برای ما ایرانیان که نسل اندر نسل مان با عیدِ نوروز بزرگ شده و پا گرفته و بو و طعمِ نوروز در جای جای اولین خاطرات زندگی مان حضور دارد، تصویر اینکه این عیدِ بهاری گستره ای فراتر از ایرانِ امروز دارد شاید دشوار باشد. حقیقت اما همین است. ریشه های نوروز به سنن موجود در امپراتوری باستانی ایران، بیش از ۳۰۰۰ سال پیش، باز میگردد اما در دوران مدرن گستره ی مردمانی که نوروز را جشن میگیرند گستره ای وسیع دارد: از ترکیه در غرب تا هندوستان در شرق و مناطق بسیاری در این میان. (تازه بگذریم از نوروزهای دیاسپوراها در اقصا نقاط جهان.)
نوروز امروز آنقدر جهانی است که مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز ۲۱ مارس را به عنوان «روز بین المللی نوروز» به رسمیت شناخته است تا شمار بسیار بیشتری با این یکی از زیباترین جشن های سال نو کردنِ بشر آشنا شوند. این هم یکی دیگر از دستاوردهای فرهنگی خطه ی ما است که جزو درافزوده ها به فرهنگ و میراث مشترک بشری شمرده می شود.
در سال ۲۰۰۸ بود که یونسکو، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگیِ ملل متحد، برنامه ای برای ثبت فهرستی از «میراث فرهنگی ناملموس» آغاز کرد. این قرار بود همتایی باشد بر فهرست مشهور اماکنِ ملموس میراث جهانی که شامل اماکن تاریخی و طبیعی می شود و یونسکو سال ها است منتشر می کند. چرا که اگر تلاش های بسیاری برای حفظ تخت جمشیدها و چغازنبیل ها می شود، آیا نباید به آن میراث فرهنگی که قابل لمس نیست، نیز توجه کرد؟
این البته در ۱۷ اکتبر ۲۰۰۳ بود که کنفرانس عمومی یونسکو، «کنوانسیون حفظ میراث فرهنگی ناملموس» را تصویب کرد. این کنوانسیون پس از جمع آوری امضاهای لازم از دولِ عضو در سال ۲۰۰۶ اجرایی شد و تا به امروز بیش از ۱۴۳ کشور به آن پیوسته اند.
و اما در جلسه ی کمیته ی مربوط به این کنوانسیون که از ۲۸ سپتامبر تا ۲ اکتبر ۲۰۰۹ در ابوظبی برگزار شد، نوروز از اولین عناوینی بود که رسما به این فهرست اضافه شد. این اولین ورودی ایران در فهرست میراث جهانی ناملموس بود اما جالب آنجا است که هفت کشورِ عضو دیگر که نوروز را جشن می گیرند نیز صاحب این جشن شناخته شدند: افغانستان، آذربایجان، هندوستان، قرقیزستان، ازبکستان، پاکستان و ترکیه.
(ایران با هشت عنوان در این فهرست، تا به امروز، از پرحضورترین ها است. در حالی که، برای مثال، کانادا یک عنوان هم در این فهرست ندارد. دیگر هفت عنوان ایران در این فهرست، به ترتیب تاریخ ورود، از این قرارند: ردیفِ موسیقی ایرانی، قالی باقی سنتی کاشان، قالی بافی سنتی فارس، تعزیه، پهلوانی و زورخانه، موسیقی بخشی های خراسان، نقالی، سنت لنج سازی و لنج رانی در خلیج فارس.)
اما سیطره ی نوروز از این هم وسیع تر است چرا که وقتی مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ می خواست ۲۱ مارس را به عنوان روز جهانی نوروز به رسمیت بشناسد و تاریخ غنی آن را بهانه ای برای تشویق صلح و نیک نیتی بداند، پنج کشور دیگر نیز به عنوان صاحبان نوروز پا پیش گذاشتند: آلبانی، مقدونیه، قزاقستان، تاجیکستان و ترکمنستان.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل، به این مناسبت گفت: «در زمان تغییر جهانی و عدم قطعیت، از جمله در بسیاری مناطق که نوروز در آنها بزرگ داشته می شود، پیام صلح که در قلب این مناسبت است بخصوص اهمیت دارد. فکر من همراه با جوامعی است که نوروز را در شرایطی سخت از سر می گذرانند. این روز یادآور آن است که ما سرنوشتی مشترک داریم و باید برای آینده ی بهتری برای تمام مان بکوشیم.»
هر آنکه دغدغه ی فرهنگ و میراث انسانی را داشته باشد، از این به رسمیت شناخته شدن نوروزِ زیبا دلشاد می شود اما افسوس که ضعف اصلی سازمان ملل بر شیوه ی بزرگداشت این جشن نیز سایه انداخت. هر چه باشد این سازمان فقط در اسم مال «ملل» است و در واقع به دست دولت ها و روسایشان اداره می شود. این است که در اولین جشن بین المللی نوروز که در ۲۷ مارس ۲۰۱۰ در تهران برگزار می شد، اصلی ترین مهمانان محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی، و دیکتاتورهای همتایش در منطقه بودند. ایران به این مناسبت تمبری نیز منتشر کرد. جشن دوم این روز را نیز در ۲۰۱۱ در تهران گرفتند اما جشن سوم در ۲۵ مارس ۲۰۱۲ در دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، بود که رئیسجمهور تاجیکستان در آن با همتایان ایرانی، افغان و پاکستانی خود همراه شد. امسال قرار است ترکمنستان، یکی از بدترین دیکتاتوری های منطقه، میزبان جشن بین المللی نوروز باشد.
اما نفس وجود «روز جهانی نوروز» به این معنی است که اکنون شمار گسترده ای از جهانیان با زیباترین سنت های این روز آشنا می شوند. هر چه باشد پیغام نوروز عامگرایانه و جهان شمول ترین پیغام ها است: بزرگ داشتن زایش و نو شدن. مردم از هر پیشینه ی فرهنگی که باشند می توانند این بوی نوروزی و بهاری را درک کنند و بزرگ بدارند. در همین کانادای خودمان، که معمولا اواخر ماه مارس هوا زیادی سرد و بادها زیادی وحشی هستند، دور و بر نوروز نرگس های زردی از زیر خاک بیرون می زنند تا جهانی بودن نوروز را به یادمان بیاورند.
این جهانی بودن اما فقط باعث معرفی سنت های نیکِ سرزمین ما به جهان نمی شود که در ضمن یادآوری است بر ماهیت جهان شهری فرهنگ ایران و ایرانیان. چه خوب است در این مجال به خاطر داشته باشیم که تمدن و فرهنگ ایرانی محدود به مرزهای تنگ دولت-ملت کنونی ایران نمی شود و به همان سان، درون این مرزها نیز فرهنگ های متعدد دیگری قرن ها است که در کنار هم زیسته اند. نقشه های سیاسی خطوط مرزی محکمی بین کشورها میکشند و دولت ها با هزار هزار توپ و گلوله و اسلحه از این مرزها «پاسداری» میکنند. نقشه ی واقعیِ فرهنگ و سنن مردم جهان اما نشان می دهد که تعصبات قومی و ملی بنیانی موجه ندارد و هیچ دیوار چینی مردمان جوامع و زبان های مختلف را از هم جدا نمی کند. نوروز، به راستی جهانی است و جشن گرفتن آن شایسته ی جهانیان.