مراسم تنفیذ و تحلیف احمدی نژاد در حالی که خونهای جوانان ریخته بر آسفالت خیابانها و زندانهای مخوف رژیم هنوز خشک نشده  است

 

شهروند ۱۲۴۱ – پنجشنبه ۶ آگوست ۲۰۰۹


 

مراسم تنفیذ و تحلیف احمدی نژاد در حالی که خونهای جوانان ریخته بر آسفالت خیابانها و زندانهای مخوف رژیم هنوز خشک نشده  است،  حکایت از وقاحتی دارد که سران رژیم با انجام آن روی سفاک ترین های تاریخ را سفید کرده اند. آخر مگر می شود فریاد هزاران زن و جوان و جانهای در گرو آزادی و آبادی ایران را شنید و همچنان خود را به کر و کوری زد!

اگر خامنه ای و احمدی نژاد گمان دارند با این دروغ و دغل ها می توانند به رسم فریب کاری مردم ادامه دهند، بی تردید گام به خط خطا نهاده اند، و اینها درد سرنگونی رژیم ایران را درمان نمی کند.


 

 اگر چه رهبر رژیم شرمش نشد که دیده به روی خونهای ریخته و شعارهای میلیونها ایرانی بست و احمدی نژاد را رئیس  جمهوری "محبوب و شجاع" لقب داد، و مجلس هم برخلاف رای و نظر مردم حکم ریاست جمهوری در دست احمدی نژاد گذاشت، اما مردم ایران، آزادگان جهان و تاریخ معاصر این جنایت ها را هرگز از خاطر نخواهند برد.

انتخابات اخیر دو پی آمد انکار ناکردنی داشت؛ برای ملت ایران حیثیت، حرمت، اعتبار، سربلندی و مسالمت محوری ارمغان آورد، و برای رهبر و رئیس جمهوری رژیم و موافقان اندکشان بی احترامی و بی اعتباری.

آنها با خونخوارترین دیکتاتورهای جهان قیاس شدند، و اگر از جماعت اهل سیاست و هنر، دست کم آنها که در کارنامه شان پیشینه ی کمی از همدلی با مردم هست به این بازی ایستادن دیکتاتورها بر سکوی خون و خشونت پیوستند، مانند محمدرضا شریفی نیا چنان مورد لعن و نفرین و اعتراض و انتقاد هزاران هوادار دیروزی خود قرار گرفتند که اگر می دانستند تاوان مشارکت در این بازی این همه خواهد بود، بی گمان با همه ی تهدیدها و تطمیع های از سوی جناح رهبر و رئیس جمهوری تن به این خواری نمی دادند.

رژیم خامنه ای و احمدی نژاد، در حالی که دچار یکی از بدترین بحرانهای اقتصادی است، و هر حرکت آزادیخواهانه و دمکراسجلد شهروند 1241
ی طلبانه ای را به شدت سرکوب می کند و نه از احترام داخلی برخوردار است و نه حیثیت بین المللی، چگونه می خواهد دوام بیاورد؟

خوشبختانه مردم در این کارزار نه تنها از احمدی نژاد و ولی فقیه او عبور کرده اند، بلکه دیگر حاضر نیستند دنباله ی ناهمخوان اسلامی را هم در صورت آینده ی حکومت تحمل کنند. شعار زیبای استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی حکایت از همین تیزهوشی ملی ایرانیان دارد.

حال بگذارید این نابخردان با هزار ترفند شکنجه و دار و درفش به خیال خام خود مردم را به انکار خواسته های به حق خود وادار کنند.

حنای اعتراف گیری های رژیم که حالا دارد پیشینه ی سی ساله پیدا می کند، دیگر پیش هیچ کسی رنگ ندارد. از زنده یاد مهدی بازرگان گرفته تا نویسنده نامدار ایرانی سعیدی سیرجانی پیش از رخ دادن این اعتراف های رسوای اخیر از بی اعتباری آنها سخنها گفته شده است و دهها زندانی سیاسی در خاطراتشان به شیوه های شنیع و غیرانسانی اعتراف گیری در زندانهای رژیم اشاره کرده اند و هزاران صفحه در این مورد نوشته شده است.

حضرات برای اینکه این رسوایی تازه قربانی گیری دیگری باشد برای جشن پیروزی خونین احمدی نژاد و ولی فقیه او، کوشیدند درست در آستانه ی مراسم تنفیذ رئیس جمهوری قلابی بخشی از رهبران سابق رژیم را به قربانگاه بیاورند تا اعتراف کنند که جاسوس و مزدور و مزور بوده اند تا احتمالا مراسم بی رونق تنفیذ و تحلیف جانی بگیرد، اما رژیم به چوپان دروغگو شباهت پیدا کرده است،  و هر چه او بگوید مردم خلاف آن را منظور می کنند.

بی گمان بخش بزرگی از جهان این بار در کنار مردم ایران ایستاده است و احمدی نژاد اگر پایش را از کشور بیرون بگذارد با هزاران ایرانی مخالف تقلب بزرگ او روبرو خواهد شد و از ایرانیان آزاده درسی خواهد آموخت که اگر ذره ای انصاف و وجدان در او باشد خود تسلیم نظر مردم خواهد شد.

این یادداشت را با نقل سخنان مهندس مهدی بازرگان اولین نخست وزیر رژیم جمهوری اسلامی پایان می دهم که خود سندی است انکار ناکردنی از اعتراف گیری های زیر فشار و شکنجه و البته حالا قرص های بی خبری که به زندانی بیچاره می خورانند:

"… تا دو روز دیگر عمر نخستین مجلس شورای اسلامی که این‌جانب عضو آن بودم و از مزایای این عضویت، از جمله مصونیت پارلمانی برخوردار بودم به پایان می‌رسد. از پس‌ فردا من نیز مانند بقیه موکلینم قابل تعقیب و بازداشت و تأدیب هستم. به همین دلیل نیز با استفاده از فرصتی که رئیس مجلس در اختیار بنده گذاشته ‌اند می‌خواهم به اطلاع برسانم که اگر در روزهای بعد شاهد گردیدید که بنده را بازداشت کردند و بعد با تبلیغات و سر و صدا اعلام نمودند که بنده جهت بعضی توضیحات و روشن نمودن حقایق در تلویزیون ظاهر خواهم شد و در صورتی که دیدید آن شخص حرف‌هایی غیر از سخنان دیروز و امروز می‌زند و مثل طوطی مطالبی را تکرار می‌کند، بدانید و آگاه باشید که آن فرد مهدی بازرگان نیست."

(مهندس مهدی بازرگان در آخرین جلسه‌ی دوره‌ی اول مجلس شورای اسلامی ـ روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۳ )