هنگامی که حدود ۱۶ ماه پیش، ۱۷ دسامبر ۲۰۱۱، کیم جونگ ایل رهبرکره شمالی از دنیا رفت و دو روز بعد پسر ۲۸ ساله اش کیم جونگ اون با لقب “وارث کبیر” جانشین او شد، برخی با خوشبینی ابراز امیدواری کردند که رهبر جوان، که سال هایی را نیز در سوئیس تحصیل کرده بود، دست از ستیزه جویی اتمی دیوانه وار پدر ـ که بهای سنگین آن را مردم نگونبخت کره شمالی با گرسنگی و مرگ و میر ناشی از سوء تغذیه و تن دادن به زندگی فلاکت بار زیرسلطه یک دیکتاتوری خشن نظامی ـ امنیتی می پرداختند ـ بردارد و امکان بازگشت کره شمالی به جمع کشورهای آزاد و در حال توسعه جهان را فراهم سازد.

برخی از خوشبینان حتی از این هم پیشتر رفتند و گفتند با توجه به تجربه موفق وحدت آلمان شرقی و غربی و این که کره جنوبی از نظر اقتصادی در شرایط مناسبی است، حتی به این نیز می توان امید داشت که روزی کره شمالی و جنوبی به صورت کشوری یک پارچه درآیند و مردم محروم و به فقر کشیده شده کره شمالی نیز بتوانند از رفاه و رونق اقتصادی کره جنوبی بهره ببرند.

کیم جونگ اون رهبر کره شمالی

این خوشبینی ها چندان به درازا نکشید. به زودی جوان ۲۸ ساله درس خوانده در سوئیس نشان داد که نه تنها در خودکامگی و ترویج کیش شخصیت دست کمی از پدر ندارد و مصمم است که کِشته های او را با شتاب هرچه بیشتر دروکند، بلکه از اندک مدارا و مصالحه گری او نیز بی بهره است.

کمی بیش از یک سال پس از به قدرت رسیدن “وارث کبیر”، در۱۲ فوریه سال جاری کره شمالی به رغم ممنوعیت و تحریم های بین المللی دست به سومین آزمایش هسته ای خود زد و با این کار حلقه تحریم ها علیه خود را تنگ تر از پیش کرد.

 تشدید تحریم ها موجب خشم رهبر جوان کره شمالی شد و او روز جمعه گذشته به دستاویز پرواز دو هواپیمای بی -۲، که قابلیت حمل بمب اتمی دارند، بر فراز خاک کره جنوبی در جریان یک رزمایش مشترک ایالات متحده و کره جنوبی، به واحدهای موشکی خود فرمان داد به منظور حمله به خاک و منافع ایالات متحده و کره جنوبی به حالت آماده باش کامل درآیند. رهبر کره شمالی در فرمان خود شمشیر را از رو بست و گفت: «زمان تسویه حساب نهایی با امپریالیست های امریکایی فرارسیده و پرواز هواپیمای بی -۲ روی خاک کره جنوبی از حد نمایش قدرت فراتر رفت و به منزله آن است که امریکایی ها برای آغاز جنگ هسته ای به هرقیمتی که تمام شود آماده شده اند».

در فرمان کیم جونگ اون گفته شده که درصورت بروز «هرگونه اقدام تحریک آمیز از سوی ایالات متحده، نیروهای کره شمالی باید بیرحمانه به خاک اصلی ایالات متحده و پایگاه های نظامی این کشور در اقیانوس آرام، ازجمله  هاوایی و گوام و کره جنوبی حمله و آنها را نابود کنند».

در توضیح دلیل خشم مهارگسیخته “رهبر عالیقدر” ۲۹ ساله، روز جمعه گذشته خبرگزاری رسمی کره شمالی در تفسیری نوشت: «ارتش و مردم جمهوری دموکراتیک خلق کره از خشمی مهارنشدنی به خود می لرزند که دلیل آن اقدام اوباش نظامی امریکا و کره جنوبی است که جرئت جسارت به حریم رهبر عالیقدر را به خود داده و مذبوحانه درصدد آغاز جنگ و رویارویی برآمده اند».

بنابر استدلال موجود در این “تفسیر”، «جسارت به حریم رهبر عالیقدر» آنقدر سهمگین و غیرقابل تحمل است که می تواند یک جنگ اتمی با میلیون ها قربانی را توجیه کند.

 شاخ و شانه کشیدن دیوانه وار و مهارگسیخته “رهبر عالیقدر” با واکنش هایی چند روبرو شد: چاک هگل وزیر دفاع امریکا تاکید کرد که: «واشنگتن برای مقابله با تهدیدهای جنگ شبانه کره شمالی آماده است» و برای نشان دادن عملی این آمادگی، روز دوشنبه اول آوریل اعلام شد که بمب افکن های رادارگریز اف ۲۲ امریکا برای شرکت در رزمایش مشترک با کره جنوبی به این کشور فرستاده شده است. رییس جمهوری کره جنوبی نیز تهدیدهای کره شمالی را “بسیارجدی” خواند و از ارتش کشور خود خواست درصورت بالا گرفتن بحران به شدت واکنش نشان دهد. روسیه و چین هم از طرفین درگیری خواستند از هر اقدامی که بتواند به رویارویی خطرناک منجر شود خودداری کنند. سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه هشدار داد که تنش در منطقه ممکن است از کنترل خارج شود. سخنگوی وزارت خارجه چین هم از امریکا و کره شمالی خواست برای تغییر شرایط پرتنش کنونی تلاش کنند.

شماری از ناظران و تحلیل گران براین باورند که شاخ و شانه کشیدن های “رهبر عالیقدر” پشتوانه واقعی ندارد و بیشتر برای مصرف داخلی است و نباید به آن بهایی بیش از رجزخوانی های توخالی سرداران سپاه پاسداران و کارگزاران حکومت آخوندی داد. این نظر می تواند درست یا نادرست باشد، اما در هر حال جای آن دارد که ابرقدرت ها و مدعیان رهبری جهان – که به چیزی کمتر از بلعیدن یکجای همه دنیا راضی نیستند – از خود بپرسند که چه کرده یا نکرده اند که بادهای مسموم آزمندی، غارت و بی عدالتی که کاشته اند چنین توفان هایی بر می انگیزند و دنیای پرآشوب و آشفته ای ساخته اند که در چهارگوشه آن یک جا به خود بمب و مواد منفجره می بندند تا انسان های بیگناه را کشتار کنند. در جایی دیگر، دیکتاتوری جنایتکار با حمایت مستبدی جنایتکارتر از خودش خانه های مردم خود را به بمب و توپ خمپاره می بندد و برسرشان خراب می کند، در نقطه ای دیگر، موجودی مفلوک، خطاکار و بیمار، که خود را نماینده خدا بر روی زمین می پندارد، ثروت مردم خود را صرف حفظ “محور مقاومت” می کند و مردم را به فقر و فلاکت می کشاند و در کره شمالی هم جوجه دیکتاتوری که تازه سر از تخم درآورده، با ادعای این که «اوباش نظامی امریکا و کره جنوبی جرئت جسارت به حریم رهبر عالیقدر را به خود داده اند» می خواهد جنگ اتمی براه اندازد و میلیونها انسان را قربانی کند؟

 آیا واقعیت تلخ این نیست که حداقل تعادلی که لازمه نظام طبیعت است با سیری ناپذیری قدرتمداران از جهان رخت بربسته و آن زیاده روی ها در آزمندی و غارتگری علت این تندروی های بیخردانه و خطرناک است.

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com