Javad-Talee

برصحنه تئاتر اشتوتگارت، روز (یکشنبه ۱۹ می ۲۰۱۵) هیچ چیز نیست جز یک پارچه سه متر در سه متر و نیم گسترده بر کف. در میان آن یک بالش، یک عروسک کرکی و یک صندلی. در کنار این بساط نیز، یک تریبون شیشه ای و دیگر هیچ.

ببخشید. بازیگر هم هست. بازیگری که باید ۱۰۵ دقیقه نزدیک به ۱۰۰ تماشاگری را که در سالن نشسته اند، وادار کند که چشم از صحنه بر ندارند و مونولوگی را دنبال کنند که شاید یکی از تکان دهنده ترین، تلخ ترین و در عین حال آگاهی بخش ترین و برانگیزنده ترین داستان ها و متن های دهه های اخیر در تئاتر آلمان باشد: داستان زندگی دکتر عزالدین ابوالعیش، پزشک فلسطینی که سه دختر و یک برادرزاده او در موشک باران تابستان سال ۲۰۰۶ باریکه غزه در برابر چشمانش پرپر شده اند.

Mohammad--behboodi-S

داستانی را که بیش از صد دقیقه با نفس حبس شده در سینه و نگاه دوخته شده بر بازی پرتحرک محمدعلی بهبودی دنبال می کنیم، پزشک فلسطینی نوشته است، نمایشنامه نویس آلمانی “سیلویا آرمبروستر” برای اجرای تئاترال بازنویسی کرده، “ارنست کونارک” آلمانی کارگردانی آن را به عهده دارد و تنها بازیگر آن محمد علی بهبودی، بازیگر ایرانی ی تئاتر و سینما و تلویزیون آلمان است.

به این ترتیب، در حالی که در بسیاری از لحظات این نمایش بغض گلوگیرم را به سختی فرود می دهم تا به انفجار گریه نیانجامد، شاهد نمایشی هستم که به تمام معنا می توان آن را یک نمونه خوب از همکاری هنرمندانی با ملیت های مختلف دانست. یک کار مولتی کالچر.

محمدعلی بهبودی، یک انتخاب خوب

محمدعلی بهبودی چنان در نقش دکتر عزالدین ابوالعیش فرو رفته است که به سختی می توان میان او و شخصیت اصلی نمایشنامه تمایزی قائل شد.

بهبودی نزدیک به ۳۰ سال است در آلمان زندگی می کند. انتخاب او را برای ایفای نقش دکتر ابوالعیش باید به ارنست موناک تبریک گفت. بهبودی نه تنها در این نمایش، بلکه در هر نمایش سلوی دیگری که تا به حال از او دیده ام، به هنر بیدار نگه داشتن تماشاگران مسلط بوده است. “گزارش به آکادمی” براساس متنی از فرانتس کافکا و “پابرهنه، لخت، قلب در مشت” شاهکار تکان دهنده علیرضا کوشک جلالی نمایشنامه نویس و کارگردان ایرانی مقیم آلمان، با بازی سلوی محمدعلی بهبودی آن هم به زبان آلمانی، برای همیشه در حافظه علاقمندان به تئاتر ایران و آلمان زنده خواهند ماند. در دو نمایشنامه پیشین نیز، این بازیگر پرسابقه ایرانی توانست تماشاگران را از آغاز تا پایان بر صندلی های خود میخکوب کند.

نمایشنامه، “من نفرت نمی ورزم” نام دارد. ناشدنی ترین کار آن است که انسانی پرپر شدن چهار جگرگوشه خود و شتک زدن خون و مغزشان را بر در و دیوار ببیند و با این همه بکوشد “نفرت” نورزد. اما این کار ناشدنی از دکتر عزالدین ابوالعیش نویسنده داستان بر می آید.

کسی که زهر نفرت را به قلب خود راه می دهد، کاری آسان تر دارد. او می تواند با انفجار فریاد و حمله به دشمن، خشم درون خود را احتمالا فرو بنشاند. اما آن که می خواهد آلوده به نفرتی نشود که در دوران معاصر می رود تا سراسر جهان را به گند بکشاند، باری سنگین بر دوش دارد. این را در لحظه هائی از نمایش، که محمد علی بهبودی در نقش دکتر عزالدین ابوالعیش از لحظه اصابت موشک ها بر خانه خود و پرپر شدن فرزندانش می گوید، با تمام وجود می توان درک کرد. او، در حالی که چهره اش دارد از درد منفجر می شود، روایتگر گذشت و انسانیت است.

گذشته ویران شده یک خانواده فلسطینی

مهم ترین نقطه قوت نمایشنامه “من نفرت نمی ورزم” در تضادهای شدید آن است. دکتر عزالدین ابوالعیش، پیش از اشغال فلسطین، در یک خانواده کشاورز نسبتا مرفه فلسطینی به دنیا آمده است. اما در کودکی ملک اجدادی خانواده او اشغال شده و به “مزرعه آریل شارون” تغییر نام داده است.

عزالدین خردسال، حالا همراه با پدری که دیگر هیچ کاری از او ساخته نیست، در یک اردوگاه زندگی می کند. خانواده ای بزرگ، در کومه ای که تنها سه متر در سه متر و نیم مساحت دارد. داستان زندگی او، بر همین سه متر در سه متر و نیم فضائی که یک پارچه سفید نماد آن است، به وسیله محمدعلی بهبودی زنده می شود. چنان زنده، که دست تماشاگر بهت زده را می گیرد و او را به سفری دور و دراز و در عین حال پر از رنج و خطر در فلسطین اشغالی می برد. سرزمینی که در واقع یک زندان بزرگ است و ساکنان آن، حتی اگر مثل دکتر ابوالعیش پزشک محبوب و موفق یک بیمارستان معروف تل آویو باشند، برای ورود به آن و خروج از آن، باید هفت خوان رستم را پشت سر بگذارند تا اجازه عبور بگیرند.

داستان “من نفرت نمی ورزم” پیش تر به زبان انگلیسی منتشر شده است. بنابراین، از ذکر جزئیات آن می پرهیزم و خواندن آن را به ویژه به ایرانیان مقیم کانادا توصیه می کنم. زیرا که دکتر ابوالعیش اکنون چند سالی است در تورنتو زندگی و کار می کند. آشنائی با جهان او، درک حضور انسانی است که از عشق ورزیدن هرگز خسته نمی شود. او یکی از مهم ترین قربانیان توسعه طلبی و تجاوزگری دولت اسرائیل است. با این همه، چنان که نمایشنامه نشان می دهد، آرزوئی جز ایجاد مناسباتی دوستانه و انسانی میان دو ملت اسرائیل و فلسطین ندارد.

نفرت فقط از خشونت

یکی از عمیق ترین و اثرگذارترین صحنه های نمایش “من نفرت نمی ورزم” آنجا است که محمدعلی بهبودی در نقش دکتر ابوالعیش، تعریف می کند که دختری که به وسیله او و همکاران اسرائیلی اش سوختگی های شدیدش به زحمت در حال درمان شدن است، یکبار که می خواهد برای ادامه درمان در تل آویو به بیمارستان مراجعه کند، کمربند انفجاری به خود می بندد تا خود را در بیمارستان منفجر کند. دکتر ابوالعیش، هنگام یادآوردن این صحنه، بسیار بیش از آن لحظه هائی می سوزد و می نالد که در حال توصیف مرگ فرزندان خویش است:” فکرش را بکنید! انفجار در بیمارستان. قتل عام بیماران و کودکان بی گناه”!

در این لحظات است که تماشاگر نمایش، به عمق فاجعه هدایت می شود. به جهانی که چنان انباشته از خشم و نفرت است که در آن انسان دیگر قادر به درک انسانیت نیست. انسان پامال شده و مچاله شده، از چنان نفرتی انباشته شده است که آماده است حتی کودکان و بیماران بی گناه یک بیمارستان را، تنها به دلیل آن که اسرائیلی هستند، حتی اگر هیچ ربطی به سیاست های دولت خودشان نداشته باشند، با خود به کام مرگ بکشد.

آنچه تماشاگر را در پایان این نمایش میخکوب کننده ۱۰۵ دقیقه ای وادار می کند در برابر قلب پر طپش دکتر عزالدین ابوالعیش و توانمندی کم نظیر محمدعلی بهبودی در نشان دادن این طپیش بزرگ سر تعظیم فرود آورد، آمیزش عظمت و سادگی در این کار بی نظیر است.

یک بازیگر، یک صندلی، یک پارچه سفید، یک عروسک پارچه ای و یک تریبون شیشه ای، با کمک نور و موسیقی بسیار مختصر و یک تخته سیاه همه ابزارهائی هستند که محمدعلی بهبودی برای زنده کردن جهانی دائما در حال ویران شدن و بازسازی شدن در اختیار دارد. اما او با استفاده از همین ابزارهای مینیمالیستی، موفق می شود از فلسطین اشغالی و اسرائیل، تصویری به دست بدهد که هر بیننده ای تنها با یک آرزو سالن تئاتر اشتوتگارت را ترک کند: “کاش آن روز به زودی برسد که این دو ملت، دست در دست هم در سواحل دریای مرده و مدیترانه برای پایان خشونت و بازگشت به انسانیت به رقص و پایکوبی بپردازند.

نمایشی سرشار از احساس که در ۱۰۵ دقیقه یک چشم را بیدار برای آینده و یک چشم را گریان برای حال و گذشته نگه می دارد.

نمایشنامه “من نفرت نمی ورزم” با بازیگری محمدعلی بهبودی از روز ۱۷ اکتبر سال ۲۰۱۴ میلادی تاکنون بیش از ۳۰ بار در تئاتر اشتوتگارت بر صحنه رفته و هربار با استقبال تماشاگران و ستایش روزنامه های معتبر آلمانی روبرو شده است. این نمایش، که بی تردید در تاریخ تئاتر آلمان ماندگار خواهد شد، قرار است روزهای شانزدهم و هژدهم ژوئن در برلین و هامبورگ نیز بر صحنه بیاید.