این صفحه به بهائیان اختصاص دارد
مروری بر تعالیم آئین بهائی
( اقتباس ازآثار هوشمند فتح اعظم و دیگر نویسندگان بهائی )
آن نیروی ناپیدا و موجود را که آفریننده و خالق این جهان است و خارج از حدّ ادراک انسان، که ما آنرا خدا مینامیم چگونه می توان شناخت؟
زندگانی ما در کرۀ زمین رهین منّت این آفتاب است که به ما نور و حرارت می دهد و حیات می بخشد. اگر آفتاب، از ما جدا گردد زمین خشک و بی برگ و بی جان شود. امّا اگر گستاخی کنیم و بیش از توان خویش نزدیکش شویم همان آفتابِ جهانتاب که خود چشمۀ جوشان حیات است ما را سراسر بسوزاند و پاک خاکستر کند زیرا جسم ما تاب و طاقت نور و حرارتش را ندارد. بر همین منوال خداوند متعال بسی بزرگتر از آن است که در آئینۀ تصوّر ما بگنجد. وصول به کنه ذات “غیب منیع لایُدرک” (ناپیدا و بلند پایه و درک نشدنی) خیالی خام است و آنچه از او به تصوّر آید سراسر اوهام است. همچنین آهنگ بارگاه کبریا کردن امیدی باطل است و کوششی بی حاصل. ولیکن فیض و بخشش الٓهی همواره شامل است و به همان طریق که خورشید به واسطۀ اشعّۀ خویش به زمین می رسد آن ذات غیب و آفرینندۀ این جهانِ بیکران فیوضات و بخششهایش را به واسطۀ مظاهر ظهورش به ما می فرستد. و این مظاهر ظهور یا به زبانی دیگر رابطهای میان حقّ و خلق را گاه پیغمبر، گاه انسان کامل و گاه فرستاده و رسول خوانده اند و ایشان آئینه و منعکس کننده کمالات و خصائص الهی میباشند.
بزرگوارانی چون کریشنا، موسی، زردشت، بودا و مسیح و محمّد و باب و بهاءاللّہ هستند که در افق عالم درخشیده اند ونور الهی را بر تمدّن عالم انسانی در هر عصر و زمانی تابانده اند. اگر این مظاهر الٓهی را که آئینۀ کمالات آن ذات غیبی هستند بشناسیم خدا را شناخته ایم و چون انکارشان کنیم خدا را منکر شده ایم آنچه بهائیان از تعالیم خود آموخته اند این است که کلّ راه ها برای شناخت ذات مقدّس خدا مسدود است ولی خداوند بخشنده و مهربان پیامبرانی را از جانب خود برای بشر مبعوث نموده و شناخت آنان را، راه شناخت خود مقرّر فرموده.
پس پیامبران خدا رابط میان ما و خدا هستند. زیرا هر چند به صورت بشرند و در جمیع عوامل جسمانی شریک با دیگر مردمانند، ولی آنچه به وحی الٓهی می گویند خواست و ارادۀ خدا برای ماست. در هر زمان که انسان این مظاهر الٓهی را بشناسد و از انوار و فیوضات و کمالات حقّ بهره گیرد به اتّحاد و اتّفاق و سعادت رسیده و باز تمدّن بشری را ترقّی داده است، و این شناسائی است که مخصوص انسان است. در جهانِ بی جان همه چیز دستخوش نابودی است. ناپایداری و بی اعتباری، وجه مشخصّه این جهان است. حیوان از نیستی بر می خیزد و هم بدان بر می گردد. از سرای تنگ طبیعت قدمی فراتر نمی گذارد. از ظلمت مادّه بیرون نمی آید. راهی به مُلک بَقا نمی جوید. در این میان تنها انسان است که نشان از ماورای طبیعت دارد. پرتوی از جهان بالا بر او تابیده است، خود را همه از خاک نمی داند، روی بسوئی دیگر دارد، اسیر طبیعت نیست، دست برون آورده، گره می گشاید. می جوید و می یابد. می سازد و می پردازد، سخن مختصر کنیم: نشانی از خدا دارد.
در آیات الهی مقدّسه نازل شده خدا وند میفرماید:
“مثالی از خود در تو نهادم و جمال خود را در تو پدید آوردم.” و همچنین می فرماید: “تو چراغ منی، از خود روشنی برگیر، من ترا بی نیاز آفریدم. به دست قدرت سرشتم و گوهری از خود در تو به ودیعت(امانت) گذاشتم. چگونه خویشتن را محتاج می شماری و با این همه عزّت چه حقّ آن داری که خود را خوار پنداری، چشم بسوی خویشتن باز گردان تا مرا در خود باز یابی.”
باز می فرماید: “دل تو منزل من است. پاکش گردان تا در آن فرود آیم. روان تو منظر من است. از آلایش (آلودگی) دورش دار تا در آن ظاهر شوم””
جز این در شأن انسان چه می توان گفت؟ خدا انسان را از خود می داند و به خود می خواند. آیتی (نشانه ای) از عظمت خود می شمارد بهره ای از آفریدگاریِ خود به ما می بخشد، پرتوی از علم خود به ما ارزانی می دارد…. خود از هر چه ناپیداست آگاه است. می خواهد که آدمی را نیز بهره ای از این آگاهی باشد. به نیروی خِرَد به دانش راه یابد و از راه دانش رازهای پنهان را پیدا سازد. او خود صانع است، آدمی را نیز قدرت می دهد تا به صنعت دست یابد و از این راه در ساختن و پرداختن توانا باشد. او خود آگاه است. به آدمی نیز شعور می بخشد تا از آنچه می تواند باشد خبر گیرد و بدین سبب به صریح بیان می فرماید: “انسان را بصورت خویش آفریدم.“
دوستان عزیز تفکّرو تعمّق در این امرِ مهّم چه بسا راهگشای بسیاری از مسائل امروزه زندگی ما و فرزندان ما باشد…. با آرزوی توفیق تا هفته ای دیگر شمارا به خدای توانا میسپاریم.
خوانندگان عزیز، در صورتیکه راجع به این تعلیم یا دیگر تعالیم بهائی سئوالی دارید لطفا به طرق ذیل با ما تماس بگیرید
پیامگیر : ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵ ، ایمیل: anyquestionsplease@gmail.com
وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی : www.reference.bahai.org/fa