شهروند ـ فرح طاهری: جمعه ۲۶ اپریل ۲۰۱۳، مجموعه شعر تازه ی حسین شرنگ با نام “کتاب شمسی” و همچنین چاپ دوم “کتاب وحشی” با حضور شاعر در بنیاد پریا معرفی شد.
این مراسم به همت پرشین سیرکل و هفته نامه شهروند برپا شد و جالب است که بدانید شرنگ چهار سال پیش، در ۳۱ می ۲۰۰۹ در تورنتو چاپ اول “کتاب وحشی” اش را معرفی کرد و بعد از آن بود که وقایع و سرکوب های پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران پیش آمد. و حالا شرنگ باز در فاصله ی چند هفته به انتخابات ریاست جمهوری در ایران مانده، به شهر ما آمد تا برای کاندیداتوری خودش تبلیغات کند، آنهم با کتاب های “شمسی” و “وحشی” اش.
از چهار سال پیش، جامعه ی ایرانی تورنتو بسیار تغییر کرده؛ هنرمندان بیشتری از ایران آمده و تورنتو را خانه ی جدیدشان ساخته اند. جمعیت ایرانیان بیشتر و برنامه های فرهنگی، هنری و اجتماعی آن نیز بیشتر شده و با اینکه همزمان با برنامه ی معرفی کتاب شرنگ، چند برنامه ی ادبی ـ هنری دیگر در سطح شهر برپا بود، باز استقبال از این برنامه بسیار خوب بود و سالن تقریبا پر شده بود.
در میان حاضران در سالن، شخصیت های نامی هنر و ادب ایران حضور داشتند؛ افرادی چون رضا براهنی، عباس جوانمرد، جعفر والی و دنالی در کنار نسل جوانتر هنرمندان و نویسندگان سهیل پارسا، توکا نیستانی، ساسان قهرمان، بهرام بهرامی، محمود معراجی، محمد تاج دولتی، مرضیه ستوده، سیاوش شعبانپور، سعید کارآفرین، نیره رهگذر، کافیه جلیلیان، اسد مذنبی، محمدباقر صمیمی، محمود خوشچهره، پویان طباطبایی، هلیا قاضی میرسعید، و … آمده بودند تا با پرزیدنت حسین شرنگ از جمهوری وحشی شرنگستان دیدار کنند.
بهرام بهرامی، به کوتاهی شرنگ را معرفی کرد. او در آغاز به طنز خود را نماینده تام الاختیار جمهوری وحشی شرنگستان در تورنتو خواند.
بهرامی با اشاره به اینکه حسین شرنگ نیاز به معرفی ندارد، بریده ای از شعر او را خواند و ویژگی شاعر را در آن شعر برشمرد. بهرامی گفت: دلنگرانی که شاعر در مجموعه ی “کتاب شمسی” و “کتاب وحشی” دارد، دلنگرانی زبان است. اگر نگاه کنید شعرهای آقای شرنگ(با وام از گفته ی آقای براهنی) روی کاغذ نمی ماند، از روی کاغذ بلند می شود و شعر ورای خودش معنا و مفهوم دیگری پیدا می کند.
بهرامی افزود: شاعر لهجه ی پرنده را از گلوی خودش فریاد می کند. شعرهای شرنگ بیشتر مفهوم های انسانی دارد و دلنگرانی های او بی عدالتی ست، غم انسان هاست و ستمی ست که بر همه ی ما و بر وحش می رود؛ ما که بخشی از منظومه ی شمسی هستیم.
بهرامی شعر دیگری از شرنگ خواند و گفت هر شعر شرنگ ضمن اینکه در یک فضای خاصی زندگی می کند، در عین حال در یک فضای خاص زبانی هم هست و ترکیب این دو شعر شرنگ را منحصربه فرد می کند.
بهرامی سپس از شرنگ دعوت کرد به صحنه برود برای شعرخوانی.
شرنگ تند و تیز بر صحنه آمد. موهایش سفیدتر شده ولی سرزندگی در گفتار و رفتارش، گذر زمان را کنار می زد. شرنگ شخصیت خاصی دارد؛ مهربان، صریح، با شهامت اخلاقی. او بی رودربایستی آنچه را که باید می گوید و با کسی هم تعارف ندارد. شاید اگر چهار سال پیش از تجربه های سختی که از سر گذرانده بود، نگفته بود، رفتارش به نظرم عجیب می آمد، ولی او در آن جلسه از بحران های روحی، از افکار هولناک، از ترس دیوانگی، اعتیاد و از فکر خودکشی گفت. در آن جلسه گفت که یک لحظه تصمیم می گیرد از پوچی رها شود و دست نجات بخش شعر به کمکش می آید. به گفته ی خودش این یک نوع شعرتراپی بود. من شعر شرنگ را به خاطر همین ویژگی نجات بخش بودنش دوست دارم، وگرنه از آن هیچ نمی فهمم و تلاشی هم برای فهمیدنش نمی کنم.
شرنگ آزرده بود از برچسب زدن ها و اتهام زنی ها، پس به شیوه ی خودش از آن انتقاد کرد و در ادامه شعری خواند درباره قرآنی که چاپ چین است و آیه هایش اشتباهات زیادی دارد، شعری که همه را به خنده انداخت.
شرنگ از حضور رضا براهنی، عباس جوانمرد، جعفر والی و “هم ولایتی ارزشمندش شاعر باصفا دنالی” ابراز خوشحالی کرد و گفت: “همین بده بستان حضور برای من اهمیت دارد و رگ و ریشه ی زبان در همین حضور است.”
شرنگ با طنز و کمی یکی به دو کردن با این و آن گفت، براهنی همین امروز شعری سروده، از او خواهش می کنم بیاید شعرش را برای شما بخواند.
دکتر براهنی هم پذیرفت و شعرش را برای حاضران خواند (در آینده این شعر را در شهروند منتشر خواهیم کرد) و در پایان آن حسین شرنگ نیز بیش از پنجاه سال خدمات دکتر براهنی به زبان و ادبیات فارسی را ستود.
ادامه برنامه، شعرخوانی حسین شرنگ بود و امضای کتاب برای دوستداران و عکس های یادگاری و گپ و گفت با اهالی ادب تورنتو.
با امید به دیدارهای بعدی و معرفی کتاب های تازه تری از حسین شرنگ در تورنتو.
فرمایشات عجیبانه !
آدم شعر کسی را ” بخاطر نجات بخش بودنش ” دوست داشته باشد و در عین حال فرمایش بفرماید که : ” وگرنه از آن هیچ نمی فهمم و تلاشی هم برای فهمیدنش نمی کنم ” . سر کار خانم ! من اما خیلی دوست دارم که این فرمایش شما رابفهمم
راستی آیا به همین خاطر نیست که لیست بلند بالایی از نام شرکت کنندگان در آن مراسم را با چند عکس در دو صفحه مجله آورده اید , اما دریغ از نیم بیت شعر این شاعر بزرگواری که مراسم بخاطر او بر پا شده است ؟ . با اینهمه دستتان درد نکند .