نوروز بزرگترین جشن ایرانیان از روزگار کهن تاکنون است. جشنی بزرگ، زیبا و ارزشمند که از سالیان دور همچون ستاره ای درخشان بر تارک تاریخ و فرهنگ ایران زمین می درخشد و نورافشانی می کند. نوروز جشن طبیعت است و یادگاری است که از هوش، ذوق و درایت اقوام ایرانی حکایت دارد و موجب همبستگی ملی مردمان این سرزمین اهورایی بوده است. از شایستگی های نوروز حفظ هویت ملی و نگهبانی از تمدن کهن و تداوم آداب و رسوم ایرانی است و همین موضوع راز پایداری و ماندگاری این جشن است.
نوروز با ماه فروردین که روز اول آن به نام هرمزد (خداوند) است، آغاز می شود، درست در آغاز اعتدال بهاری و رستاخیز طبیعت و زندگی مجدد در سرتاسر منطقه جغرافیایی ایران بزرگ. برای توجیه و پیدایش جشن های مختلف ایرانی علل تاریخی و جغرافیایی فراوانی ذکر شده است که اشاره هایی به حوادث تاریخی، داستانی و اتفاق های ملی و دینی دارد. در رابطه با چگونگی پیدایش نوروز یا جشن آفرینش و نوگرایی و نقش جمشید و خورشید در آن، به پژوهش هایی که دراین رابطه انجام شده، اشاره می کنم.
بنا بر تحقیقات و پشتوانه های زبان شناسی جمشید و خورشید هر دو با پسوند “شید” از اوستا به معنی درخشان هستند. نام اصلی جمشید “جم Jima” در اوستا و Jama در ریگ ودا آمده است و نام اصلی خورشید Uwar خور هور در اوستا و Sor / Swar در ودا است. در منابع کهن بعد از اسلام و بسیاری منابع جدید جمشید را با نام “جم” می خوانند و لقبش را “شید” ذکر کرده اند، به این علت که او هر کجا می رفت چون خورشید می درخشید و از خود نور می افشاند! در داستان های شاهنامه نیز در مورد پادشاهی جمشید این گونه آمده است:
سر سال نو هر فر فرودین بر آسوده از رنج، روی زمین
به جمشید بر گوهر افشاندند هر آن روز را روز نو خواندند
چنین روز فرخ از آن روزگار بماند از آن خسروان یادگار
ابوریحان بیرونی نیز نقل می کند:”جمشید بر سریر زر نشست و چون پرتو آفتاب بر تخت او تابید چهره جمشید چون خورشید می درخشید. مردم در آن روز دو خورشید دیدند و آن روز را روز نو خواندند و جشن گرفتند. می گویند فرخنده ترین ساعات نوروز ساعت های متعلق به خورشید است و بامداد این روز سپیده دم تا حد امکان بر افق نزدیک است و با نگاه کردن به این سپیده مردم بر آن تبرک می جویند، زیرا که نام آن روز اورمزداست و آن نام خدا، آفریدگار، سازنده و پرورنده جهان و مردم است. او که همت و احساسش قابل توصیف نیست.”۲
در کتاب نوروز نامه خیام نیشابوری آمده است: “سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور است و یکی از آن سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آید، لیک در سال بعد بدین دقیقه نیاید و چون جمشید آن روز را درک کرد و به احتساب آورد نوروز نام نهادند و جشن گرفتند.”۳
همچنین هنگامی که به منابع و روایت های دانشمندان دوران اولیه اسلامی رجوع می کنیم. در می یابیم که بیشتر بنیادهای جامعه و فرهنگ شهرنشینی ها در نوروز اتفاق افتاده و قهرمان و پدید آورنده این فرهنگ مدنی جمشید بوده است. بنیادهایی همچون دامداری، کشاورزی، آبیاری، معماری، مهندسی، بهداشت، پزشکی، دادوستد، نساجی و خیاطی، درمان، صنعت و معدن، شهرسازی، کشتیرانی، عدالت و دادگستری، خط و نویسندگی و … که در نوروز تجلی یافته است.۴
غیر از جمشید، اسطوره دیگری که نقش بنیادین در پیدایش نوروز دارد سیاووش است. سیاووش قهرمان صلح، دوستی، پاکدامنی و دلاوری ایرانیان و نشان عدالت خواهی، صلح جویی، مهربانی و نیکی است که به دست دشمنان ایران کشته می شود. از خون او گیاهی می روید که همیشه زنده است. پسرش کیخسرو به ایران باز می گردد و این پادشاه آرمانی ایران اسطوره ای است که صلح، نظم و داد را برقرار می کند و به آشفتگی دوران کاووس شاه پایان می دهد. تمام این فرایندها در زمان نوروز اتفاق می افتد.
بنابراین می توان گفت که نوروز علاوه بر جشن طبیعت، جشن آفرینش و نوگرایی ها است. جشن پیروزی نور بر ظلمت، جشن گسترش بنیادها و عناصر مدنیت و تمدن سازی است. در حقیقت نوروز جشن دوران طلایی فرهنگ و تمدن ایرانی است و شایسته است که گفته شود: “آئین نوروز از سده های سیزده و چهارده پیش از میلاد و حتی اوایل هزاره دوم مرسوم بوده و بیشتر به زمان های پیش دینان بر می گردد.”۵ پس با این پیشینه روشن می گردد که نوروز آن چنان که پنداشته می شود یک جشن دینی زرتشتی نیست و در میان ایرانیان پیش از گرویدن آنها به دین زرتشت وجود داشته است.
زرتشت نوروز را به عنوان جشن آفرینش می داند و جشن نوگرایی و بازگشت دوباره حیات پس از سرما و نابودی. نام فروردین هم از همین بازگشت گرفته شده است. آئین رفتن بر مزار درگذشتگان پیش از نوروز تحت عنوان عید درگذشتگان و افروختن چراغ یا شمع در منازل به این معنی است که فروهرها راه خانه و کاشانه ی خود را به طور سمبلیک به آسانی بیابند و تمیز کردن خانه نیز در اصل برای خوشامدگویی به این بازدیدکنندگان آن جهانی است که آنها وارد خانه ای تمیز و نو شوند و برای نسل های باقی مانده از خود دعا و نیایش کنند.
اهمیت و بزرگداشت نوروز برای ایرانیان آنچنان از قداست برخوردار بوده که می گفتند:”خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و برتری این دو روز بر روزهای دیگر مانند برتری یاقوت و زبرجد است بر گوهرهای دیگر.”۶
در نتیجه با نگرش در منابع و تاریخ اجتماعی ما ایرانیان، درمی یابیم که اصولا نوروز و آداب و رسوم وابسته به آن امری ایستا نیست، بلکه موضوعی پویا و متحرک است که در یک جمع بندی کلی در برگیرنده ی تکوین و تکامل طبیعت، زندگی و انسان است. همین پویایی موجب تغییر و تحول در ساختار فکر و زندگی انسانها می گردد. نتایج عینی این تحول آن است که نوروز شور و نشاط و امیدواری را جانشین یأس و ناامیدی در ذهن و اندیشه ی انسان ها می کند و همزمان با شور و غوغا در طبیعت و زایش دوباره ی آن، پیام شاد بودن، مثبت بودن و هدف داشتن در زندگی را اشاعه می دهد. این بزرگترین پیام و فلسفه ی نوروز است. پیامی که در وجود انسان ها حرکت به سوی آینده ی بهتر، شادی برای بالا بردن کیفیت زندگی و از همه مهمتر ایجاد انگیزه که همان عشق به زندگی و هم نوع است را هر سال زنده می کند.
اگر خوب دقت کنیم خواهیم دریافت که واقعا چه چیزی بهتر از عشق می تواند رضایت مادی و معنوی از گذران عمر و سپری کردن زندگی را در روی این کره ی خاکی برای ما میسر سازد. عشقی که با تکیه به آن مخصوصا در مهاجرت و غربت می تواند ما را از هرگونه نگرانی و مشکلات موجود در این فرآیند انتخابی به دور نگه دارد و زندگی را هدفمند و زیبا سازد.
نوروزی پر از تفکرهای زیبا و آفرینش های نو برای شما آرزو می کنم.
شاد باشید!
پانویس ها:
۱ـ پژوهش های ایران باستان و میانه (مجموعه مقالات)، دکتر بدرالزمان قریب به کوشش: مهد شکری فومشی، انتشارات طهوری، چاپ اول، تهران،۱۳۸۶.
۲ـ آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه: اکبر داناسرشت، انتشارات طهوری، تهران، ۱۳۵۲.
۳ـ نوروزنامه، عمربن ابراهیم خیام نیشابوری، به کوشش: علی حصوری، انتشارات طهوری، چاپ اول، تهران، ۱۳۴۳.
۴ـ پانویس شماره یک.
۵ـ نوروز و بنیاد نجومی آن در همبستگی با تخت جمشید، یحیی ذکاء، گنجینه هنر، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۷.
۶ـ پانویس شماره دو.