(بخش سوم)
کودکان خیابانی
«کودکان خیابانی» اصطلاحی است که اغلب هم برای توصیف «کودکان کار» و هم کودکان بی خانمانی که در خیابان زندگی می کنند و می خوابند و اغلب هیچ تماسی با خانواده شان ندارند، اطلاق می شود. گروه دوم در معرض بیش ترین خطرات هستند. به قتل رسیدن، کودک آزاری های مکرر و برخوردهای بی رحمانه غیرانسانی با این کودکان که سن شان بین ۵ تا ۱۸ سال است، امری رایج است. آنان گاهی برای زنده ماندن به دزدی و فحشاء دست می زنند. این کودکان آسیب پذیری زیادی در مقابل بیماری های مقاربتی مانند ایدز دارند. تخمین زده می شود که ۹۰ درصد از آنان معتاد به مواد استنشاقی مانند چسب کفش و تینر رنگ هستند که باعث آسیب به کلیه و صدمات جبران ناپذیر مغزی و در برخی موارد مرگ می شود.
پدیده کودکان خیابانی، پدیده ای جهانی و هشداردهنده است. تقریبا هیچ شهر و کشوری در دنیا نیست که کودک خیابانی نداشته باشد. این مشکل، هم معضل کشورهای پیشرفته است و هم کشورهای در حال رشد. اما امروزه در کشورهای فقیر آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا شیوع بیش تری دارد. فقر، ازهم پاشیدگی خانوادگی، بیماری و فوت والدین، کودک آزاری و مسامحه کاری یا ترک کردن خانواده و عدم رشد اجتماعی عوامل رایجی برای زندگی کودک در خیابان هستند.
تعریف روشنی از کودکان خیابانی وجود ندارد. مثلا نمی توان گفت همه کودکانی که در خیابان هستند، بی خانمان هستند. اکثریت عمده آن ها یعنی بیش از سه چهارم تا ۹۰ درصد از این کودکان در کشورهای مختلف در حال رشد، در خیابان کار می کنند؛ اما در خانه زندگی می کنند و نان آور خانه هستند.
سازمان بهداشت جهانی، کودکان خیابانی را در یکی از ۴ گروه زیر تقسیم بندی می کند:
۱- کودکانی که در خیابان زندگی می کنند و اولین دغدغه آن ها زنده ماندن و داشتن سرپناه است؛
۲ – کودکانی که از خانواده خود جدا شده اند و موقتا در جاهایی مانند خانه های متروک، نوانخانه ها و پناه گاه ها زندگی می کنند؛
۳- کودکانی که تماس با خانواده خود را حفظ کرده اند، اما به علت فقر، خشونت و اذیت و آزارهای جنسی و جسمی در خانواده، بخش یا اکثر ساعات روز را در خیابان می گذرانند؛
۴- کودکانی که در مراکز ویژه بازپروری نگهداری می شوند اما قبلا در وضعیت بی خانمانی به سر می بردند و در معرض خطر بازگشت به وضعیت گذشته قرار دارند.
برخی محققان چون هاتی، دیویس، بروک (۱۹۹۴) معتقدند کودکان و نوجوانان که از خانه فرار می کنند و زندگی در خیابان را ترجیح می دهند، در خانواده از نظر جسمی و روانی مورد آزار قرار گرفته اند. برای مثال در پژوهشی، هاتی و همکاران (۱۹۹۴) دریافتند که تقریبا ۶۵ درصد نمونه ی مورد مطالعه شان اظهار داشته اند که در خانواده از نظر جسمی مورد سوء استفاده قرار گرفته اند و حدودا ۴۳ درصد این سوء استفاده به وسیله پدرشان بوده است. نیمی از آن ها بیان داشته اند که از طرف پدر و ناپدری خود مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند و بیش از ۸۰ درصد آن ها از نظر عاطفی به وسیله اعضای خانواده مورد آزار قرار گرفته اند. البته این آمار تا حدودی با مصاحبه های انجام شده توسط مؤلف در طی یک سال گذشته هم خوانی دارد. بنابراین، می توان نتیجه گیری کرد که آزارهای جسمی و روانی در خانواده پیامدهای ناگواری روی کودکان دارد. اکثر تحقیقات نشان می دهند کودکان و نوجوانان بخصوص دخترانی که در خانه مورد تجاوز قرار می گیرند اغلب برای فرار از این مسئله، زندگی در خیابان ها و بی خانمانی را تجربه می کنند.
هم چنین ممکن است جوانان به خاطر ماجراجویی از خانه پرخشونت خود فرار کنند (کمیسیون فرصت های برابر حقوق بشر ۱۹۸۹) سبک زندگی خیابانی، تنها کودکان و نوجوانانی که به اشکال متفاوتی مورد تجاوز قرار گرفته اند را نشان نمی دهد، بلکه رفتارهای خیابانی از جمله مواد مخدر، روسپی گری و جرم و جنایت ممکن است نوجوانانی که در یک جامعه هستند را نیز به خطر بیاندازد.
آلدر (۱۹۹۱) در مصاحبه با ۵۱ نوجوان بی خانمان سنین زیر ۱۸ سال در ملبورن دریافت که تقریبا ۳/۲ آن ها از نظر جسمی و نیمی از آن ها را از نظر جنسی در ۱۲ ماه قبل از مطالعه مورد آزار قرار گرفته اند. یکی از نگران کننده ترین یافته های آلدر (۱۹۹۱)، گسترش تجاوز به نوجوانان در مکان های خلوت بدون این که در جستوجوی کمک یا گزارش کردن منابع قدرت باشند، است. شاید مهم ترین خطری که به طور مداوم کودکان خیابانی در خیابان با آن روبرو هستند مواد مخدر، سرقت و… می باشد.
تقریبا غیرممکن بتوان تعداد کودکان خیابانی را تخمین زد، هرچند که سازمان بهداشت جهانی و یونیسف در اواسط دهه ۱۹۹۰، تعداد آن ها را ۱۰۰ میلیون نفر تخمین زده اند. هم چنان که جمعیت دنیا رشد می کند پدیده اجتماعی کودکان خیابانی افزایش می یابد. در همه کشورهای جهان، آمار کودکان خیابانی پسر بیش از دختران است. بر طبق مطالعه ای که در کشورهای آفریقایی انجام شده در زیمبابوه ۹۵ درصد، در آنگولا ۸۴ درصد، در اتیوپی ۸۴ درصد، در زامبیا ۷۰ درصد و در سودان تقریبا ۱۰۰ درصد کودکان خیابانی مورد مطالعه مذکر بوده اند.
به گفته یونیسف، ۲۵ میلیون کودک خیابانی در آسیا وجود دارد. در داکا، پایتخت بنگلادش ۱۰ هزار دختر در خیابان ها زندگی می کنند. در فیلیپین، «دپارتمان رفاه و رشد اجتماعی» در سال ۱۹۹۱ تخمین زده است که ۲/۱ میلیون کودک خیابانی در این کشور وجود دارد.
وزارت رفاه اجتماعی هندوستان در سال ۱۹۹۲، تخمین زده است که از ۱۱ میلیون کودکی که در خیابان ها زندگی می کنند ۰۰۰/۷۵ تا ۰۰۰/۲۰۰ نفر آن ها در کلکته هستند. موسسات هند می گویند در حال حاضر این تعداد بیش تر شده و احتمالا مرگ والدین به علت ایدز باعث شده که آمار آن ها به سرعت افزایش یابد.
تعداد کودکان خیابانی ویتنام را از ۰۰۰/۱۹ تا دویست هزار تخمین زده اند. یونیسف، تخمین می زند که در ویتنام ۰۰۰/۱۶ کودک خیابانی، ۰۰۰/۲۰ کودک قربانی روسپی گری و ۳۰۰/۴ کودک معتاد وجود دارد.
امروزه در قاره آفریقا، ۱۰/۷ میلیون کودک یتیم وجود دارد که به علت ویروس HIV والدین خود را از دست داده اند و اعضای خانواده ای که بتوانند از آن ها مراقبت نمایند، رفته رفته کم می شوند. بسیاری از این کودکان، به خیل کودکانی که قبلا به علت فقر، جنگ و درگیری های قومی در خیابان بوده اند، می پیوندند.
اتیوپی، از فقیرترین کشورهای جهان است؛ جمعیت آن حدودا ۵۵ میلیون نفر است و نصف این جمعیت زیر ۱۵ سال سن دارند. ۸۵ درصد از جمعیت این کشور در مناطق روستایی زندگی می کنند. یک مطالعه در سال ۱۹۹۴ تخمین زد که فقط در آدیس آبابا، پایتخت اتیوپی، تعداد کودکان خیابانی ۴۰ هزار نفر است که ۱۰ هزار نفر آن ها بدون هیچ مراقبت و حمایتی در خیابان ها زندگی و کار می کنند. در مصر تعداد کودکان خیابانی، فراوان و در حال افزایش است. تخمین ها در این مورد شمار این کودکان را بین ۲۰۰ هزار نفر تا ۱ میلیون نفر اعلام می دارند.
آمریکای لاتین، شامل کشورهایی چون آرژانتین، بولیوی، شیلی، پرو، اروگوئه، برزیل، کاستاریکا، جاماییکا، جمهوری دومینیکن، گواتمالا، اکوادور، مکزیک و السالوادور است. در سال ۱۹۹۶، «بانک توسعه بین الامریکایی» و «یونیسف» تخمین زدند که از کل جمعیت ۵۰۰ میلیون نفری آمریکای لاتین، ۴۰ میلیون کودک در خیابان ها کار و زندگی می کنند. این بدان معناست که حدود ۴۵ درصد از کودکان آمریکای لاتین، کودک خیابانی هستند. در آمریکای مرکزی، اکثر کودکان خیابانی در سنین بین ۱۰ تا ۱۷ سال هستند و تقریبا ۲۵ درصد آن ها دخترند.
دولت مکزیک، تخمین زده است که در این کشور ۲ میلیون کودک خیابانی وجود دارد. در برزیل، ۷ میلیون کودک از خانه طرد شده اند، یا بی خانمان هستند. ( WHO۱۹۹۴) از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ در این کشور حدود ۴۶۰۰ کودک خیابانی به قتل رسیده اند. (لوس آنجلس تایمز) در کلمبیا نیز کودکان خیابانی آماج قتل های گروهی هستند. در سال ۱۹۹۳، ۲۱۹۰ نفر از آن ها کشته شده اند. (اُتاوا سان ۱۹۹۶)
تخمین زده شده است که در هلند ۷۰۰۰ نفر، در فرانسه ده هزار نفر، در ایرلند ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر، در ترکیه ۶۰۰۰ تا ۷۰۰۰ نفر و در بخارست رومانی ۱۰۰۰ کودک خیابانی وجود دارد.
حدود ۱۶۰ میلیون نفر یا تقریبا ۴۰ درصد از مردم روسیه در فقر زندگی می کنند. تخمین زده می شود که ۱ تا ۴ میلیون کودک خیابانی در روسیه وجود دارد و هم چنین هر ساله پنجاه هزار کودک در روسیه از خانه های خود فرار می کنند. هم چنین گزارش شده است که در مسکو ۵۰۰۰ کودک و نوجوان از خانه طرد می شوند و به خیابان ها روی می آورند.
حکومت آمریکا، گزارش داده است که حدود ۵۰۰ هزار کودک زیر ۱۸ سال از خانه فرار کرده اند یا (توسط والدین) از خانه طرد شده اند. بنابراین، آمارهای مختلف و ضد و نقیضی در مورد کودکان خیابانی اعلام می شود، افراد مختلف بنا به سلیقه و نظر خود تعداد آن ها را تا ۲ میلیون نفر در جهان برآورد کرده اند.
سازمان بهزیستی حکومت اسلامی، کودکان خیابانی را این گونه تعریف می کند: «کودکان خیابانی به افراد زیر ۱۸ سال (اعم از دختر و پسر) اطلاق می گردد که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقاء خود مجبور به کار یا زندگی در خیابان هستند.»
کودکان خیابانی در ایران، به ۶ دسته تقسیم می شوند:
۱- کودکان فاقد شناسنامه که یا از اتباع خارجی اند و یا کودکان به جا مانده از ازدواج های موقت هستند؛
۲- کودکان متکدی؛
۳- کودکان کار در خیابان
۴-کودکانی که از خانه فرار کرده اند؛
۵- کودکانی که در خیابان دست به بزهکاری می زنند
۶- کودکان بی سرپرست و بدسرپرست
دکتر فاطمه قاسم زاده، در تحقیقی که در سال ۸۰ با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی بر روی ۵۸۵ نفر از کودکان کار خیابانی انجام گرفت، به نتایج زیر دست یافت:
در زمینه رشد اجتماعی، ۸۰ درصد این کودکان دچار پرخاشگری و خشونت، ۵۰ درصد آنها به سرقت، ۴۱ درصد خرید و فروش مواد مخدر، ۸۵ درصد تخریب اموال عمومی، ۵۴ درصد بی توجهی به حقوق دیگران و مشکل در برقراری ارتباط و هم چنین ۵۵ درصد این کودکان نیز به بزهکاری تمایل داشته اند.
در این کودکان حس حسادت، انتقام جویی و خصومت، بی ثباتی و بی قراری، بی اعتمادی به دیگران، بد بینی و منفی گرایی، افسردگی، اضطراب، احساس ناامنی و ترس به وفور دیده می شد.
۸۰ درصد این کودکان دچار کاهش قد، ۸۶ درصد کاهش وزن، ۷۷ درصد بیماری های دهان و دندان، ۷۳ درصد بیماری های چشم، ۶۱ درصد بیماری های دستگاه تنفسی، ۶۴ درصد بیماری های قلبی، ۶۰ درصد بیماری های گوش و حلق و بینی، ۸۲ درصد بیماری های پوست و ۶۰ درصد دارای بیماری های دستگاه گوارشی هستند. وی با بیان این که ۵۶ درصد این کودکان بی سواد هستند، اظهار داشت: ۳۲ درصد دچار مشکل کمبود حافظه، ۳۰ درصد مشکلات یادگیری، ۶۱ درصد کمبود خفیف ذهنی، ۲۱ درصد کمبود کنجکاوی، ۶۴ درصد کمبود شناخت محیط و۶۱ درصد دارای مشکلات گفتاری هستند.
طبق پژوهش دیگری در بندرعباس (رامشک، ۱۳۸۱)، ۶۵ درصد کودکان خیابانی بی سواد هستند، ۱۴/۶درصد در مقطع ابتدایی و ۱/۲ درصد در مقطع راهنمایی تحصیل می کنند و ۱/۱۸ درصد ترک تحصیل کردهاند. ۷/۸۴ درصد از این کودکان با پدر و مادر یا بستگانشان زندگی میکنند، ۱/۱۸ درصد از آنان هیچ ارتباطی با والدین خود ندارند، ۶/۱۴ درصد هر چند ماه یک بار، ۷ درصد هر هفته یک بار و ۱/۲ درصد هرچند روز یک بار والدین خود را می بینند.
در بهمن ماه سال ۱۳۷۷، طی جلسات متعدد کارشناسی پیش نویس توافق نامه ای در خصوص جمع آوری، پذیرش، طبقه بندی و نگهداری کودکان خیابانی بین معاون امور اجتماعی استانداری، شهرداری تهران، کانون اصلاح و تربیت، بهزیستی استان تهران، اداره سرپرستی دادگستری تهران، معاونت انتظامی امنیتی تهران بزرگ و معاونت دادگستری کل استان تهران تهیه گردید.
از مهر ماه سال ۱۳۷۸ در ۱۶ استان کشور، طرح «مراکز شناسائی، تشخیص و جایگزینی کودکان خیابانی» توسط سازمان بهزیستی کشور به مرحله اجرا درآمد. در سال ۱۳۸۰ تعداد مراکز به ۲۱ عدد رسید و ۵۰۵۰ کودک خیابانی در این مراکز پذیرش و ساماندهی گردیدند. البته شهرداری تهران نیز در این سال ها مبادرت به تاسیس دو مرکز به نام های «خانه سبز» مخصوص پسران ( در فروردین ماه ۱۳۷۸) و «خانه ریحانه» مخصوص دختران (در مهر ماه ۱۳۷۸) نمود که هدف از راه اندازی آن ها جمع آوری کودکان خیابانی دختر و پسر از سطح خیابان ها و نگهداری و طبقه بندی آنان بود. اما در سال ۱۳۸۱ این دو مرکز به علت هزینه زیاد تعطیل شدند.
با توجه به رشد معضل کودک خیابانی، در اردبیهشت سال ۱۳۸۱ طرحی دیگر تحت عنوان «طرح ساماندهی بیست هزار کودک خیابانی» توسط سازمان بهزیستی کشور تهیه و در شورای اجتماعی تصویب گردید و تا پایان سال ۱۳۸۱ تعداد مراکز در سراسر کشور به ۴۲ مرکز کودکان خیابانی و ۶ مهمانسرای سلامت (پناهگاه) کودکان کار رسید.
«آیین نامه سامان دهی کودکان خیابانی»، به منظور ارایه حمایت های اجتماعی، توانمندسازی اجتماعی و آموزش فنی و حرفه ای و مهارت های زندگی به کودکان خیابانی بنا به پیشنهاد وزارت رفاه و تامین اجتماعی، در هیات دولت به شماره ۳۲۳۸۶/۲۲۷۱۷ ه – مورخه ۰۴/۰۵/۱۳۸۴ تصویب و جهت اجرا ابلاغ شده است. این آیین نامه در پنج فصل و دوازده ماده تدوین گردیده است و در حال حاضر اختصاصی ترین مصوبه در خصوص کودکان خیابانی و در بالاترین سطح قانونی می باشد. براساس این مصوبه وزارت کار و امور اجتماعی، وزارت بهداشت، سازمان بیمه خدمات درمانی، شهرداری، نیروی انتظامی، دادگستری، وزارت آموزش و پرورش و کمیته امداد امام، موظف به همکاری در خصوص کودکان خیابانی شده اند. این آیین نامه سازمان بهزیستی کشور را موظف کرده است که با همکاری و مشارکت شهرداری، انجمن های خیریه، تشکل های غیردولتی و نیروی انتظامی و با استفاده از مددکاران اجتماعی در قالب تیم تخصصی سیار یا مستقر در مراکز که با همکاری شهرداری ها سازماندهی می شوند، نسبت به شناسایی، جذب، پذیرش و توانمندسازی کودکان خیابانی در کلیه مراکز استان ها و در صورت لزوم در شهرهای بالای ۲۰۰ هزار نفر جهت حضور کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت کودکان خیابانی در مراکز اقامت در سه سطح اقدام کند.
براساس این آیین نامه، اقامت کوتاه مدت به حضور کودک خیابانی در مرکز اقامت حداکثر به مدت ۲۱ روز، اقامت میان مدت بیش تر از ۲۱ روز تا پایان یک سال و اقامت درازمدت شامل حضور کودک خیابانی بی سرپرست و یا بدسرپرست در مراکز شبانه روزی تا پایان ۱۸ سالگی مطابق با آیین نامه مراکز شبانه روزی سازمان بهزیستی است. وزارت رفاه نیز هماهنگی اجرایی این آیین نامه را بر عهده خواهد داشت و هر ۶ ماه یک بار گزارش ها و اقدامات انجام یافته را تحلیل و جمع بندی و به شورای عالی رفاه و تامین اجتماعی ارائه می کند.
اما این مصوبات و اقدامات حکومت اسلامی، همانند دیگر اقداماتش بی سر و ته و سمبل کاری و خشونت آمیز بوده است و به همین دلایل، هیچ گونه بهبودی نیز در وضعیت دلخراش کودکان خیابانی پدید نیامده است.
در سال ۱۳۷۷ نیز مطالعه ای توسط یونیسف بر روی کودکان خیابانی تهران، صورت گرفته است. بر اساس این پژوهش، مهاجرت، تعداد زیاد افراد خانواده، ازهم پاشیدگی خانواده، آزارهای جسمی و روانی در خانواده، بی سوادی والدین و فقدان مهارت های حرفه ای والدین از فاکتورهای مرتبط با حضور کودکان در خیابان ها است. بر اساس این مطالعه، ۶۰ درصد بچه های خیابان از مهاجرینی هستند که خود دو گروه را تشکیل می دهند. مهاجرین از شهرستان به تهران و مهاجرین خارج از کشور به ایران (عراقی ها و افغانی ها). بقیه بچه های خیابان به علت فقر خانوادگی در خیابان ها مشغول به کار هستند و گروهی دیگر به دلیل شرایط نابهنجار خانوادگی و اختلافات شدید از خانواده فرار کرده اند و چون جایی برای خواب ندارند، به پارک ها و میادین، خانههای متروک و زیر پل ها پناه می برند.
هم چنین بر طبق نتایج پژوهشی که دکتر سیدحسن حسینی عضو هیات علمی دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۱، با همکاری دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بر روی وضعیت کودکان خیابانی در ایران و سایر کشورها و راهکارهای اجرایی و مداخله گرانه انجام داده است، ۹۵ درصد کودکان خیابانی از جنس پسر هستند و ۹۰ درصد کودکان خیابانی با پدر و مادر زندگی می کنند که در اکثر موارد، والدین آن ها بی سوادند و تعداد اعضای خانواده شان از ۵ تا ۱۰ نفر متغیر بوده و میانگین آن ۸ نفر است. ۸۰ درصد خانواده آن ها مهاجر هستد که ۴۴ درصد از روستاها و شهرهای دیگر و ۳۶ درصد مهاجران افغانی هستند.
پروین حسینی، در پژوهشی با عنوان «وضعیت کودکان کار و خیابان در ایران» پدیده کودکان کار و خیابان را در مراکز استان تهران، مشهد، اهواز، شیراز و رشت مورد مطالعه قرار داده است. یافته های تحقیق نشان می دهند که عواملی چون نارسایی نهادهای اجتماعی کننده (مثل خانواده، مدرسه) فقر اقتصادی خانواده های کودکان خیابانی و ناتوانی آن ها در انطباق با شیوه های زندگی شهری، آلودگی و آسیب زا بودن حاشیه شهرها، فقدان نظارت کافی از سوی سازمان های مسئول و الگوی نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی در بروز این پدیده موثر بوده اند.
تحقیقی تحت عنوان «بررسی عوامل موثر در بروز پدیده کودکان خیابانی شهر مشهد» انجام گرفت. نتایج تحقیق مبین آن است که ۶۶ درصد از کودکان خیابانی مورد بررسی با خانواده های خود در ارتباط اند و برای کسب و کار و درآمد ، امرار معاش از منزل بیرون آمده و سر به خیابان می گذارند. تعداد ۳۰ درصد از آن ها سابقه محکومیت دارند. ۴۱ درصد از آن ها بی سواد یا سطح تحصیلات پایین داشته و ۸۵ درصد شان ملیت ایرانی داشته اند. ۵۶ درصد آنها به علت ناسازگاری با والدین مخصوصا بد رفتاری پدر اقدام به ترک خانه کرده اند. ۸۰ درصد کودکان کم سن و سال هستند که کم تر از ۱۰۰ تومان در روز درآمد دارند.
در خرداد ماه سال ۱۳۸۲ در همایش بررسی آسیب های اجتماعی، تعداد کودکان خیابانی در ایران، ۵۰۰ هزار نفر اعلام شد. در همین سال، ۳۱ هزار کودک خیابانی توسط سازمان بهزیستی جمع آوری و سامان دهی شد که ۸۰ درصد آن ها کودکان کار بودند، ۲۴ هزار و ۷۰۰ نفر آن ها مربوط به تهران بوده است که از سطح شهر و پایانه های مسافربری جمع آوری شدند و حدود ۷۰۰ نفر آن ها از خانواده های افغان بودند. در سال ۱۳۸۳ نیز ۱۴ هزار و ۲۶۹ کودک خیابانی در کشور پذیرش شده اند. در سال ۱۳۸۶ نیز ۱۲ هزار و ۵۰۰ کودک کار و خیابان در مراکز بهزیستی کشور پذیرش شده اند.
جدیدترین آمار نشان می دهد که در ایران دویست هزار کودک خیابانی وجود دارند. حداقل نیمی از این کودکان، پناهندگان افغان هستند. مشکل کودکان خیابانی در اغلب شهرهای مهم ایران همانند تهران، اصفهان، مشهد و شیراز به صورت گسترده قابل روئیت است. بیش تر آن ها کودکانی هستند که از شرایط دشوار و آزار و اذیت خانواده فراری شده اند. و مابقی کودکان پناهنده افغان هستند که در تلاش برای زنده ماندن به خیابان پناه می برند.
کودکان و سوء تغذیه
در آمارهای رسمی بین المللی، آمده است یک دوازدهم جمعیت جهان دچار سوء تغذیه هستند که ۱۶۰ میلیون نفر آن را کودکان زیر ۵ سال تشکیل می دهد. هر روز ۳۴ هزار کودک زیر ۵ سال و هر ساله ۱۲ میلیون کودک از گرسنگی می میرند در حالی که به اندازه کافی گندم، برنج و مواد غذایی برای سیر کردن شکم جمعیت جهان وجود دارد.
می گویند ۱ نفر از هر ۴ نفر جمعیت جهان یعنی ۳/۱ میلیارد نفر روزانه با کم تر از یک دلار آمریکا زندگی می کند. در حقیقت باید بگوئیم این تعداد از جمعیت جهان، به ویژه کودکان مرگ را روزشماری می کنند.
اولین بار این وزیر کار و امور اجتماعی دولت دهم احمدی نژاد بود که در دی ماه سال گذشته، ایران را کشوری بدون گرسنه معرفی کرد. همان وزیری که عنوان کرده بود: «نمی دانم خط فقر چه قدر است.»
سال گذشته نیز آمارهای منتشره از سوی وزارت بهداشت، نشان از شیوع ۶ تا ۷ درصدی سوء تغذیه کودکان ایرانی داشت؛ سوء تغذیه ای که به گفته کارشناسان، عامل کوتاهی قد بیش از ۷ درصد از کودکان و لاغری مفرط ۱۵ درصد آنان شده است؛ البته به شرط این که این کودکان مشکلات سوء تغذیه را طاقت بیاورند و زنده بمانند.
سوء تغذیه، در جامعه ما، تنها محدود به کودکان نمی شود. چرا که در سال ۸۴ عنوان شد که در مجموع بیش از ۱۰ درصد مردم ایران دچار سوء تغذیه هستند. ایران، هم چنان در لیست کشورهایی قرار دارد که در معرض خطر گرسنگی هستند.
براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، ۱۲ میلیون ایرانی از سوء تغذیه رنج می برند و افرادی که زیر خطر فقر مطلق قرار گرفته اند، حتی توان تأمین خوراک خود را ندارند. مدتی پیش، عادل آذر رییس مرکز آمار هم اعلام کرده بود در ایران بیش از ۱۰ میلیون نفر زیر خط فقر مطلق و بیش از ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر نسبی به سر می برند.
ادامه دارد
بخش پیشین مقاله را در اینجا بخوانید