حدود دو سال پیش در مطلبی با عنوان «پایان سینمایی ۲۲ خرداد» نوشتم:

«۳۰ خرداد ۱۳۸۸ نقطه‌ی بدون بازگشت است و دیگر هرگز «ایران» و «جمهوری اسلامی» به روزهای قبل از آن و قبل از ۲۲ خرداد بازنخواهد گشت. دیگر تنور انتخابات برای همیشه خاموش شد. آن ویترین برچیده شد و آن پیت واژگون شد. هر اتفاقی که بیفتد تا وقتی شورای نگهبانی برای گزینش و رهبری برای تنفیذ وجود دارد دیگر زنجیره‌ی سبز انسانی از تجریش تا راه‌آهن برای هیچ انتخاباتی راه نمی‌افتد و دیگر راهپیمایی‌های میلیونی در خیابان‌ها برای انتخاب نامزدی «ته غربالی» صورت نمی‌گیرد.»

چند هفته دیگر مانده است تا ببینیم این پیش‌بینی درست از آب در می‌آید یا نه اما همه‌ی شواهد از همین امروز نشان می‌دهد هیچ کس در پی انتخاباتی رقابتی بین جناح‌های حکومتی نیست.

هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی رای خود را در صندوق می اندازند

تاریخ مصرف محمود احمدی‌نژاد و باندش به سر آمده است. او بنا بود رفسنجانی را لجن‌مال و اصلاح‌طلبان را سرکوب کند که تا حدود زیادی موفق به این کار شد و حالا باورش شده است که واقعا عددی و رقمی ست و شاخ و شانه می‌کشد، اما خودش و تمام باندش بی‌مقدارتر از آن است که برای از سرراه برداشته شدن مانع جدی محسوب شود. برای بیرون راندن باند او نیازی به انتخابات نیست، کافی است با تهدید قاطع و موثری عقب رانده شود یا به سرنوشت علی کردان دچار شود. به هر حال احمدی‌نژاد نتوانست پایه‌گاه اجتماعی مستقل از رهبر و جناح راست برای خود دست و پا کند و تنها باندی و قشر بسیار کوچکی را پیرامون خود دارد که همانطور که یک شبه آمدند یک شبه هم خواهند رفت هر چند با رفتنش مقداری کثافت و رسوایی برای خامنه‌ای و حکومت به‌جای می‌گذارد که البته دیگر دامن خامنه‌ای آلوده‌تر از آن است که با این لجن‌مالی‌ها آلوده‌تر شود.

جنبش سبز و اصلاح‌طلبان در حال حاضر سرکوب شده‌اند و نمی‌توانند حتا برای نامزدی محمد خاتمی از پایین فشار وارد کنند تا از بالا به چانه‌زنی بپردازند. زیرا دیگر نه نیروی در بالا دارند و نه فضا برای فشار از پایین مناسب و مساعد است. تلاشی هم که برخی برای کشاندن خاتمی به انتخابات کردند بیشتر تلاشی احساسی و از سر یأس و ناامیدی بود که راه به دهی نمی‌برد و از آغاز مانند پروژه های تخیلی اسب تروا بر بستر فکر نشده و غیرمنطقی استوار بود. دعوت کنندگان از خاتمی به این اصل ساده توجه نمی‌کردند که اگر نیرو و توانی موجود بود که خاتمی را نامزد ریاست جمهوری کند حتما این نیرو و توان جلوی حصر خانه‌گی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زندانی شدن برخی از چهره‌های شاخص درون حکومتی را می‌گرفت. توجه نداشتند که محمد خاتمی بدون اجازه‌ی علی خامنه‌ای نامزد نمی‌شود و به فرض محال اگر هم بشود به ‌ساد‌گی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت می‌شود که بی‌شک رد صلاحیت کردن خاتمی هزینه‌یی گزاف‌تر از حصر موسوی و کروبی ندارد که نخواهند و یا نتوانند پرداخت کنند.

در حال حاضر خامنه‌ای هیچ نیازی به انتخابات پرشور و تنوری گدازان ندارد. این را حتا آمریکایی‌ها و غربی‌ها هم دیگر از او نمی‌خواهند. وقتی اوباما برای خامنه‌ای پیام می‌فرستد به روشنی دارد می‌گوید ما فهمیدیم که «رئیس جمهور» در ایران کاره‌یی نیست و این که چه کسی رئیس جمهور می‌شود دیگر عاملی مهم محسوب نمی‌شود.

خامنه‌ای که بازی را تا اینجا برنده شده است مگر آن که دچار بلاهت مفرط شده باشد که بازی برده را واگذار کند و به دست خود دوباره جنبش به پا کند و تن خود را به لرز درآورد و جت سوخت‌گیری شده برای فرارش را دوباره زین کند.

تنها یک اتفاق می‌تواند به فضای برنامه‌ریزی شده‌ی موجود شوک خطرناکی وارد کند و آن هم نامزد شدن اکبر هاشمی رفسنجانی است. رفسنجانی استخوان در گلو مانده‌یی است که نه قورت دادنی ست نه تف کردنی! نامزد شدن رفسنجانی در شرایط فعلی اعلام مقابله مستقیم با خامنه‌ای ست و بعید است رفسنجانی در چنین شرایط و با فشارهایی که از همه طرف بر او وارد می‌شود تن به چنین کاری دهد. اما به هر حال او اگر به هر دلیل بیاید آرایش نیروها به هم می‌خورد.

به نظر می‌رسد تحت شرایط فعلی «انتخابات» نسبتا بی‌سروصدایی برگزار شود و نزدیک‌ترین نامزد به خامنه‌ای و بی‌حاشیه‌ترینشان «انتخاب» شود.  در این صورت سرانجام خامنه‌ای پس از سپری کردن دورانی طولانی که عملا قدرت در دستش نبود می‌تواند به قدرتی یک دست، دست پیدا کند و تاج سلطانی بر سر نهد و ردای چوپانی برای رمه‌اش به تن کند و این آغاز پایان حکومت‌های قبلی بوده است. فراموش نکنیم سقوط شاه زمانی شکل گرفت که او در اوج قدرت بود و تمام مخالفان خود را از ساخت قدرت بیرون رانده بود و مجلس و دولت و حزب و هر چه بود یا «بله قربان»گو بودند یا «چشم قربان‌»!

به نظر می‌رسد خامنه‌ای خیال دارد پس از پشت سرگذراندن انتخابات ریاست جمهوری مسئله‌ی انرژی هسته‌ای را به نحو آبرومندی حل کند و فضای باز در جامعه ایجاد کند اما فضای باز غیرسیاسی. موضوع حجاب و مشروب و مهمانی و بزن و بکوب برنامه‌های تلویزیونی شادتر و بازتر و برنامه‌های سرگرم کننده‌ی خارج کشوری مانند آکادمی گوگوش…

این که خامنه‌ای و جناح موسوم به راست بتوانند پروژه‌ای را که از انتخابات ۱۳۷۶ در سر داشتند و ۱۶ سال به تاخیر افتاد عملی کنند مسئله‌ی دیگری است. بعید به نظر می‌رسد «جمهوری اسلامی» با کینه و نفرتی که در اکثریت مردم ایران ایجاد کرده است بتواند با این ترفند‌ها به راه خود ادامه دهد اما به هر حال دوران تازه‌یی در حال شکل‌گیری است و بازی و بازیگران دیگری در راه‌اند، دورانی که پایان «جمهوری اسلامی» رقم خواهد خورد.

*”پایان سینمایی ۲۲ خرداد” را در لینک زیر بخوانید:

http://mostafazizi.com/2011/06/12/22khordad/