش چپ در مقابلش ایستاد، چه آنها که حمایت کردند و چه آنها که در مقابل حکومت ایستادند، از سوی حکومت به وجه شدیدی سرکوب شدند و در این سرکوب کادرهای باارزش این جنبش از دست رفت؛ چه آنها که زندانی و اعدام شدند و چه بخشی که مجبور به مهاجرت شدند.
Vow, really. Not only these two parties supported the atrocities of this regime, but they were directly involved (I refer you all to read what were published in their newspapers at the time of heavy suppression and executions ), in giving information to regime for arrest, torture, rape and execution of young, old, teenagers, etc. as faithful puppets of regime.
I am quite surprised of Shahrvand that provides space to people like Khaliq and his friends in crime. What is it that Komeleh and Democrats want from these traitors? Or maybe they have also joined the ranks of Islamic Republic underpaid agents?
And surprisingly they are still advocating for Regime’s elections?
Don’t you people in Sharvand believe that this is way too much to digest for people who have lost their loved ones under this regime?
Good luck in your work
علت عقب افتادگی ما است ، که هنوز جریانی به نام فدائی بعد از سی و چهار سال در عرصه سیاسی جامعه فعالیت می کند .