فرح طاهری ـ شنبه اول آگوست ۲۰۰۹، کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو میزبان دکتر رامین جهانبگلو، استاد همان دانشگاه بود تا درخصوص اعتراف و اعتراف گیری در تاریخ ایران و…

شهروند ۱۲۴۱  پنجشنبه ۶ آگوست  ۲۰۰۹


 

سخنرانی دکتر رامین جهانبگلو در دانشگاه تورنتو


 


 

شنبه اول آگوست ۲۰۰۹، کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو میزبان دکتر رامین جهانبگلو، استاد همان دانشگاه بود تا درخصوص اعتراف و اعتراف گیری در تاریخ ایران و جهان سخنرانی کند.

مهدی تکفلی از اعضای کانون امر معرفی دکتر جهانبگلو را برعهده داشت.


 مهدی تکفلی

رامین جهانبگلو در یک خانواده روشنفکر متولد شد. پدرش امیرحسین جهانبگلو اقتصاددان و تحصیلکرده فرانسه بود. مادرش خجسته کیا در زمینه تئاتر فعالیت می کرد. دیپلم دبیرستان را از مدرسه ایران زمین گرفت و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در رشته های فلسفه، تاریخ و علوم سیاسی در دانشگاه سوربن درس خواند و در این رشته ها  لیسانس و فوق لیسانس گرفت. در سن ۲۳ سالگی اولین کتابش را که رساله اش درباره شوپنهاور و کانت بود به چاپ رساند.  در سال ۱۹۹۴ به عنوان محقق در انجمن ایرانشناسی فرانسه مشغول به کار شد . در سال ۱۹۹۶  ایران و مدرنیته  را نوشت که کتابی بود در مورد رویارویی ایران با غرب. در سال ۱۳۷۶ ممنوع القلم شد. در سپتامبر ۱۹۹۷ به تورنتو مهاجرت کرد. تشکیل کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو با همکاری دانشجویان این دانشگاه و دایر کردن کلاسهای فلسفه تحت عنوان اگورا بخشی از فعالیتهای او در تورنتو بوده است.

در سال ۱۹۹۸ مدرک پست دکترای خود را در زمینه خاورمیانه شناسی از دانشگاه هاروارد گرفت.

رامین جهانبگلو اول اردیبهشت ۱۳۸۵ در حالی که از تهران عازم کنفرانسی در بروکسل بود در فرودگاه مهرآباد دستگیر شد. به او اتهام ارتباط با بیگانه را زدند و در نهایت بعد از اعترافات تلویزیونی در ۸ شهریور همان سال با قید وثیقه آزاد شد و به کانادا بازگشت. او در حال حاضر استاد دانشگاه تورنتو است.

تاملات هگلی، موج چهارم، تفاوت و تساهل، تمدن و تجدد (همراه با جمشید بهنام)، شوپنهاور و نقد عقل کانتی، هگل و سیاست مدرن، اندیشه ی عدم خشونت،گاندی و ریشه‌های فلسفی عدم خشونت، و همچنین چندین گفتگو از جمله با  آیزایا برلین، داریوش شایگان، آشیش ناندی و … از جمله آثار جهانبگلو هستند.


 

رامین جهانبگلو ضمن تشکر از کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو گفت: صحبت امروز ما صحبت غم انگیزی خواهد بود. او تقارن این بحث را با موضوع اعتراف گیری و دادگاه یک صد متهم در ایران، تصادفی خواند، ولی در عین حال آن را برای شناخت وقایع روز مهم خواند.

جهانبگلو افزود: تاریخ مبارزات آزادی طلبانه و عدالت خواهانه در ایران سرشار از صفحات خونبار و رنج آور بوده که برای درک آن صدها هزار صفحه خاطرات و کتاب های تاریخی هست و از جمله موضوع هایی که باید درباره اش صحبت کرد، اعتراف کردن و اعتراف گیری ست که بعضی کسانی که در سال های پهلوی و سالهای شصت در اوین و دیگر شهرهای ایران در زندان بوده اند، خاطرات خود را در خارج کشور چاپ کرده اند، و به این موضوع پرداخته اند.

بهتر است به جای ارائه ی تصویر سیاه و سفید از اعتراف کنندگان، مانند آنچه که امروز دیدیم[در سایت ها]، یا به آنها بگوییم خائن یا قهرمان، کمی هم درباره ی مکانیزم اعتراف گیری و اعتراف کردن تعمق کنیم.

دکتر جهانبگلو ادامه داد: اعتراف دروغی ست که نامش را به زبان نمی آورند. ولی دروغی ست که خودش را به عنوان حقیقت بیان می کند و به همین دلیل خطرناک تر از دروغ است، چون نه حقیقت است و نه دروغ. حقیقت همیشه عریان است و احتیاج به دروغ ندارد ولی دروغ همیشه باید خودش را در لباسی مبدل به حقیقت معرفی کند.

اعتراف گیری از زندانیان و بویژه فعالان سیاسی همیشه با شکنجه و آزار همراه بوده. به طور معمول در فرهنگ های گوناگون بویژه در فرهنگ غرب وقتی صحبت از اعتراف میشه همه بی اختیار به ایده ی پشیمانی فکر میکنند، یعنی پشیمانی فرد در مورد اعمالی که انجام داده و در اینجا اعتراف به معنی پذیرش مسئولیت جرم و پشیمانی از آن است.

رامین جهانبگلو 

ریشه ی لاتینی کلمه ی کنفسیون یا اعتراف به معنی به رسمیت پذیرفتن خطایی ست که انجام گرفته. همچنین به معنی فاش کردن حقایق هم هست. اعتراف کردن همزمان به معنی اولین گام به سوی پذیرش جرم است و حقایقی ست که تا آن زمان پنهان بوده. اعتراف یک نوع ندامت است. و به همین خاطر است که زندان های وطن عزیزمان ندامتگاه خوانده می شود. بنابر این فردی که اعتراف می کند مجبور است که مجازات آن را هم بپذیرد.

حال باید دید منظور از فاش کردن حقایق چیست. قدرت همیشه خودش یک نوع حقیقت کش است چون میخواهد حقیقت خودش را بر حقایق دیگر تحمیل کند. ولی حقیقتی که ما از آن صحبت می کنیم، حقیقت افراد است و اون حقیقت وجدان آن فرد است. و این حقیقتی ست که اتفاقا همان چیزی ست که روانشناسان به آن می گویند ناخودآگاه. کما اینکه اگر آثار فروید و یونگ را خوانده باشید می بینید که در نزد آنها اعتراف چیز مثبتی ست نه منفی. ولی ما در مورد برداشت دیگری از اعتراف داریم صحبت می کنیم. اگر بخواهم در مورد ساخت قدرت صحبت کنم نگرشم همان نگرش میشل فوکو فیلسوف معروف فرانسوی ست. اعتراف به گفته ی فوکو به درستی یک حربه ای ست برای تنبیه فرد یعنی وقتی فرد را مجبور می کنید به اعتراف به چیزهایی در حقیقت دارید او را تنبیه می کنید. بنابراین فقط یک امر توصیفی و توضیحی نیست بلکه یک ماهیت تأویلی و روایی دارد. باید به این توجه کرد. وقتی شما یک سری متهمی را می بینید که مثل امروز در دادگاهی در ایران نشسته اند و یک سری خبرنگار هم آنجا حضور دارند، اصلا برای توصیف آنجا نیست بلکه در پشت آن یک تأویل و ساختار روایی وجود دارد که آن مهم است. این روایتی دوگانه است، روایتی که اعتراف کننده از خودش می دهد و روایتی که دارد از قدرت و یا نگاه جدیدش به قدرت می دهد. بنابراین اعتراف به صورت یک تکنولوژی و تکنیک درمی آید. تکنیکی برای نظارت و مراقبت افراد در جامعه و نهادهایی مثل دین و دولت، با اعتراف گیری از افراد همیشه تلاش می کنند مشروعیتی برای خودشان به دست بیاورند، چگونه؟ تمام پرسش های انتقادی که ممکن است از آن دین یا از آن دولت انجام بشه، جلویش را می گیرند و روایت دیگری جلوی ما می گذارند.

بنابراین در طول تاریخ اعتراف گیری استراتژی ای برای بیان قدرت و رویارویی با هویت فرد بوده و تجلی کرده است.

پس اعتراف گیری همیشه مخلوطی از دو اصل است: ۱ـ اثبات یک حقیقت و ۲ـ  اثبات قدرت. برای همین هم در دوران انگیزیسیون شما می بینید که از اعتراف گیری به عنوان ملکه ی شواهد صحبت می کنند.


 


 



 

در اینجا ویدیوی کوتاهی از ساخته های سازمان عفو بین الملل به نمایش درآمد که در آن کلمه ی RED پس از فشارهای بسیار که به آن وارد آمد در نهایت تبدیل به BLUE شد.

پس از آن ویدیوی دیگری از روش های شکنجه در قرون وسطا و انگیزیسیون به نمایش درآمد که در آن متهم را در حالی که سنگ بزرگی را به پایش بسته بودند با طناب بالا می کشیدند و به یک باره رها می کردند، و روحانیون کلیسا هم در مقابل این فرد نشسته بودند و شاهد شکنجه ی این فرد برای اعتراف گرفتن از او بودند.

 

دکتر جهانبگلو هنگام نمایش بر روی فیلم ها توضیحاتی می داد. او گفت: سنت اعتراف گیری از زمان انگیزیسیون مسیحی شروع شد. پس از این دوران اعتراف گیری از جنبه ی دینی اش کم کم خارج شد و به اعترافات سیاسی رسید که از قرن بیستم و زمان استالین آغاز شد.

او اعترافات بوخارین، زینوویف، کامنیف و … را که در زمان استالین انجام شد سرآغاز اینگونه اعترافات سیاسی خواند و گفت: امروز که این صد نفر را در دادگاه می دیدم احساس کردم در مسکوی سال ۱۹۳۸ هستم. و دقیقا اتفاقی که برای بوخارین و کامنیف یعنی کسانی که خودشان در پایه گذاری انقلاب و حزب بلشویک روسیه سهم داشتند، افتاده بود، برای این افراد هم افتاد. دیدم مکانیزم اعتراف گیری را امروزه در ایران دارند از روی آنها [استالین] کپی می کنند.

سپس ویدیویی از اعترافات و دادگاه بوخارین پخش شد و دکتر جهانبگلو اشاره کرد که نحوه ی اتهامات همان "جاسوسی" و "ارتباط با بیگانه" بوده و حتی اتهام طرح ترور لنین در سال ۱۹۱۸ و اینها همه در حالی ست که بوخارین خود یکی از معماران انقلاب اکتبر بوده است.

سخنران افزود: محاکمات زمان استالین دارای اهمیت است برای اینکه ما اصلا مسئله ی اعتراف گیری را بفهمیم. اول اینکه به ما شیوه ی انحصار قدرت در ساختارهای مدرن را نشان می دهد. دوم اینکه اعتراف گیری تبلور یک ساختار پلیسی ـ امنیتی رژیم های توتالیتر هست که بر مبنای نهادینه کردن سوءظن است و تئوری توطئه  را همیشه با خودش به همراه دارد. سوم اینکه هرگونه اقدام عقلانی به نابود کردن مخالفان همواره با یک استراتژی ذهن کشی همراه است و اجبار زندانی به پذیرش گناهی که مرتکب نشده است. چهارم اینکه هدف اعتراف گیری در حقیقت بی آبرو کردن و تحقیر کردن افراد است در تمام جوامع بویژه در این نوع رژیم ها. پنجم ترساندن مخالفان و نشان دادن این امر که قدرت حاکم قدرت شکستن هرگونه مقاومتی و هر فردی را دارد.

محمدرضا عطریانفر و محمدعلی ابطحی در کنفرانس مطبوعاتی تلویزیونی 

نتیجه این که اعترافات سیاسی به صورت داوطلبانه انجام نمیشود، بلکه نتیجه ی بازجویی ها و شکنجه های جسمی و روانی است. هدف به دست آوردن اطلاعات نیست بلکه قانع کردن زندانی برای پذیرش اطلاعاتی است که از قبل به او القاء شده است.

زندان انفرادی انسان را به صورت مالیخولیایی در می آورد. بازجویی مستمر، خستگی، بیخوابی، تنهایی، ترس از بین رفتن خود و اطرافیانش و … تمام این شرایط  به ذهن کشی می انجامد تا فرد بپذیرد آنچه را که آنها می خواهند بگوید.

سخنران در ادامه به اعتراف گیری ها در دوران محمدرضا پهلوی و دوران جمهوری اسلامی پرداخت و از هر دوره چند چهره ی مشهور را مثال زد.

در دوران محمدرضا پهلوی اعتراف پرویز نیکخواه از مهمترین اعترافات سیاسی آن دوره بوده. او که خود مائوئیست و از فعالان کنفدراسیون دانشجویی بوده در ایران دستگیر میشود و پس از اعترافات تلویزیونی، خود همکار ساواک می شود و بازجوی افراد بسیاری. او همچنین به اعترافات پرویز قلیچ خانی، غلامحسین ساعدی و رضا براهنی اشاره کرد. او گفت، ساعدی چندی پیش از فوتش مصاحبه ای کرد و از شکنجه های اعمال شده بر او گفت. دکتر براهنی نیز وقتی به خارج کشور آمد،  در این خصوص نوشت و افشاگری کرد.

اعترافات تلویزیونی دوران جمهوری اسلامی با اعتراف صادق قطب زاده از یاران انقلاب در ۲۰ فروردین ۱۳۶۱، آغاز شد و با اینکه به او گفته بودند که اگر به چنین چیزهایی اعتراف کنی بخشیده خواهی شد، براساس همان گفته ها او را اعدام کردند.

در ادامه ویدیوی اعتراف آیت الله شریعتمداری در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ مبنی بر اینکه به همراه حزب خلق مسلمان در پی کودتا بوده است، پخش شد که از روی نوشته ای می خواند.

سخنران گفت: اعتراف حسین روحانی از پایه گذاران سازمان پیکار، که سازمانی چپگرا و رادیکال بود، در آن دوره تاثیرات عمیقی بر روی مارکسیست ها داشت و شنیدن آن از مرگ بدتر بود.

همچنین اعترافات سران حزب توده که برای اولین بار اعتراف از شکل فردی خارج شد و به شکل جمعی به نمایش درآمد. احسان طبری، محمدعلی عمویی، نورالدین کیانوری و … از افرادی بودند که به همین ترتیب اعتراف کردند. گرچه در سال ۱۳۶۸ کیانوری در نامه ای به خامنه ای توضیح داد که چگونه شکنجه شده است و تمام اعترافات زیر شکنجه بوده است. دومین سند از اینکه این اعترافات تحت شکنجه صورت گرفته، گزارش گالیندوپل فرستاده ویژه حقوق بشر به ایران است که در اوین کیانوری را ملاقات میکند و چون کیانوری فرانسه می دانسته به زبان فرانسه به او میگوید که شکنجه شده است.

دکتر جهانبگلو در اینجا به کتاب یرواند آبراهامیان با عنوان "شکنجه و اعتراف" که هم به فارسی و هم به انگلیسی موجود است، اشاره کرد و خواندن آن را به همراه "1984" جرج اورول توصیه کرد.

در ادامه ی سیر اعتراف گیری در نظام جمهوری اسلامی، به سال های هفتاد خورشیدی می رسیم و در سال ۱۳۷۲ اعترافات زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی را داریم که بعد از آن در زندان به طرز مشکوکی کشته می شود. در سال ۱۳۸۰ اعترافات سحابی از ملی ـ مذهبی ها پخش می شود.

در اینجا ویدیوی اعترافات آیت الله کاظمینی بروجردی که هم اکنون نیز در زندان است، پخش می شود. پیش از اعترافات سخنرانی او را در مقابل در خانه اش در جمع طرفدارانش نشان می دهد که بسیار پرشور از دولت و نظام جمهوری اسلامی انتقاد می کند ولی در ویدیوی اعتراف مثل شخص مسخ شده ای از روی نوشته چیزی را می خواند.

دکتر جهانبگلو، اعترافات جدیدتر را اعترافات علی افشاری، ابراهیم نبوی، مسعود بهنود، کیان تاجبخش، هاله اسفندیاری و خودش (جهانبگلو) عنوان می کند.     

ویدیوی اعترافات علی افشاری پخش شد و سخنران گفت: مکانیزم اعتراف گیری در اینجا دیگر کمی تغییر کرده و به جای اینکه در پشت سر اعتراف کننده شعارهایی در رابطه با چنین افرادی باشد، پشت سر ما گلدان گلی می گذاشتند و فضای دوستانه تری به اعترافات می دادند. در حالی که در اعترافات اولیه همه جا لاجوردی در کنار اعتراف کنندگان می نشست( که در ویدیوی پخش شده هم بود)، بعد از آن بازجو و پرسش کننده دیده نمیشود و تنها اعتراف کننده وجود دارد و حال دیگر حالت مصاحبه دارد.

او از تجارب خودش در زندان گفت، از سختی ماهها در انفرادی بودن . و اینکه یکی از اتهامات او حضور در کنفرانس های خارجی بود که همین باعث شد پس از آن دیگران که به کنفرانس های خارجی دعوت میشدند، از حضور در آنها خودداری کنند.

پس از پایان سخنان دکتر جهانبگلو، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.