متهم تروریسم در آینه ی شاهدان عینی
شهروند- آرش عزیزی: همسایه ها همه از دستش شاکی بودند. گرچه اعمالش خیلی متفاوت با بیشتر دانشجوهای دکترای پیشرفته نبود و همین بود که با او تا می کردند.
شهاب، شهروند ۳۰ ساله ی تونسی، چند سالی بود که در مونترال زندگی میکرد و تحصیلاتش را در زمینه ی حسگرهای زیستی ادامه می داد. هدف این وسایل استفاده از نانوتکنولوژی برای درمان بیماری است و شاید آنقدرها جای تعجب نداشت که دانشجوی ژولیده ای که روی آن ها کار می کرد حسابی حواس پرت و دست و پا چلفتی بود. چیزی شبیه همان تصویر کلیشه ای از اهالی علوم تجربی.
یک روز که باد شدیدی شهر را گرفته بود، شهاب باربیکیوی خود را درون ساختمان روشن کرد. روزی دیگر که برای دانشگاه دیرش شده بود، پیراهنش را روی گاز انداخت و می خواست با گرمای آن، خشکش کند. داد و بیدادِ همسایه ها از این کارهای غلط باعث شد بالاخره دسامبر پارسال او را از آپارتمان بیرون کنند.
اما لابد در مخلیه ی آن ها هم نمی گنجید که چهار ماه بعد، همان شهابِ ژولیده به اتهام دسیسه چینی برای عملیاتی تروریستی توسط پلیس فدرال دستگیر و دادگاهی می شود.
الصغیر هفته ی گذشته هنگام حضور در دادگاه گفت به قانون جزایی کانادا اعتقاد ندارد و تنها قاضی واقعی برای او خداوند است و تنها قانون، قرآن. از زمان دستگیری الصغیر و رائد جاسرِ فلسطینی تبار و شهروندِ امارات که گفته می شود همدست او در تورنتو بوده است، شاهدین عینی مختلفی با رسانه ها در مورد شناختی که از او داشتند صحبت کرده اند. بخصوص روزنامه ی لا پرسِ مونترال بوده که اطلاعات مفصلی در این زمینه منتشر کرده است و حتی خبرنگاری به تونس فرستاده تا با خانواده ی او مصاحبه کنند.
و اما خانواده ی این مرد چگونه بوده اند و او در چه فضایی بزرگ شده که رو به افراطگرایی اسلامی آورده است؟
وقتی خبرنگاران به خانه ی محمد راشد الصغیر (پدر شهاب) و همسرش، رائده، رفتند، هر دو طرف، هم خبرنگاران و هم خانواده، بهت زده بودند. پدر و مادر باور نداشتند که پسرشان که تمام تحقیقاتش برای سنجش و درمان سرطان پروستات است و مقالاتش در معتبرترین نشریات علمی جهان چاپ شده، ربطی به اتهامات پلیس داشته باشد. شاید اهل مذهب باشد، اما نه آنقدر و مسلما نه تا جایی که در این راه آدم بکشد. خبرنگاران باورشان نمی شد که خانواده ی او در خانه ی زیبایی در مرکز شهرِ تونس زندگی کند و همه شان دکتر و مهندس و وکیل باشند. رسانه ها با تعجب از این نوشتند که کسی در خانواده حجاب بر سر نداشته و لباس ها و مدل موها همه غربی بوده اند.
با این حساب اسرار زندگی شهاب الصغیر و اینکه چگونه بر راه کنونی قدم گذاشته است هنوز در پسِ پرده هستند.
او در سال ۲۰۱۰ به کبک آمد تا در «موسسه ملی پژوهش های علمی»، از معتبرترین نهادهای دانشگاهیِ نوع خود، درس بخواند. از همان ابتدا مشخص بود که او مسلمانی معتقد است. از دانشگاه می خواست اتاق نمازی برای او و سایر دانشجویان مسلمان تهیه کنند. می گویند روزی پوسترهای مراسمی را به این علت که تصاویر زنان در آن ها بود از دیوار آزمایشگاه پایین کشید.
همسایه های جدیدش نیز از دست او شاکی بودند از جمله به این خاطر که هر وقت در خانه بود با صدای بلند نماز می خواند.
فائوزی بلیلی، از همکلاسی های تونسی او بود که با هم به مسجدی در مونترال میرفتند. شهاب از او انتقاد میکرد که چرا به دولت کانادا مالیات می دهد و بر ثروت آن می افزاید. فائوزی به روزنامه ی گزتِ مونترِآل گفت: «واقعا نفهمیدم منظورش چیست و می خواستم بگویم اگر دوست نداری، از این کشور برو. فهمیدم نظراتش خیلی متفاوت است و حرف زدن با او تلف کردن وقت خودم است.»
خبرگزاری رویترز پنجشنبه ی گذشته با بعضی دیگر از همکلاسی های الصغیر مصاحبه کرد و این ها همه تصویری از او دادند که آدمِ به اصطلاح «شوتی» بوده گرچه دوستانه و مهربان نیز بوده است. عاشق موسیقی ترکی و غربی و اما کاملا بی خبر از زنان و دور از «دختربازی.» مریم ساسی، از دوستانش، می گوید: «فرق بین کاندوم و یک پاکت آدامس را نمی فهمید.»
سمیر جلولی، مهندس ۲۹ ساله ی همکلاسِ شهاب، می گوید: «روحیه ی بازیگوشی داشت اما شخصیتش ضعیف بود و راحت تحت تاثیر قرار می گرفت.»
به گزارشِ تورنتو استار، شهاب اولین بار در سال ۲۰۰۸ (پیش از آمدن به کانادا) در تماس با یکی از مامورین القاعده قرار گرفت و نیروهای اطلاعاتی کانادا از همان موقع او را تحت نظر داشتند. اما تحقیقات رسمی از می ۲۰۱۲ شروع شد. او برای شرکت در کنفرانسی علمی عازم کنکون مکزیک بود و ظاهرا رفتار مشکوکش در پرواز باعث شده نیروهای امنیتی نگران شوند و او را تحت کنترل بیشتر قرار دهند.
مقامات قانونی و امنیتی آمریکا پنجشنبه ی هفته ی گذشته گفتند الصغیر در دو سال گذشته شخصا به ایران سفر کرده و این سفر در طراحی عملیات تروریستی که طرح ریزی می کرده نقش داشته است. اما اطلاعات بیشتری داده نشده و معلوم نیست این سفر کِی بوده، یک بار بوده یا چند بار و او در ایران دقیقا با چه کسی در تماس بوده است. جواب سئوال آخری بخصوص از این زاویه مطرح است که القاعده سنتا در ایران نفوذ و حضور نداشته است، مگر شاید در بلوچستان که با پاکستان هم مرز است.