مهتاب بزرگ نیا: یک بار در مصاحبهای که با علی اکبر زرین مهر در اولین شماره مجله گردون به سردبیری عباس معروفی شده بود، خواندم که گفته بود:
“از زمانی که اولین انسان بر سقف و دیوار غار با سنگی نقشی می آفرید و با دوده ذغال و سوخته استخوان و یا با گل اخرا و خاک سرخ با نقوشی ساده و انتزاعی نقاشی می کرد، من
هم کنارش بودم. زمانی که هنرمندان آشور و بابل نقوش ساده نیم برجسته را بر بدن دیوارهای تخت جمشید به یادگار گذاشتند، زمانی که میکل آنژ بر سقف کلیسا سلیستین، خلقت آدم را نقاشی می کرد، زمانی که ایلیار پین کرجی کشان ولگا را به اتمام رساند، زمانی که گوگن تاهیتی را به تصویر کشید، زمانی که ون گوگ عاشق شد، زمانی که سالوادر دالی جنگ داخلی اسپانیا را نقاشی می کرد و زمانی که پیکاسو تابلو صلح (گرنیگا) را آغاز کرد، من هم کنارشان بودم و همراهشان نقاشی میکردم! از آن زمان تا امروز!”
حالا من هم فکر میکنم هر هنرمندی، به نوبه خود، همانند آنچه زرین مهر گفته بود، نه تنها در هنر نقاشی، بلکه در تمام حوزههای فعالیت هنری، انگار که از اولین خلقت آدمی، از اولین نوع هنر که به سادهترین شکل خلق شده، همواره حضور داشته و خود را همگام با زمان به تکامل رسانده، و این چنین است که هنری خلق می شود و تداوم مییابد و تورنتو در این ماه میزبان هنر بود. هنری که در هر کجا سرک میکشید، هنری که انگار از ابتدای خلقت آدمی همواره بوده!
از تیرگان و شور و تب و تاب مربوط به آن که بگذریم، تیرگانی که با وجود آن که یک هفته از برگزاری آن میگذرد، با این حال تب مربوط به آن هنوز کاملا نخوابیده و این امر از صحبتهای دهان به دهان و مبادله ی عکسها و ویدئوهای مربوط به آن در فیسبوک، کاملا مشخص است. همانطور که دکتر رضا مریدی در سخنرانی افتتاحیه تیرگان گفت”تیرگان پلی است بین جامعه ایرانی و دیگر جوامع.” حالا اگر ما از این پلی که نه تنها با هدف عرضه، گسترش و مبادله فرهنگ و هنر ایرانی ایجاد شده و هدف آن نه تنها پیوند ایرانیهای سراسر دنیا است، بلکه پیوند جامعه و فرهنگ ایرانی با دیگر جوامع کانادایی غیرفارسی زبان است، بگذریم، اگر از هاربرفرانت سنتر که فرهنگ ایرانی اعم از موسیقی، نمایشگاههای مختلف، رقص، تئاتر و غیره که قدم به قدم با ما همراه بود بگذریم، بد نیست یک سری هم به آرتا گالری بزنیم. آرتا گالریای که وقتی به چند قدمی آن می رسی انگار وارد یک دنیای دیگری می شوی با آن سنگفرشهای آجری رنگ مفروش در فضای بیرونی اش! آرتا گالریای که تا همین چند روز پیش میزبان نقاشیهای یکی از هنرمندهای ایرانی بود،که سه تا از تابلوهای خود را در ابعاد شصت در هفتاد در یک نمایشگاه گروهی، به نمایش گذاشته بود. تابلوهایی که با تلفیق دو سبک ابسترکت و اکسپرسیونیسم به تصویر کشیده شده بودند. به نظر من آنچه در مورد یک نقاش جدا از خطوط و طرحهایی که می آفریند، حائز اهمیت است، پله هایی است که او طی میکند تا به این مرحله ای که الان هست برسد.
در واقع این سئوال برای ما پیش می آید که یک هنرمند یا یک نقاش چه شد و چگونه شد که الان به مرحلهای رسیده که نقشی می آفریند که خیل عظیم بازدید کنندهها را به سوی خود فرا میخواند؛ نوید فرد، نقاشی که آثار خود را از تاریخ ۱۱ تا ۲۳ جولای در آرتا گالری به همراه جمعی دیگر از هنرمندها به نمایش گذاشت، میگوید: “از دوران دبستان حس کردم که نقاشی کردن را دوست دارم ولی متاسفانه سیستم آموزشی ایران به گونهای بود که هیچ امکانی برای پیشرفت در زمینه نقاشی نمی گذاشت. در آن دوران هیچ گونه رضایتی از نقاشیهایم نداشتم، تا این که در اول راهنمایی، معلم نقاشی داشتیم به نام آقای علی خوش جام که من را با دنیای تازهای از نقاشی آشنا کرد. او از همان ابتدا به ما یاد که آزاد فکر کنیم و فکرمان را روی کاغذ پیاده کنیم! بعدها بود که فهمیدم کارهای پیشین من نه تنها نقاشی نبوده، بلکه کپیای بوده از روی مدل و نقاشیهای دیگر. معلم ما، از همان ابتدا که ما زنگ نقاشی داشتیم به ما گفت که یک کاغذ آ چهار را فقط خط خطی کنیم! خوب طبیعی است که ما آن موقع شروع کردیم به خندیدن و فکر می کردیم این خط خطی کردن چه کار عبث و بیهودهای است! و در جلسه بعدی وقتی قرار شد که ما از بین همان خط خطی هایی که فکر می کردیم عبث و بیهوده است، چیز هایی را که می بینیم پیدا کنیم، باز هم خندیدیم تا این که این خندهها جدی شد و ما شروع کردیم به پیدا کردن اشکال مختلف در میان این خطوط درهم و برهم! مثل وقتی که به ابرها نگاه می کنی و فکر می کنی تمام ابرها مثل همند، اما وقتی با دقت و حوصله نگاه می کنی، می توانی اشکال مختلفی را در میان ابرها از هم تمیز بدهی، اشکالی مختلف، شاید اشکالی به شکل یک سگ یا کودکی با بادبادکی که در آسمان محو می شود. و همین موضوع، یعنی پیدا کردن خطوط با معنی تر در میان خط هایی بی قاعده که ما کشیده بودیم، باعث شد که ذهن ما باز شود و ما را به سمت خلاقیت ببرد. خوب این معلم با صد تا دویست دانش آموز کار می کرد، با این حال از بین این همه فقط ده تا بیست نفر بودیم که در زمینه نقاشی رشد کردیم و از این ده – بیست نفر شاید چهار – پنج نفرمان، بسیار جدی روی نقاشی متمرکز شدیم و در این زمینه بالیدیم!”
“نوید فرد” پس از آن نقاشی را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دنبال میکند و قبل از مهاجرت از ایران زیر نظر اساتید بزرگی چون آیدین آغداشلو تعلیم میبیند.
جالب است بدانیم که او هیچ گونه تحصیلات آکادمیک در زمینه نقاشی ندارد، و رشته تحصیلی او مهندسی صنایع است. در واقع او به عنوان هنرمندی که در رشتهای جز هنر تحصیل کرده، عقیده دارد تحصیلات آکادمیک برای پیشرفت در یک زمینه خوب است، ولی کافی نیست.
نوید فرد، در کارهایش از رنگ بسیار استفاده میکند و این همان چیزی است که در سبک اکسپرسیونیسم واضح است، استفاده از رنگها برای بیان احساسات!
پیش از این اشاره کردیم که تابلوهای در معرض نمایش او، در ابعاد بسیار بزرگ و قدی هستند، درست در ابعاد شصت در هفتاد! برای خود من به عنوان یک بازدید کننده این سئوال پیش آمد که او چگونه روی این تابلوهایی با این ابعاد بزرگ نقاشی میکند، آیا از نردبان چیزی بالا می رود و نقش می زند؟ برایم جالب بود که بدانم شیوه کار او به چه صورت است. او در پاسخ به این سئوالم توضیح می دهد: “پارچه بوم را به صورت رولی می خرم و بعد در خانه به مقیاس ابعاد مورد نظر پارچه را می برم. این ابعاد ممکن است یک سانت در یک سانت باشد یا شصت در هفتاد! گاهی اوقات این پارچهها را روی دیوار نصب میکنم و نقاشی میکنم یا گاهی اوقات روی زمین پهن میکنم و خوابیده طرح میزنم”.
او میگوید: “خودم که در کارهایم دقت میکنم گاهی جای پونز را می بینیم که دوست ندارم بپوشانمشان و این حالت را دوست دارم.”
تابلوهای نوید فرد در هر دوره با آثار پیشین او تفاوت دارد، و او همواره به سمت نو شدن، خلاقیت و پختگی پیش می رود.