غیبت خودخواسته من باعث شد دوستان این ستون در ایران و بیرون از ایران مرا مورد محبت فراوان قرار داده و جویای حالم شوند. حالم خوب است و گاه به دلیل نزدیکی نگاه و نظر برخی از همکاران نازنین شهروند به آنچه من در آن هفته قصد نوشتن دارم، از مقالات این دوستان برای این ستون سود می برم و از لطف و بزرگواری شان سپاس دارم، در ضمن نمی توانم شادی خود را از لطف خوانندگان شهروند بیان نکنم، برای همین کوشش خواهم کرد کمتر غیبت کنم!
حوادث این چند روز در میهن ما بار دیگر موضوع ایران و حکومت هر دو را به تیتر اول رسانه های بسیاری در جهان تبدیل کرده است. هم انتخابات ریاست جمهوری از این ویژگی برخوردار بود و هم حالا پیروزی تیم ملی ایران بر کره جنوبی و راه یابی این تیم به جام جهانی ۲۰۱۴ در برزیل.
ایرانیان در قیاس با دیگر ملت های مسلمان و منطقه مردمانی دوستدار شادی و آزادی بیشتر هستند. در این سی و پنج سال حکومت دینی و ایدئولوژیک هم، مردم هرگز از این دو ویژگی دست بر نداشته اند. اگر به دلیل دیکتاتوری در مراکز کاری و خیابان مجبور به رعایت برخی تحمیل های حکومتی هستند، اما در خانه و هر فرصت دیگری که پیدا می کنند، آرزوی خود برای شاد و آزاد زیستن را نشان می دهند. زندگی های خصوصی بیشتر ایرانیان هیچ شباهتی به زندگی اجباری آنان در عرصه ی عمومی ندارد، و اگر به خارج از مرزهای ایران می روند نخستین کارشان رهایی از نشانه های زورمدارانه ی رژیم است.
زنان و دختران ایران حتی در مسیر سفر به کشورهای دیگر از نخستین اقداماتشان برداشتن حجاب اجباری حکومتی است. در رسانه های تصویری ایرانی که در خارج کشور فعالیت می کنند دستکم صدها دختر و زن ایرانی به دنیا آمده و بزرگ شده در همین رژیم، کار می کنند که بی اغراق همه ی آنان بی حجاب هستند.
این را گفتم که شاید بهتر بتوانم استفاده ی ایرانیان از بخت های اندکی را که هر چند سال یک بار به دست می آورند توضیح دهم. دختران و پسران جوان و شجاعی که در شهرهای بزرگ ایران در خیابان ها به رقص و پایکوبی می پردازند و از شر حجاب اجباری حکومتی خود را خلاص می کنند حکایت از همین عطش افزون بر سه دهه ای ایرانیان برای رهایی از تحمیل های حکومت دینی دارد.
اشتیاق ایرانیان به آزادی نیز کمتر از شوق آنان به شادی نیست، در هر فرصتی که پیش آید زن و مرد و پیر و جوان به خیابان می ریزند و شعار آزادی خواهی سر می دهند. امری که حکومت در این ۳۵سال با به نادانی زدن خود کوشیده به گونه ای کردار کند که انگار ایرانیان از شرایطی که بر آنان تحمیل شده راضی هستند و تنها جماعت اندکی که به گفته ی حکومت عامل و یا وابسته به بیگانگان هستند از اوضاع رضایت ندارند.
آنچه که در انتخابات ۱۳۸۸ رخ داد و به آن تقلب بزرگ و اعتراض میلیونی ایرانیان انجامید، رهبر و سپاه و نیروهای زیر نظر او کوشیدند با به کارگیری زور و کشتار جوانان، سرکوب کرده و فضایی به وجود آورند که گویی اکثریت ملت از آنان پشتیبانی می کنند و هم چنان همان اقلیت وابسته به بیگانه اصرار به مقاومت دارند.
حتی تظاهرات افزون بر سه میلیونی هم نتوانست رهبر و حواریون او را قانع به وجود نیروی بزرگی از مخالفان در ایران کند. در نتیجه با برپایی تظاهرات نمایشی کوشیدند برای خود و حکومتشان مشروعیت حتی موقت بخرند. اما آرزوی افزون بر سی ساله ی مردم برای شادی و آزادی همچنان بسان آتش زیر خاکستر بر جای ماند.
ایرانیان همیشه مترصد فضا و فرصتی بودند که سرکوب جنبش بزرگ مردمی سال ۱۳۸۸ را جبران کنند. شاید این انتظار برای ایرانیان درون و بیرون ایران پاسخ همانندی نداشته باشد، درستش هم همین است. ما مشکلات و توقعات یکسانی نداریم هر چند که آرزوهایمان برای فردای ایران مانند هم است.
نه به لحاظ سیاسی و نه از منظر اقتصادی، ایرانیان این سوی آب ها با همه ی عشق و مهرشان به ایران و آزادی او، هیچگونه وجه اشتراکی ندارند. نگاه ایرانیان بیرون کشور که دلشان در گرو آزادی کشورشان است، با توقع و نگاه کسی که در درون ایران و زیر سایه ی نفس بُر آن حکومت زندگی می کند و از هر روزنه ای برای تنفس یک لحظه آزادی سود می برد، با کسی که گمان دارد اگر به کمتر از سرنگونی رضایت دهد به ملت ایران خیانت کرده است، شباهت چندانی به هم ندارند، برای همین هم هست که نباید برای هر دو گروه نسخه ی همسان پیچید، و یا این تفاوت های طبیعی به افتراق و اشتقاق در صفوف مبارزه منجر شود.
ما مردم در دو موقعیت کاملن متفاوت زندگی و فعالیت سیاسی می کنیم، برای همین است که رنجش خاطر برخی از ایرانیان مبارز در خارج کشور از تاکتیک هایی که هموطنان ما برای بهبودی سطح زندگی سیاسی و اجتماعی خویش به کار می گیرند، نباید به تحلیل های تفرقه اندازانه و به سود حکومت و دورگردانی ما از یکدیگر منجر شود. بر ماست که از شیوه های مبارزاتی هموطنان عزیزمان برای رسیدن به خواسته های در حال حاضر ممکن و مقدورشان پشتیبانی کنیم و در همان حال مطالبات حداکثری خودمان را نیز از یاد نبریم.
قهرکردن روشنفکران و رهبران اپوزیسیون از روش های شهروندانه و در موارد بسیار هوشمندانه ی مردم ایران برای دستیابی به خواسته هایی که چه بسا به گمان ما از حداقل ها هم کمتر است، تنها دست آوردی که دارد تفرقه و دو دستگی در صفوف مبارزان آزادی ایران است و بس!
این که ما گمان کنیم حق با ماست زیرا دلسوز ایران و ایرانیان هستیم و خودِ ایرانیان درون کشور به اندازه ی ما به حقوق خود وقوف ندارند، دایه دلسوزتر از مادر را به یاد می آورد، هر چند ممکن است این گونه واکنش ها خواستاران فراوان داشته باشد.
و البته از آن سو هم نباید انتظار داشت که ایرانیان خارج کشور با توجه به این که در ساحل امن هستند و از دار و درفش و بگیر و ببند و زندان در عذاب و هراس نیستند، در مبارزه شان با حکومت جمهوری اسلامی همان گونه بیندیشند و عمل کنند و راه و روشی پیش گیرند که هموطنان در بند ما در ایران.
و سخن آخر آن که هوش و درایت ستودنی مردممان در درون کشور را دست کم نگیریم، آنان در زیر سایه ی یکی از بدترین انواع دیکتاتوری دینی و ایدئولوژیکی دارند به مبارزات بسیار پر هزینه خود ادامه می دهند و در نهایت ما یار شاطرشان هستیم نه بار خاطرشان. چنین باد!
در ایران آزادی و دموکراسی وجود دارد بر اساس فرهنگ ایرانی اسلامی , به هیچ عنوان دیکتاتوری وجود ندارد این گونه اظهار نظر بیشتر از طرف ایرانیان خارج از کشور است که هدف شان گرفتن پناهندگی است و اپوزیسیون احمق خارج نشین هم مثل این سلطنت طلبان که در رویا و افسانه بسر می برند سعی در بهره برداری خبری دارند تا این اروپایی ها و آمریکایی های کر و کور را بچاپند و یک پولی بگیرند و عیش و نوش کنند , بیشتر ایرانیان که برای پناهندگی می آیند به اروپا دنبال کیس های جدید هستند و بیشتر هم دنبال کشورهای هستند که حقوق سوشال یا همان حقوق بیکاری بگیرند زیرا اینگونه کشورها به پناهنده خانه , پول خرید وسایل خانه و حقوق ماهیانه سوشال می دهند و بیمه پزشکی و هزنیه های دیگر که بیشتر هم کشورهای اسکاندیناوی و آلمان , هلند , انگلیس , بلژیک , اتریش هستند که در گذشته فرانسه و ایتالیا هم جز کشورهای سوشال بود که از طرح سوشال خارج شد بدلیل مشکلات اقتصادی , فتنه سال ۸۸ هم یک برنامه حساب شده توسط سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی طراحی شده که با دعواهای سیاسی داخل موجب پایمال شدن خون شهدا ی ایران شد و موجب به دارد آمدن قلب میلیونها مسلمان ایرانی شد , قاتل ندا آقا سلطان که با برنامه ریزی انگلیس صورت گرفت و قاتل آن هم الان در خیابانهای لندن راحت قدم میزند و میخندد به ریش یک مشت احمق مثل اپوزیسیون خارج نشین احمق .
من خودم یک گزارش از نوع کیسهای پناهندگی ایرانیان در خارج کشور تهیه و بعنوان پایاننامه دکتری به دانشگاه محل تحصیل خود ارائه کردن که خیلی مورد توجه اداره مهاجرت آن کشور قرار گرفت و حتی یک گزارش کامل هم به سفارت کشور عزیز ایران اسلامی خودمان ارائه کردم که خیلی مورد توجه سفارت و وزارت امور خارجه در تهران هم قرار گرفت و همچنین دستگاهای دیگر دولتی .
ما تا آخرین قطره خون از آرمانهای مقدس جمهوری اسلامی ایران دفاع خواهیم کرد و دشمنان باید عصبانی و از این عصبانیت بمیرند . یا علی علیه السلام , یا حسین علیه السلام , یا فاطمه الزهرا سلام علیه ها
من این حرف شما را با جان و دل میپذیرم. ولی اگر شما به حرف خود عمل میکردید اجازه توهین به تحریم کنندگان را در شهروند نمیدادید.