کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو در ادامه فعالیت هایش در سازماندهی گردهمایی ها و برگزاری جلسات سخنرانی، روز دوشنبه ۱۷ آگوست در یکی از سالن های  …


شهروند ۱۲۴۵  پنجشنبه ۳ سپتامبر  ۲۰۰۹


 

کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو در ادامه فعالیت هایش در سازماندهی گردهمایی ها و برگزاری جلسات سخنرانی، روز دوشنبه ۱۷ آگوست در یکی از سالن های دانشگاه تورنتو جلسه ای برگزار کرد که طی آن دکتر رامین جهانبگلو، استاد دانشگاه تورنتو و دکتر پیام اخوان استاد دانشگاه مک گیل در خصوص حقوق بشر در ایران سخنرانی کردند. قرار بود که در این جلسه اکبر گنجی هم حضور یابد ولی همانطور که برگزارکنندگان در اطلاعیه ی مربوطه حضور او را قطعی ندانسته بودند، او هم نتوانست از ونکوور به این جلسه برسد، گرچه صرف اعلام حضور او موجب شده بود که تعدادی برای شعار علیه او در مقابل در سالن جمع شوند.

دکتر مهرداد حریری گردانندگی مراسم و معرفی سخنرانان را بر عهده داشت. جلسه و سخنرانی های آن به زبان انگلیسی ادارهمهرداد حریری و ارائه شد.


 

اولین سخنران دکتر رامین جهانبگلو بود که فشرده ای از نکات عنوان شده در سخنرانی او را در زیر می خوانید:


 

حق آگاهی از حقیقت


 

به استناد اعلامیه جهانی حقوق بشر، یکی از حقوق مهم حق آگاهی از حقیقت است. برخورداری از این حق از این جهت مهم است که با دانستن موارد خشونت و نقض حقوق بشر از تکرار آن در آینده جلوگیری شود. این حق می تواند هم در حوزه ی خصوصی و هم عمومی معنا شود.

ـ هر انسانی تمایل دارد که خاطرات بد را از ذهن خود دور کند و به فراموشی بسپرد، اما از سوی دیگر حفظ این خاطرات و بازگویی آن برای تاریخ بشر لازم است، بویژه حفظ این خاطرات در تاریخ ایران مهم است زیرا که ما معمولا آنچه که در گذشته صورت گرفته فراموش میکنیم، و در این رابطه نه تنها نام ها که حتی اتفاقات و وقایع را هم فراموش می کنیم.

ـ هر جامعه ی در حال گذار به دمکراسی مثل ایران باید این پرسش را پیش روی خود بگذارد که با پلیس امنیتی اش چه باید بکند؟ با شکنجه گر چه باید بکند؟ با آمران و عاملان این اعمال در رژیم گذشته چه باید بکند؟ آیا باید آنها را از بین ببرد، یا آنها را پاسخگو بر اعمالشان کند، یا  آنها را تنبیه کند و یا ترکیبی از این رفتار باید انجام شود، تا جراحت برجا مانده از اعمال آنها بهبود یابد. همانطور که در پروسه ی آشتی ملی در آفریقای جنوبی، شیلی، آرژانتین و بسیاری کشورها صورت گرفت.


 

آشتی ملی

 

در پروسه آشتی ملی پنج فاز باید در نظر گرفته شود: ۱ـ فاز حقیقت یابی ـ دانستن اینکه دقیقاً چه مسائلی در اوین اتفاق افتاد؟ چه مسائلی به عنوان مثال در میدان ولیعصر پیش آمد؟ چه بر سر ندا آقاسلطان آمد؟ چه بر سر دانشجویان زندانی و شکنجه ی آنها آمد؟ در این خصوص یکی از کارهای ما باید بازنویسی تاریخ باشد.

رامین جهانبگلو 

جهانبگلو در ادامه سخنانش، در زمینه ی فراموشی فردی و جمعی گفت و از تجربیات خود در سلول انفرادی که کابوس آن هنوز بعد از چند سال با اوست. به گفته ی او، فراموشی جمعی مکانیزمی ست که همگان تمایل دارند اتفاقات وحشتناک و ناگوار را به دست فراموشی بسپارند، و مسئولیت خود را در آن نبینند. مثلاً ایرانی ها خود را ملتی به دور از خشونت که نسبت به همه با احترام رفتار میکند، می شناسند. و در زمان بازگویی تاریخ، کشت و کشتارها نه به ایرانیان که به مثلا عرب ها نسبت می دهند. و بر این دروغ نیز اصرار دارند.

جهانبگلو فاز بعدی را برقراری عدالت و پاسخگو کردن مسئولان این اعمال دانست. آنها که مستقیما دستور سرکوب انسان ها را داده اند. آنها که مجریان آن بوده اند و …

سخنران حتی خود مردم را هم در حوزه ی نقض حقوق بشر به نحوی مسئول دانست و افزود: باید همه ی جامعه ایران را پاسخگو بدانیم. این مبحثی سخت و در عین حال بسیار شکننده است. آیا برای ما امکان دارد راجع به تقصیر ایرانیان صحبت کنیم، همانطور که آلمان ها در مورد تقصیر خودشان در دوران جنگ دوم جهانی حرف زدند. این برای ما بسیار سخت است چون همیشه به صورت تابو بوده، چیزی که نمیشود به آن نزدیک شد و دست زد.

جهانبگلو موضوع قابل تعمق در این حوزه را آینده ی سیاسی ایران خواند و ادامه داد: آیا ما هم می توانیم مانند آفریقای جنوبی، شیلی، آرژانتین و … در مورد آشتی ملی صحبت کنیم؟ من فکر میکنم این مفهومی بسیار پیچیده و بحث انگیز است. منظور از آشتی ملی فراموش کردن گذشته نیست. من تلاش دارم بگویم که آشتی ملی به معنی پاسخگو نبودن مسئولان و فراموش کردن گذشته نیست. بخشش موضوعی شخصی ست.

زمانی که موضوع آشتی ملی و بخشش عمومی در آفریقای جنوبی مطرح بود یک سازمان حقوق بشری گفت که این امر امکان ندارد زیرا که بخشی از مملکت هنوز نپذیرفته که جرمی مرتکب شده و بخشی هم آن چه که بر سرش رفته و از آن رنج می کشد هنوز رسما شناخته نشده است.

دکتر جهانبگلو سخنانش را با طرح این پرسش که چگونه خطاهای بشر را به حقوق بشر تبدیل کنیم، به پایان برد و در پاسخ به آن گفت: باید سه چیز را در نظر داشته باشیم: عدالت برای قربانیان، پاسخگو بودن آمران و عاملان و احیای همبستگی و اعتماد عمومی. در مورد جنایاتی که در ایران اتفاق افتاده نه تنها دولت برای این جنایات مسئول است که ما همه برای پذیرش فرهنگ خشونت و بازتولید آن مسئول هستیم.


 

سخنران بعد دکتر پیام اخوان بود، حقوقدانی که در حوزه ی حقوق بشر فعالیت دارد، دانش آموخته ی هاروارد و استاد دانشگاه مک گیل است و در دادگاه های حاکمانی که به جرم جنایت علیه بشریت  محاکمه می شدند، نقش داشته است.

او در آغاز از تلاش های جوانان در کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو برای برگزاری سمینارها و سازمان دادن گردهمایی ها و از دوچرخه سواران حقوق بشر برای ایران به خاطر همتی که کردند و تا اتاوا رکاب زدند یاد کرد و آنها را شایسته تشویق تماشاگران خواند که حاضران پاسخ دادند و آنها را تشویق کردند.


 


 

ماهیت جنبش سبز


 

پیام اخوان گفت، ما همه در مورد حقوق بشر حرف می زنیم ولی نمی گوییم که معنی آن واقعا چیست.

اخوان گفت، ماهیت جنبش اخیر موضوع احمدی نژاد و موسوی، نیست. ماهیت اصلی این خیزش خواست جوانان است تا به عنوان یک موجود انسانی درنظر گرفته شوند. در جنبش سبز، ما میلیونها انسانی را دیدیم که به درک جدیدی از مقاومت غیر خشونت آمیز رسیده است. هویت ما با خلیج فارس یا پرسپولیس یا موضوع اتمی مشخص نمی شود، بلکه حرمت داشتن هر یک از شهروندان ایرانی ست که هویتمان را می سازد.

اخوان افزود، باید بازتعریفی داشته باشیم از اینکه چه کسی میهن پرست خوانده می شود. به نظر من هر کس که تجاوز و شکنجه و سرکوب مردم را محکوم نکند، نباید خودش را ایرانی بنامد. صرفنظر از اینکه ما اصلاح طلبیم، یا سلطنت طلب، یا کمونیست، یا راست، یا چپ، یا آذری، یا بلوچ و کرد و عرب و … همه باید سرکوب مردم را محکوم کنند.

اخوان حمایت از انسان را اصل دانست و از تجربه ی خودش بر سر پرونده ی یاسر حمدی از زندانیان گوآنتانامو علیه دونالد رامسفلد گفت و اینکه حتی دوستان ایرانی اش هم به او می گفتند چرا وقت خود را تلف می کنی که علیه دونالد رامسفلد بجنگی آنهم برای آدمی که تروریست است؟ و پاسخ او این بوده که دلیلش این است که او یک انسان است و این ربطی به دیدگاه های سیاسی افراد ندارد.

پیام اخوان به کشتارهای جمعی سال ۶۷ اشاره کرد و گفت: بیست سال بعد از کشتار جمعی بیش از چهارهزار نفر در ایران، از کمونیست ها و مجاهدین، هنوز دولت از پذیرش این موضوع سر باز می زند. هنوز مردم معمولی نمیدانند که ظرف این سی سال هزاران تن در ایران مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته و اعدام شدند دقیقا همانگونه که امروز شاهدیم.


 

جنایت علیه بشریت

 

دکتر اخوان در ادامه در مورد ماهیت این جنایت ها گفت و افزود: این جنایت ها از خلال خبرهایی که خواندیم و ویدیوهایی که دیدیم، غیرقابل انکار است. ما شاهد تجاوزها با بطری و دیگر اشیا که موجب پارگی و صدمه ی جسمی شده، بودیم. شاهد از دست دادن چشم، شکستگی استخوان، قطع انگشت، تیراندازی بسیجیان از روی پشت بام بودیم.

چیزی که مهم است پشت هر  قربانی، یک چهره و یک نام وجود دارد، خواهری، برادری، پدری و مادری وجود دارد و یک ارتباط جهانی انسانی که برای همیشه تخریب می شود.

سخنران با اشاره به اینکه "ماهیت این جنایت ها طوری ست که می شود آن را در طبقه بندی جنایت علیه بشریت قرار داد" این موضوع را بیشتر شکافت و افزود، خبرگزاری ایرنا از قول مقامات نوشته که بیست تن کشته شده، در حالی که این دروغی بیش نیست و این بخش کوچکی از آن تعدادی ست که کشته شده اند و دارند در زندان های مختلف ایران کشته می شوند. با یک تخمین از کشته شدگان در شهرهای مختلف حداقل صد تن کشته شدند و هزاران تن مورد شکنجه و آزار قرار گرفته اند و ده ها تن مجبور به اعتراف شده اند.


 



 

چیزی که جنایت علیه بشریت را برجسته می کند این است که نتیجه عمل دولت است به صورت گسترده.  در بسیاری از کشورها شکنجه اعمال می شود، اما تفاوت است بین شکنجه به عنوان عملی استثنایی و شکنجه به عنوان یک قاعده و نرم. شکنجه علیه زندانیان سیاسی در ایران به طور سیستماتیک اعمال میشود و در سی سال گذشته اعمال شده است.  یکی از کسانی که در شکنجه هزاران تن از جمله زهرا کاظمی، خبرنگار عکاس ایرانی ـ کانادایی دست داشته، سعید مرتضوی است. پس از کشته شدن زهرا کاظمی، سعید مرتضوی که معاون دادستان بود ترفیع گرفت و دادستان تهران شد. همینطور پورمحمدی و شوشتری که پس از کشتار سال ۶۷ ترفیع گرفتند و پورمحمدی تا همین اواخر وزیر کشور بود و از بازجویان معترضان وقایع اخیر. در ایران این مسیری ست که هر کس در شکنجه و اعدام ها مشارکت دارد، ترفیع می یابد. ما باید کاری کنیم که چنین سیستمی از ایران رخت بربندد. مهم نیست که چپ بر قدرت می آید، یا راست یا … مهم این است که کاری کنیم که دست اندرکاران کشتار جمعی  و شکنجه گران بدانند اعمالشان برای آنها عواقبی در پی خواهد داشت.


پیام اخوان 

پرفسور اخوان در این رابطه ادامه داد، اولین قدم در این راه دانستن حقیقت است، ما حتی از حقیقت باخبر نیستیم. به همین دلیل است که حاکمان رسانه های جمعی را در کنترل خود می گیرند. چرا مقامات اینهمه نگران اند که یک وبلاگ نویس ۱۸ ساله را می گیرند و به زندان می اندازند. چرا پرفسوری را که فلسفه ی گاندی درس می دهد، به زندان می اندازند.

سخنران در ادامه به موضوع قدرت و مفهوم آن پرداخت و گفت، قدرت امروزه به معنای مسئولیت داشتن است. اما قدرت در کشور ما چنین تعبیر می شود که می توان ثروت یک کشور را ربود، می توان مخالفان را بازجویی و شکنجه کرد و … حال باید دید چگونه میشود قدرت را به مسئولیت پذیری هر یک از شهروندان در احترام به حقوق، در ساختن  آزادی و سعادت کشور تغییر داد.

پیام اخوان در ادامه چشم امید داشتن به دیگر کشورها برای خواست حقوق بشر در ایران را بیهوده خواند و گفت، زمانی که سازمان ملل قطعنامه ای علیه ایران برای نقض حقوق بشر صادر کرد، همه جا تیتر روزنامه ها شد، ولی در پایان روز این تیتر فراموش می شود، چنین خبرهایی برای کوتاه مدت اثرگذارند ولی فراموش می شوند.

بگذارید با واقعیت موجود رو به رو شویم. هیچ کشوری برای مردم ایران متأثر نخواهد بود؛ آمریکا، کانادا، اروپایی ها، هر کشوری به دنبال منافع ملی خودش است. آنها از حقوق بشر حرف می زنند ولی در پایان روز منافع اقتصادی و تجاری شان می چربد به مقولات دیگر. در آمریکا در زمان بوش ایران را تهدید به بمباران می کردند، حال دولت اوباما بر سر کار است، آنها هم می گویند حالا که احمدی نژاد رئیس جمهور است بگذار دوباره موضوع هسته ای را علم کنیم. سازمان ملل هم موانع و محدودیت هایی برای افرادی که درگیر موضوع هسته ای بودند، اعمال کرد چرا آنها را مجبور نکنیم که این موانع و محدودیت ها را هم در قبال کسانی که ناقضان حقوق بشر در ایران بوده اند، اعمال کنند. چرا آنها آزادند که مسافرت کنند. چرا آقای مشایی چند ماه پیش توانست به تورنتو سفر کند. و مطمئنا کسان دیگری هم خواهند آمد. این ها پرسش هایی ست که ما باید از خودمان بکنیم وگرنه تحریم اقتصادی تنها به مردم عادی لطمه خواهد زد چرا ایرانیان باید به خاطر اقدامات حاکمانشان بیش از پیش رنج ببرند.

افرادی در رأس امور در سپاه، بسیج، اطلاعات و … قرار دارند که مسئول شکنجه و این جنایات هستند. این افراد هر یک مسئول اعمال مجرمانه ی خود هستند. افرادی که در تجاوز، شکنجه و کشتار دست داشته اند، بدیهی ست که مسئول هستند، اما فراتر از این ها، آن هایی هستند که دستور این شکنجه و قتل ها را داده اند.

همانطور که دوستم رامین گفت، اینها که شکنجه می کنند، لزوماً هیولا نیستند، بین آنها معلم مدرسه، دکتر، و … هستند که بعد از انجام وظیفه به خانه می روند و با اهل خانه شام می خورند و با بچه ها بازی می کنند.

لازم است که این را درک کنیم که زمینه ای وجود دارد که به آنها چنین مجوزی را می دهد. این را هم به عنوان پرفسور حقوق بگویم، که نه تنها آمران و مجریان که آنها هم که در مجازات و تنبیه خاطیان غفلت می کنند، مسئول هستند.


 

وظایف ایرانیان خارج کشور

 

اخوان در ادامه با اشاره به اینکه امروز برای اولین بار در ایران آقای کروبی و دیگران در مقابل عموم از شکنجه و تجاوز صورت گرفته سخن می گویند، از وظایف ایرانیان خارج کشور گفت و افزود، آنچه که ما امروز به عنوان ایرانیان پراکنده در گوشه و کنار جهان باید انجام دهیم، جرأت بخشیدن، اعلام همبستگی و حمایت از آنهایی باید باشد که در خط اول مبارزه در ایران هستند. ما ایرانی ها خیلی علاقه به تئوری توطئه داریم که بگوئیم کار انگلیس هاست، کار آمریکایی هاست و … باید چنین شیوه ای را متوقف کنیم و مسئولیت فردای ایران را خود به عهده بگیریم. لازم است که صدای خود را بلند کنیم. لازم است که تظاهرات کنیم. دیدن اینکه هزاران تن در تورنتو، مونتریال و ونکوور تظاهرات کردند، بسیار دلگرم کننده بود. اینکه خودمان را با سبزی پلو و ماهی به دیگران نمی شناسانیم و برای اولین بار همگی برخاستیم برای مطالبه ی عدالت و آزادی موجب سرفرازی است.

اخوان به اقدامات موردی که از عهده ایرانیان خارج کشور برمی آید نیز اشاره کرد و به عنوان نمونه عنوان کرد، در سال ۲۰۰۶، سعید مرتضوی سرپرست هیئت نمایندگی ایران در شورای حقوق بشر در ژنو بود. سی بی سی و نشنال پست تیتر زدند که مردی که پشت قتل زهرا کاظمی بود، سرپرست هیئت نمایندگی حقوق بشر ایران است. ما با وزیر امور خارجه تماس گرفتیم و گفتیم شما باید چیزی بگویید، و ایشان بهانه هایی آوردند ولی به خاطر اینکه فشار زیاد بود بالاخره نخست وزیر استفان هارپر تقاضای بازداشت سعید مرتضوی را کرد. دوستان من از ایران گفتند که این به صورت نمادین بسیار مهم بود و مشروعیت آنان را زیر سئوال برد و همین کار کوچک باعث شد که امثال مرتضوی نتوانند راحت این طرف و آن طرف بروند. ما باید تقاضای منع مسافرت و فریز کردن دارایی های مقامات را داشته باشیم. چطور همکار من شادی صدر نتوانست ویزای کانادا برای حضور در کنفرانس دانشگاه یورک را بگیرد، ولی این افراد به راحتی می توانند به اینجا سفر کنند. چرا افرادی از انستیتوی امام خمینی دعوت می شوند به دانشگاه واترلو برای کنفرانس آن وقت افرادی که زندانی بودند و یا شکنجه شده اند سالها باید در ترکیه یا پاکستان معطل پروسه ی ویزا بمانند. چرا مهاجرت اعضای سپاه و بسیج به کانادا ممنوع نمی شود؟ در صورتی که در قانون کانادا چنین ماده ای وجود دارد که اعضای سازمانی که مرتکب جنایت علیه انسانها شده، اجازه ورود به کانادا ندارند. اما یک بسیجی که اعضای خانواده ای در اینجا دارد و یا ۲۵۰هزار دلار در حساب بانکی اش، به او خوشامد می گویند. یکی از آشنایان من می گفت که یک بسیجی از او خواسته که برای بهبود انگلیسی اش کمک کند. او پرسیده برای چه انگلیسی می خواهی؟ گفته به من بورس کانادا تعلق گرفته و می خواهم بروم آنجا.

اینها واقعیاتی بود که گفته شد و به جای دادن شعار مرگ بر این و مرگ بر آن برای دل خنک کردنمان، ما نیاز داریم که قدم هایی برداریم. این لحظات تاریخی از اتحاد و همبستگی ماست که باید با هوشمندی این کمپین را در خارج کشور راه ببریم. فراموش نکنیم که در کشورهای دیگر برای جنایاتی کمتر از این مقامات مجبور به پاسخگویی شده اند، چرا دبیرکل سازمان ملل به احمدی نژاد تبریک می گوید، این شرم آور است.

این برای سازمان ملل شرم آور است که دبیرکل آن حتی جمله ای در محکومیت سرکوب ها در ایران بر زبان نیاورد. این مسئولیت ماست که نشان دهیم چه چیزی درست است.

پیام اخوان مورد به دام افتادن قصاب بوسنی، رادوان کارائیچ، را درسی دانست برای همه. کارائیچ برای کشتار جمعی و پاکسازی قومی هزاران زن و کودک و مرد بوسنیایی و شکنجه و تجاوز به زندانیان در کمپ های بوسنی تحت تعقیب بود. او ۱۳ سال پنهان شده بود و با چهره ی مبدل در جایی طبابت می کرد، ولی بالاخره گیر افتاد.

اخوان در پایان پیامی به حاکمان در قدرت در ایران داد و گفت، شما امروز بر سریر قدرت هستید، ولی ممکن است فردا دیگر بر تخت قدرت نباشید، و وقتی زمان به محاکمه کشیدن شما فرا رسد، جایی برای پنهان شدن نخواهید داشت.


 

پس از سخنان پیام اخوان، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.


 

در حاشیه:


 

ـ آقای سلطانپور از حاضران در سالن، از شهروند خواست که این گله ی ایشان را منعکس کنیم. او گفت، این دومین باری است که نام گنجی به عنوان سخنران اعلام میشود در حالی که هنوز او در تورنتو حضور فیزیکی ندارد، و این درست نیست.

ـ چند تن در بیرون سالن با پرچم قدم می زدند و شعارهایی علیه جمهوری اسلامی و گنجی می دادند.