رسم اغلب تحلیل های سیاسی ایران بر این است که با یک دیدگاه گذشته نگر به بازگویی کرده های سران جمهوری اسلامی می پردازند تا همگی به یک نتیجه گیری کمابیش مشترک برسند که این یا آن نامزد انتخاباتی هم “از خودشان است” و حمایت از او آب به آسیاب جمهوری اسلامی ریختن است. بسیار نادرند نقدهایی که فارغ از شخصیت شناسی این نامزدها به تاثیر حضور یا عدم حضور آنان در انتخابات بپردازند. اشکال این دیدگاه ایده آلیستی ـ و به نظر من سطحی نگر ـ این است که نه توان پیش بینی جنبش های مردمی را دارد و نه قادر به ارائه پیشنهاداتی برای کمک به پیشبرد چنین جنبش هایی است. از همین روست که می بینیم مردم همیشه با اتکا به غریزه خود چندین قدم پیشاپیش رهبران و تحلیل گران سیاسی قدم برمی دارند.

در این مطلب، خارج از رسم متداول، من از پرداختن به خوب و بد رفسنجانی و مشایی و دیگرانی که در این جا از آنها اسم می برم می گذرم تا به سود و ضرری که از حضور یا غیبت اینان متوجه مردم و حکومت جمهوری اسلامی می شود برسم و نتیجه بگیرم که فارغ از این که اسم چه کسی از صندوق های رای درآید بازنده اصلی این انتخابات خامنه ای خواهد بود.

توکا نیستانی ـ شهروند ۱۴۳۸- ۱۶ می ۲۰۱۳

بی خردی خامنه ای و احمدی نژاد ـ که مشخصه اصلی همه دیکتاتورهاست ـ و سیاست های قلدرمآبانه جمهوری اسلامی چنان این رژیم را در چنبر این نابخردی گرفتار کرد که امروز توان مانور بسیار کمی برایش مانده است. شکافی که با خروج اصلاح طلبان در بدنه ی جمهوری اسلامی به وجود آمد با رودررویی احمدی نژاد و خامنه ای به ریشه های حکومت رسوخ کرد. در تلاش برای کنترل آسیب، جناح خامنه ای خواست به هر شکل شده از ورود رفسنجانی به مبارزه انتخاباتی جلوگیری کند. اما آمدن او و مشائی جناح خامنه ای را به چاله ای انداخت که برای به تله انداختن این دو کنده بود. این است که امروز شورای نگهبان صلاحیت این دو را تایید کند یا رد مردم از آن سود خواهند برد.

بازیگران اصلی این میدان سه گروه هستند: ائتلاف میانه روها و اصلاح طلبان به نمایندگی رفسنجانی، پوپولیست های طرفدار احمدی نژاد که مشائی آن ها را نمایندگی می کند، و تندروهای طرفدار خامنه ای که از چنان تشتتی رنج می برند که هیچکس بجز شخص خامنه ای قادر نیست زیر یک چتر جمع شان کند. در چند روز آینده خامنه ای باید دو تصمیم بنیادی بگیرد. یکی این که آیا صلاحیت رفسنجانی و مشائی را تائید کند یا نه، و دیگر آن که اگر تصمیم به تائید گرفت با توپ و تشر طرفداران خودش را مجبور کند در اطراف یک نامزد جمع شوند و انتخابات را به سه نفر تقلیل دهد. اما هر یک از این دو راه دردسرهای خودش را دارد.

تائید صلاحیت رفسنجانی بار دیگر پای مردم را به خیابان ها باز خواهد کرد که به بهانه ی حمایت از رفسنجانی تندروها و یا شاید کلیت جمهوری اسلامی را به چالش بکشند. تجربه تلخ شکست جنبش سبز مردم را پخته تر و آگاه تر به میدان خواهد آورد در حالی که تاکتیک های موفق جمهوری اسلامی در سال ۸۸ کارآیی کمتری خواهد داشت. به علاوه، حامیان استراتژیک رژیم یعنی سوریه، حماس، و حزب الله لبنان خود درگیر مشکلات مشابهی هستند یا در مورد حماس رابطه شان با جمهوری اسلامی سرد شده است. در عین حال، با این که به درستی معلوم نیست شکاف جمهوری اسلامی تا کجا به بدنه ی پاسداران و نیروهای انتظامی رسوخ کرده اما می توان حدس زد که توان سرکوب جمهوری اسلامی به مراتب پایین تر از چهار سال پیش شده است. پیروزی های بهار عربی، ناتوانی ارتش سوریه و همکاران ایرانی اش در حفظ قدرت، و عزم جزم کشورهای غربی و ترکیه در حذف بشار اسد بی تردید تاثیر منفی بزرگی بر روحیه و اعتماد بنفس نیروهای سرکوب گر جمهوری اسلامی دارد. در چنین شرایطی تائید صلاحیت رفسنجانی چراغ سبزی است به مردم ایران برای زنده کردن جنبشی که در چهار سال گذشته مثل آتشی زیر خاکستر پنهان مانده بود. اگرچه بعید است رفسنجانی حاضر به همکاری با چنین جنبشی باشد اما این هم واقعیت دارد که پشتیبانان او یکدست و هم پیمان نیستند و در بین آن ها بسیار هستند کسانی که منافع شان به جنبش مردم نزدیک تر است تا به رفسنجانی. مجموعه این عوامل احتمال بروز یک جنبش موفق مردمی را پررنگ می کند. جنبشی که چه بسا این بار مرزهای “رأی من کو” را پشت سر بگذارد و شالوده های جمهوری اسلامی را هدف بگیرد.

از سوی دیگر رد صلاحیت رفسنجانی هم برای خامنه ای کم خرج نخواهد بود. رفسنجانی هنوز مهره ی پرقدرتی در صحنه ی سیاست جمهوری اسلامی است. حذف کامل او از صحنه، شکاف قدرت را به ریشه خواهد رسانید. پیش بینی پیامدهای این تصمیم بسیار دشوار و ریسک آن برای خامنه ای بسیار بالا است. به علاوه، رد صلاحیت رفسنجانی به معنای تحریک مردم به تحریم انتخابات است. نه تنها جمهوری اسلامی برای قدرت نمایی در برابر غرب به حضور مردم در انتخابات نیاز دارد، بلکه اپوزیسیون جمهوری اسلامی از این تحریم بیشترین منفعت را خواهد برد. در بین نیروهای اپوزیسیون، مجاهدین و شورای تازه تاسیس ملی ایران مبلغ تحریم انتخابات هستند. اگرچه مجاهدین به دلیل بی بهره بودن از حمایت مردمی توان استفاده تبلیغاتی چندانی از چنین تحریمی را نخواهند داشت، اما شورای ملی ایران از چنین امکانی برخوردار است. این شورا به تازگی با شعار رفراندوم مردمی برای تعیین نوع حکومت شکل گرفته و در نشست اخیری که در پاریس برگزار کرد رضا پهلوی را به عنوان سخنگو انتخاب کرد. شورای ملی ایران هنوز از تشتت داخلی، عدم حضور نیروهای اسم و رسم دار سیاسی، و بی اعتنایی ایرانیان چه در داخل و چه در خارج کشور رنج می برد. اما هیچ یک از این مشکلات غیرقابل حل نیستند. در غیاب رفسنجانی، شعار تحریم انتخابات بسیار مؤثر واقع خواهد شد و اگرچه مردم به هر حال راه تحریم را در پیش خواهند گرفت، اما پشتیبانی یک آلترناتیو تازه نفس با شعارهایی که مردم سال ها به دنبال شان بودند این تحریم را ـ به عکس تحریم های پیشین ـ سمت و سوی سیاسی موفقی خواهد بخشید. شورای ملی ایران خواهد توانست موفقیت این تحریم را به حساب توان خود در بسیج مردم بگذارد و خود را به عنوان آلترناتیوی معرفی کند که غرب سال ها در انتظار ظهورش بود. وجود چنین آلترناتیوی روند فشار غرب بر جمهوری اسلامی را سرعت خواهد بخشید و توان مانور را از او خواهد گرفت. از سوی دیگر، حمایت غرب از این آلترناتیو نوپا بسیاری نیروهای سیاسی معتبر اما مردد را تشویق به پیوستن به این شورا خواهد کرد (به عنوان مثال، جبهه ملی، فدائیان خلق، و کومله). در شرایطی که جمهوری اسلامی در ضعیف ترین نقطه خود در سی و چهار سال گذشته قرار دارد حضور یک آلترناتیو سنگین وزن و مورد حمایت غرب بار گرانی است که به سختی بتواند بر دوش کشید.

یک مسئله دیگر این که در صورت رد صلاحیت رفسنجانی و مشائی، جنگ و گریزهای انتخاباتی محدود به چند نامزد وابسته به تندروهای طرفدار خامنه ای خواهد شد که به شدت دچار از هم پاشیدگی هستند. مبارزات انتخاباتی در این شرایط مثل نفتی بر آتش خواهد بود.

با این وصف با اطمینان می توان گفت که فارغ از این که نام چه کسی از صندوق های رای درآید، بازنده ی اصلی انتخابات خامنه ای خواهد بود. این یکی از مناسب ترین موقعیت هایی است که در سی و چند ساله گذشته برای مردم و برای اپوزیسیون پیش آمده. با توجه به تجربه ی دهه گذشته می توان با اطمینان گفت که مردم با تکیه بر غریزه سیاسی شان از این موقعیت بهره برداری خواهند کرد و جمهوری اسلامی را چند قدم دیگر به سمت پرتگاه هل خواهند داد. همین طور ساده است پیش بینی کرد که اپوزیسیون با تکیه بر ایده آلیسم همیشگی اش باز به شعارهای بلند پروازانه ـ در جناح چپ ـ و فحش های رکیک ـ در جناح راست ـ بسنده کند.

با این که به تمام دلایل بالا پیش بینی حرکت مردمی در قبال انتخابات ساده نیست، اما من امیدوارم ببینم که:

در صورت تائید صلاحیت رفسنجانی مردم از فرصت کوتاهی که برای حضور در خیابان ها دارند استفاده کنند و عملی ترین خواسته های شان را مطرح کنند که آزادی زندانیان سیاسی و لغو نظارت استصوابی است. این را هم به رفسنجانی بفهمانند که در این کارزار آن ها به دنبال دسترسی به خواسته های خودشان هستند و اگر او حاضر به همراهی با آنان نباشد تا روز انتخابات هم می توانند تصمیم به تحریم آن بگیرند.

و در صورت رد صلاحیت رفسنجانی، جنبش تحریم انتخابات را در پیش بگیرند و بگذارند رژیم در چاهی که خود برای خود کنده است سرنگون شود.

* دکتر شهرام تابع‌محمدى، همکار تحریریه ی شهروند، بیشتر در زمینه سینما و گاه در زمینه‌هاى دیگر هنر و سیاست مى‌نویسد. او دارای فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی و استاد مهندسی محیط زیست دانشگاه ویندزور است. در حوزه فیلم هم در ایران و هم در کانادا تجربه دارد و جشنواره سینمای دیاسپورا را در سال ۲۰۰۱ بنیاد نهاد.

shahramtabe@yahoo.ca