شهروند ۱۲۳۱  پنجشنبه ۲۸ می  ۲۰۰۹

  

سؤال اینستکه مردم به چه کسی رأی میدهند؟ و چه فاکتورهایی اهمیت دارند؟

۱ـ بایستی انواع لایه‌های مردم دسته‌بندی شوند.

۲ـ نیازهای لایه‌های مردم مشخص شوند.

۳ـ روحیات لایه‌های مردم و دلبستگی شان روشن و برجسته شود.

۴ـ رأی گیرنده به دل مردم بنشیند.

۵ ـ رأی گیرنده منظری خوشایند را در نظر مردم مجسم نماید.

۶ ـ رأی گیرنده قدرتمند به نظر برسد، (از نظر تأئید مراکز قدرت)

۷ ـ رأی گیرنده در دسترس و ملموس به نظر برسد.

۸ ـ رأی گیرنده چقدر مظلوم جلوه کند.

۹ـ رأی گیرنده یا اطرافیانش چه استفاده آنی یا آتی برای رأی دهنده به همراه دارد.

موارد فوق مهترین عوامل هستند، اما میتوان عوامل دیگری را نیز ذکر کرد که یک یا چند مورد فوق میتواند آن را پوشش دهد، حال موارد مذکور بیشتر موشکافی  میشود.

مردم از لایه‌های مختلف به لحاظ اقتصادی و اجتماعی تقسیم میشوند که به‌حسب این تعلقات ذائقه‌های سیاسی متفاوت دارند.


به‌عنوان مثال، صاحبان کارخانجات متوسط و بزرگ، زمین‌داران، سرمایه‌گذاران، گروهی از هنرمندان و مدیران رده بالا به آرامش، ثبات، استراتژی هدفمند، نزدیکی به قدرتهای بزرگ بین‌المللی و رشد شتابدار اقتصادی توجه مثبت نشان میدهند و کارگران و کشاورزان خرده پا و صاحبان حرفه های کمتر تخصصی‌ که عضویت در تشکل‌های صنفی یا سیاسی نداشته ‌باشند، به تغییرات و جابجائی‌های وسیعتر سیاسی که شاید بتواند اوضاع را برایشان بهبود بخشد، دلبسته‌تر میباشند، همچنین به شعارهای عدالت، تأمین مسکن و کار جواب مثبت میدهند.

کارمندان دولتی در رده‌های میانی و بالا با توجه به وابستگی‌های رده‌های بالادستی و امید به ترقی در سیستم پیروز، واکنش نشان میدهند و در رده‌های پائین تر همانند کارگران و کشاورزان خرده پا عمل میکنند.

جوانان اغلب نوگرا و خواهان تغییر هستند و به جوانترها بیشتر گرایش دارند، تعلقات سیاسی دارند و شعارهای تندتر و مخالف‌تر کشش بیشتر و جذاب‌تری برای آنها دارد اما معلوم نیست در زمان رأی‌گیری چه میزان ثابت قدم باشند.

اندیشمندان، نویسندگان، گروهی از هنرمندان، تحصیل‌کرده‌های آکادمیک و آنان که سابقه ی شهرنشینی و جامعه ی مدنی درازمدت‌تری دارند، مسائل توسعه فرهنگی، آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، امنیت اجتماعی و بسترسازی رشد و توسعه اقتصادی تحریکشان میکند و جانبداری از این عوامل رأی آنها را رقم میزند.

حال اگر دایره ی نیازها روی شعارهای عمومی‌تر تمرکز شود، آنگاه عدالت، آزادی، برابری، توسعه و رشد اقتصادی، حمایت از آسیب‌پذیران، رفع بیکاری، تقسیم زمین، امنیت، یا واگذاری مسکن و وام بلاعوض میتواند شعارهای اصلی باشد. بدیهی است دهکهای پائین جامعه، جذب کلمات نظیر عدالت، حمایت‌ها، تقسیم زمین یا واگذاری مسکن میشوند و کمتر به سایر شعارها توجه نشان میدهند. حتی اگر به جای دهکهای پائین جامعه، مردمی که درآمدشان کفاف تقاضایشان را نمیدهد، را اشاره نمایم، گویاتر میشود. در نظر این مردم حق آنها توسط  ثروتمندان خورده شده است و هرچه شعار تغییر و در فشار گذاردن پولدارها قوی‌تر باشد بیشتر حمایتش میکنند.

بخشی از مردم که به مطالعه عادت دارند اطلاعات و انگیزش آنها از طریق مطبوعات و روزنامه‌ها حاصل میشود اما گروهی دیگر برحسب روحیه و علاقه‌ شان تمایل به شنیدن دارند، این شنیدارها از طریق منابر، رادیو، تلویزیون، و یا گفته‌های خیابانی و یا شنیدنی‌ها در صفوف انتظار اتوبوس و غیره حاصل میشود. رفع نیاز اطلاعات از طریق شنیدن بیشتر در روستاها و مهاجران روستا به شهر دیده ‌میشود، اما در بین کم‌سوادان و حتی از روی عادت نیز معمول است لذا باتوجه به ترکیب جمعیتی، این فاکتور مهم جلوه می‌نماید.

گفته شد رأی گیرنده به دل رأی دهنده بنشیند و مقبول افتد، غربی‌ها بیشتر به دیدن و نظم و انضباط لباس و ظاهر و آراستگی فرد نظر دارند و در فرهنگشان نقاشی و دیدن بیشتر از شرقی‌ها مورد توجه بوده‌است. شرقی‌ها به لحن کلام، قدرت کلام (نه حتی در وهله ی اول به منطق قوی کلام) جذب میشوند و اینکه رأی گیرنده چه میزان سخنور باشد و نفوذ گفتار داشته‌ باشد بیشتر به او تمایل نشان میدهد.

بیشتر مردم از کسی که دست و دلباز باشد و بی‌محابا هزینه کندخوششان می‌آید. مدیری  که در شرایط بد اقتصادی مؤسسه‌اش، سختگیری میکرد و دائم جلوی هزینه‌ها می ایستاد، مطرود شد و مدیر دیگر با شعار «زیاد دنبال کاهش هزینه نباشید و از هر مسیری درآمد ایجاد کنید» مقبول شد ممکن است در جامعه‌ای به ‌عکس باشد اما روحیات جوامع متفاوت است.

 در این گفتار نیز شعارها، وعده‌ها و متقابلاً درخواستهای مردم بررسی میگردد و چنانچه مورد درخواست قرار گیرد به تحلیلی از وضعیت و شرایط ۴ کاندیدای اصلی این دوره ریاست جمهوری در ایران می‌پردازد.


علیرغم درآمدهای‌ نفتی بالا در ۴ سال گذشته تغییرات چشمگیری در شیوه ی زندگی اقتصادی مردم حاصل نگردید. تورم نه تنها یک رقمی نشد،  بلکه به بالای ۲۰% هم رسید، البته بخشی از تورم همراه ازدیاد درآمد نفت،  طبیعی است، اما شتاب آن فراتر از روند عادی بود. از یکسال پیش تاکنون هم، تورم به رکود تورمی تبدیل شده ‌است و این کمتر قابل تحمل است، زیرا بیکاری را افزایش داده ‌است. دولت برای مقابله با افزایش قیمتها، به واردات کالاهای مختلف مصرفی آزادی عمل داده ‌است و این به تولید ملی صدمه زده‌ و منجر به بیکاری بیشتر گردیده ‌است. مهمتر اینکه به بخش آسیب‌پذیر کشاورزی صدمه وارد آمده‌ است. عملکرد قبل از ۴ سال گذشته نیز با مشکلات حادث نظیر جنگ و ارزان شدن غیرمتعارف نفت و سوء مدیریت‌ها، رفاه قابل قبول را حاصل نکرد و فاصله ی طبقاتی زیادی حاصل گردید. دهکهای زیادی از بخش پائینی جامعه در فقر قرار گرفتند و توزیع مناسب ثروت صورت نپذیرفت. در ۴ سال گذشته دولت سعی کرد در جهت توزیع مناسب‌تر ثروت گام بردارد و امکانات را به نقاط دور دست‌تر ببرد، به مردم ضعیف‌تر کمکهای مالی بدهد و وام کم بهره توزیع نماید، که تا ‌حدودی جبران مافات گردد. در این مقاله فرصتی برای تحلیل بر روی صحت انجام این کار یا عدم آن نیست، و فقط واقعیت‌ها و انعکاس‌ها گفته ‌می‌شود، اینکه در نقاط محروم و دورافتاده‌تر، ورزشگاه ساخته ‌میشود‌، راه ترمیم می‌شود و پروژه‌های کوچک و متوسط تعریف و شروع می‌شود بدیهی است رضامندی بهره ‌وران آن مناطق را فراهم می‌آورد، اما عدم پاسخ به درخواست‌های بقیه ی مردم ساکن در شهرهای بزرگتر به علت تورم بالا و رکود اقتصادی و بیکاری موجب انتقاد و درخواست برای تغییر شده ‌است و از طرف دیگر مبارزه با فساد اقتصادی و شفاف‌سازی عملکردها از تقاضاهای عمومی شهروندان متوسط و تحصیل کرده و طیف‌های روشنفکری، فرهنگی و فعالان اجتماعی می‌باشد. همزمان با این درخواست تعمیق آزادیهای اجتماعی و بسط دموکراسی را برای پیگیری خواسته‌ها طلب می‌نمایند، و این تعارض همیشگی این اقشار با دولتهاست. ناگفته نماند که لازمه ی پیشرفت‌های اجتماعی ملتها وجود فعال‌تر و قوی‌تر این اقشار می‌باشد و خاموش‌سازی آنان سودی را عاید نمی‌کند. نقش پرقدرت دولت در اقتصاد، تأمین بخش مهم از درآمد دولتها از محل فروش منابع ملی و مواد اولیه، سوابق تاریخی استبداد، عدم ورود صحیح به عرصه ی مناسبات اقتصادی و تجاری و سرمایه‌گذاری بین‌المللی، موجبات رانت‌خواری و عدم شفافیت در فعالیتهای دولتها را موجب می‌شود و به سختی میتوان به انجام مبارزه جدی با مفاسد اقتصادی، تعمیق دموکراسی و شفاف‌سازی اقتصادی در عملکرد دولتهای مختلف امتیاز داد و آنها را مقایسه کرد. لاجرم، توجه به آزادیهای اجتماعی و آزادی قلم عرصه ی مقایسه ی عملکرد دولتها در برآورد درخواست لایه‌های روشنفکری و نخبگان و دیگر گروههای منسجم‌تر اجتماعی میگردد. موتور‌ محرک مشارکتهای مردم با دولتها از طریق همین لایه‌ها به حرکت در می آید؛ کارآفرینان، متفکران، هنرمندان و متخصصان از همین اقشار می‌باشند و در پویائی جامعه نقش‌آفرینی جدی ایفا میکنند. بدون حمایت آنان کارهای بلندمدت و استراتژیک به خطر و چالش می افتند، و تشریک مساعی و حمایت آنان توان دولتها را در پیشبرد اهداف داخلی و خارجی بالا خواهد برد.


 

اگر به آمار توجه شود، حدود ۵۷% جمعیت در روستاها و شهرهای کوچک و مناطق دوردست‌تر و محروم‌تر زندگی میکنند و ۴۳% بقیه در شهرهای متوسط بزرگ و شهرهای بزرگ و کلان شهرها. معمولاً با روند گذشته شرکت فعال در انتخابات ریاست جمهوری کمتر از ۶۰% کل واجدان شرایط بوده‌ است.  ۵۷% مذکور در بخش اول جوان‌تر هستند و تعداد واجدان شرایط رأی در آنها کمتر از دسته ی دوم(۴۳% شهرهای بزرگ) است، رأی آنان نیز شکننده‌تر است و سریعتر تحت تأثیر قرار گرفته و تغییر رأی میدهند، لذا به نظر میرسد اهمیت کمّی یکسان بین دو بخش حاصل شود. هر دو گروه مذکور دارای لایه‌های مختلف با پایگاههای متفاوت طبقاتی و اقتصادی هستند اما گروه ۵۷% اول یکدست‌تر هستند. حل مسائل اقتصادی برای هردو تقسیم‌بندی اصلی بسیار مهم است، اما توجه به عدالت ضمن دارا بودن درجه ی اهمیت بالا، برداشت بسیار متفاوتی را به همراه دارد. لایه‌های پائین درآمدی در شهرها و روستاها، تأمین عدالت را در مبارزه با سرمایه و رفاه پردرآمدها تصور مینمایند و خواستار کاهش آنی و سریع فاصله ی طبقاتی هستند، کمتر به مسائل رشد اقتصادی، رشد صنعتی، ایجاد زیرساختها و بهره‌گیری از تکنولوژی روز و کارآئی اقتصادی توجه دارند، عطش نیاز به جبران محرومیت، تفکر روی مسیر رشد میان‌مدت و بلندمدت جامعه را در آنها بی‌اهمیت جلوه میدهد. به لحاظ تجارب تاریخی نیز هیچگاه محدودسازی و حذف سرمایه‌داری ملی و داخلی، نتیجه ی مطلوب اقتصادی ببار نیاورده‌ است و فقط نقش دولتها را قویتر ساخته و عرصه فعالیت آنان را گسترش داده ‌‌است که با اندک غفلت به فساد گرائیده‌ است. به دلایل فوق استفاده از ابزار شعاری «عدالت» مهم می‌نماید. تفسیر و روشنگری روی این شعار میتواند تغییرات عمده روی اذهان و رأی‌ها ایجاد نماید. از طرف دیگر شعار ارائه آزادی‌های بیشتر اجتماعی، سیاسی، قلم و تفکر قدرت جذب جدی بخصوص در نسل دانشجوئی و روشنفکران جامعه دارد، اما نکته ی مهم این است که شعار به تنهایی کافی نیست. همانگونه که ذکر گردید سابقه ی ذهنی آحاد جامعه از رأی گیرنده بسیار مهم است. یک مثال تاریخی، اگر به برخی از سخنرانی‌های محمد رضا شاه پهلوی توجه نمائیم مثلاً سخنرانی برای شروع برنامه توسعه پنجم در رامسر، شعارهای بسیار تند و رادیکالی در آن دیده میشود، اما شنونده ایرانی باوری به آن گفته‌ها نشان نداد و به آن وقعی ننهاد زیرا نمیتوانست با توجه به عملکرد نامناسب قبلی به آن دل ببندد … .      

ادامه دارد