روز ۲۵ نوامبر مربوط می شود به سرنوشت چهار خواهر در جمهوری دومینیکن که سه تن آنان به هنگام مبارزه با دیکتاتوری "رافائل تروخیو" به دست ماموران او به قتل می رسند.

شهروند ۱۲۵۷ ـ پنجشنبه ۲۶ نوامبر ۲۰۰۹


 

دیروز ۲۵ نوامبر روز نفی خشونت علیه زنان و یا به زبان بهتر "روز پایان خشونت علیه زنان" بود. روزی که در دل خودش تا رسیدن به روز جهانی نفی خشونت علیه زنان داستانها دارد. با اینکه در ۲۵ نوامبر ۱۹۹۱ است که این روز رسمیت بین المللی می یابد، اما آنچه باعث به وجود آمدن این روز در ۳۱ سال پیش از آن بود داستان تلخ دیکتاتورها و زنان جوان مبارز است. داستان نداها در سایه دیکتاتوری در کنج دیگری از دنیای ماست.

روز ۲۵ نوامبر که به  پایان تلخ زندگی خواهران میرابل گره خورده است و حالا صورت عمومی و جلوه ی جهانی پیدا کرده است، مربوط می شود به سرنوشت چهار خواهر در جمهوری دومینیکن که سه تن آنان به هنگام مبارزه با دیکتاتوری "رافائل تروخیو" به دست ماموران او به قتل می رسند.

پاتریا مرسدس میرابل و ماریا آرژانتینامینروا میرابل، و آنتونیا ماریا ترسا میرابل هر سه در روز ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ به دست ماموران دیکتاتور جمهوری دومینیکن "رافائل تروخیو" به قتل می رسند. و تنها خواهر چهارم "آدلا (دده) میرابل" که آن روز برحسب حادثه همراه خواهرانش نبوده جان سالم بدر می برد.

پس از حادثه ی قتل خواهران میرابل زنان و مردان آزاده ی امریکای جنوبی و جمهوری دومینیکن این روز را به نام روز مبارزه با خشونت علیه زنان می نامند و در ۲۵ نوامبر هر سال مراسمی برگزار می کنند. ۳۱ سال پس از این واقعه در سال ۱۹۹۱ سازمان ملل این روز را به نام "روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان" نامگذاری می کند. حالا نه تنها مردمان آمریکای لاتین و هموطنان خواهران میرابل که خانه ی آنان به موزه تبدیل شده، بلکه همه ی زنان و مردان جهان این روز را ارج می نهند و قدر می دانند.


 

در همین پیوند نویسنده ی معروف آمریکایی ـ دومینیکن تبار "خولیو آلوارز" رمانی نوشته است به نام "در زمانه ی پروانه ها" که روایت زندگی و مبارزات این سه خواهر است. رمان آلوارز به همت حسین مرتضوی به فارسی ترجمه شده و از آن فیلمی نیز ساخته شده است به همین نام.

رمان داستان ساده ای از زندگی ساده ی سه خواهر است، خواهرانی که در زندگی عادی شان چیزی دیده نمی شود که بتوان برای آن چهره ای بزرگ و جهانی و ماندگار از آنان تصور کرد، اما بی آنکه خود بخواهند تبدیل می شوند به دشمنان اصلی رافائل تروخیو دیکتاتور جمهوری دومینیکن.

داستانِ در زمانه ی پروانه ها با آمدن خبرنگاری به دیدن آدلا دده میرابل به قصد گفت وگو با او آغاز می شود.

آدلا که در روز واقعه برحسب حادثه همراه خواهرانش نبوده است با پرسشهای خبرنگار، زندگی خواهرانش را بار دیگر انگار فیلمی می بیند که گویی از دل اسطوره ها و افسانه ها بیرون می آیند. رمان آمیزه ای از روایتِ زندگی نامه ای در دل حوادث سیاسی آتمبر پستی که در جمهوری دمنیکن برای  خواهران میرابل چاپ کرده اند
ن دوران دومینیکن و دیکتاتوری رافائل تروخیو در حوزه ی قصوی است.


 

اینها را گفتم که روایتی کرده باشم از دلیل انتخاب این روز برای نفی خشونت علیه زنان. اما اگر بخواهیم دامنه ی دراز خشونت علیه زنان و دختران سرزمین مان ایران را بدانیم، بی گمان بار اصلی دیکتاتوری سیاسی و خانوادگی و مردمحور ما بر دوش نازنین و مهربان زنان، مادران، خواهران، یاران و همسران ماست که سنگینی می کند.

کسانی که جان و جهان از برگ گل نازکترشان را در راه ساختن و پرداختن خانه و میهن و مردمان به کار می گیرند و هرگز سهم و حق و حرمتشان نه توسط خانواده و نه از سوی حکومت ها و جامعه مراعات نمی شود. زن ایرانی که حالا حضور نازنینش در خیابان های مبارزه با استبداد، عطر و طعم و ترنم تازه ای به این مبارزات بخشیده است، باید با هزار مصیبت دست به گریبان شود تا گوشه ای از جلوه های بسیارش را نشان دهد.

در سرزمینی که تجاوز به دختران نابالغ مجاز است، در سایه ی دیکتاتوری که مادر حق سرپرستی و تربیت جگرگوشه اش را ندارد و زن میهن ما بدون مجوز شوهر و پدر و مردان دیگر حق سفر ندارد، و نوع لباس و لبخند و کردارش را مردان تعیین می کنند، چگونه می شود انتظار مراعات حقوق این نیمه ی دیگر جامعه را داشت؟

جامعه ی شایسته ی زنان ایران به وجود نخواهد آمد اگر هر ایرانی در حد توان خود حرمت زنان و دختران و مادران و یاران و همراهان ایرانی را رعایت نکند. بیاییم و از روزجهانی نفی خشونت علیه زنان نه تنها خود به معیاری در این کار تبدیل شویم، بلکه بکوشیم در برابر هرگونه خشونت و بی احترامی به زنان نازنین ایران بایستیم و بدانیم که جهان بدون حضور و همراهی زنان جهانی خواهد بود تحمل ناکردنی، و جهان دارای زنان آزاد و شاد و همراه و همدل، جهانی خواهد شد رشک انگیز که از افسانه ی بهشت هم زیباتر خواهد شد.