زمانی که در دانشگاه تحصیل می کردم، از مواردی که دائما به ما آموزش داده می شد، نزدیک کردن اعضای خانواده ها خصوصا زن و شوهر به یکدیگر بود.
شهروند ۱۲۵۶ پنجشنبه ۱۹ نوامبر ۲۰۰۹
زمانی که در دانشگاه تحصیل می کردم، از مواردی که دائما به ما آموزش داده می شد، نزدیک کردن اعضای خانواده ها خصوصا زن و شوهر به یکدیگر بود. فاصله ذهنی اکثر زن و شوهرها در جوامع فردگرایی مانند جامعه کانادایی بسیار زیاد است. در این جوامع تاکید زیادی بر حفظ استقلال فردی پس از ازدواج می شود. این دید فردگرایی خالق مشکلات بسیار زیادی در زندگی زناشویی است. در روان درمانی مشکلات خانوادگی به ما آموزش داده می شد که تا جای ممکن این فاصله ذهنی را کاهش دهیم. از زمانی که من کار با جامعه ایرانی را آغاز کردم، با پدیده کاملا متفاوتی مواجه شدم. اکثر زن و شوهران ایرانی که تا به حال به من مراجعه کرده اند، با مشکل نزدیکی بیش از حد به یکدیگر مواجه بوده اند. پدیده ازدواج و شراکت زندگی در جامعه ایرانی ما مفهوم کاملا متفاوتی از ازدواج در جوامع فردگرا دارد. در اغلب خانواده های ایرانی، محدوده فردی یک زن و شوهر به درستی مشخص نشده است. در بسیاری از موارد، چنین محدوده ای هرگز تعریف نشده است. تصور اغلب ما از ازدواج و شراکت زندگی، از بین رفتن همه محدوده ها و شریک شدن در همه چیز یکدیگر است. به طور مثال، از همسر خود توقع داریم که اسم رمز ایمیل خود یا شماره رمز کارت بانک خود را در اختیار ما بگذارد. اگراین کار را نکند، از او دلخور یا به او مشکوک می شویم. مرد بدون اجازه همسرش نمی تواند با دوستان قدیمی خود بگردد و زن به هیچ عنوان اجازه تنها به مهمانی یا مسافرت رفتن را ندارد. چنین طرز تفکری خالق بگومگوها و دعواهای بیشماری در زندگی های مشترک است. اغلب زن و شوهرهای ایرانی دائماً در محدوده شخصی یکدیگر هستند و هیچ فرصتی برای تنها فکر کردن و تصمیم گرفتن را به یکدیگر نمی دهند. این در حالی است که هر فردی در هر مقطع از زندگی خود محدوده شخصی ای دارد که او را از افراد دیگر جدا و متمایز می کند. این محدوده پس از ازدواج به مقدار زیادی کوچک می شود چرا که اکنون قسمت اعظمی از زندگی شخص با همسرش مشترک خواهد بود. برای مثال، رختخواب آنها با یکدیگر مشترک می شود، یا حساب بانکی مشترک با هم باز می کنند. رمز یک زندگی مشترک موفق در این است که این محدوده های شخصی به کل از بین نروند و در همه حال فضایی برای زندگی فردی برای شخص وجود داشته باشد. آن چه در محدوده شخصی هر فرد اتفاق می افتد کاملا شخصی است و به هیچ کس دیگر حتی همسر او ارتباط پیدا نمی کند. این موضوع تا زمانی درست است که اتفاقاتی که در این محدوده شخصی رخ می دهد، عوارض و تاثیرات سوئی بر زندگی مشترک نداشته باشد. برای مثال شخصی را تصور کنید که علاقه دارد به تنهایی به زیارت های مختلف برود. این یک تصمیم شخصی است که در محدوده شخصی گرفته می شود. این تصمیم تا زمانی قابل احترام است که عوارضی بر زندگی مشترک نداشته باشد. برای مثال اگر رفتن به این سفرها فشار مالی بر اقتصاد خانواده ایجاد می کند یا وقتی غیبت شخص بار نگهداری از فرزندان را بر دوش همسرش می گذارد، تصمیم رفتن به این سفرها دیگر شخصی نیست و باید با مشورت و رضایت همسر گرفته شود. تصمیم برای ادامه تحصیل، تعیین نوع شغل، ارتباط با دوستان، رفتن به مهمانی و سفر از جمله تصمیماتی هستند که در محدوده شخصی گرفته می شوند. این تصمیمات تا زمانی که بر زندگی مشترک اثرات منفی نگذارند، فقط به خود شخص مربوط می شوند.
در یک ازدواج موفق، زن و شوهر به محدودیت ها و اهداف فردی یکدیگر احترام می گذارند و در عین حال انعطاف پذیری لازم برای گرفتن تصمیمات مشترک را دارند.
سئوالات خود را برای من ارسال کنید.
* شهرزاد شهریاری، لیسانس روانشناسی از دانشگاه تورنتو، فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو و عضو کالج و انجمن مددکاران انتاریو است.
shahrzad.therapy@gmail.com