تلاش برای بنیان گذاشتن "وزارت صلح" به عنوان ارگانی دولتی در بسیاری کشورها آغاز شده است. در ماه سپتامبر سال گذشته شاهد برگزاری چهارمین "نشست ائتلاف
شهروند ۱۲۶۴ – پنجشنبه ۱۴ ژانویه ۲۰۱۰
مصاحبه با راب ایکسون، مدیر بخش تورنتوی "کارزار برای وزارت صلح کانادا"
جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ و تاسیس سازمان ملل درگیر جنگی بینالمللی بین دولتملتها نبوده است اما بر همه روشن است که جهان امروز مملو از جنگهای کلاسیک بسیار و انواع بسیار بیشتر و شاید مرگباریتر از خشونت سازمانیافته و جنگ است. تلاش برای پایان این اوضاع و به رقم آوردن نوعی "صلح" موضوع فعالیت نهادهای بسیاری است.
تلاش برای بنیان گذاشتن "وزارت صلح" به عنوان ارگانی دولتی در بسیاری کشورها آغاز شده است. در ماه سپتامبر سال گذشته شاهد برگزاری چهارمین "نشست ائتلاف جهانی برای وزارتخانههای صلح" با حضور بیش از چهل کشور بودیم. این نشست در سنخوزهی کاستاریکا برگزار میشد که خود اخیرا به سومین کشوری بدل شده که وزارتخانه عدالت و صلح گشوده است.
در کانادا نیز اخیرا شاهد تلاشهایی مشابه هستیم. مدتی پیش شاهد بودیم بیل سیکسِی، نماینده نیودموکرات مجلس فدرال، لایحهای خصوصی به مجلس ارائه داد که خواهان تشکیل وزارت فدرال صلح است. جیم کاریجیانیس، از نمایندگان لیبرال اسکاربورو، نیز از این لایحه حمایت کرد.
نام "وزارت صلح" در نگاه اول شاید واژه ترسناکی به نظر برسد چون بیشتر ما را یاد کتاب "1984" از جرج اورول میاندازد که در آن دولت به همه چیز نامهای وارونه داده بود و "وزارت صلح" هم ابزار جنگافروزی بود. این شباهت تناقضآمیز و اتفاقی شاید مبنای بعضی سئوالهای واقعی هم باشد. آیا واقعاً وزارتخانه صلح میتواند کاری انجام دهد؟ آیا چنین ارگان دولتی میتواند نیروی مثبتی برای رقم زدن صلح باشد؟
راب ایکسون، مدیر بخش تورنتوی کارزار برای وزارت صلح در کانادا، مسلماً اینگونه فکر میکند. او در مصاحبه با شهروند میگوید: "ما به ایجاد فرهنگ صلح نیاز داریم. ما در دنیا و جهان بسیار خشونتباری زندگی میکنیم. بعضیها میگویند انسانها همیشه خشن بودهاند و این رویایی بیش نیست. اما جامعه از ژنها ساخته نشده و محصول ارزشها، اخلاقیات، قوانین، نهادها، عدالت اجتماعی، آموزش و پرورش و … بنیان وزارت صلح این است که جنگ محصول فرهنگ ما است. محصول نوعی که در اجتماع برای برخورد با یکدیگر آموزش میبینیم. باید فرهنگ جنگ را به فرهنگ صلح تغییر داد".
اما این فرهنگ ریشه در کجا دارد؟ به نظر میرسد جواب ایکسون به این سئوال میتواند مورد مخالفت بسیاری باشد چرا که او معتقد است اتکا به مذاهب راه صلح است. ایکسون میگوید: "در تمام مذاهب دنیا شاهد رگه ای از زندگی صلحآمیز هستیم و مذاهب جهان نماینده اکثریت شهروندان جهان هستند و این آرمانها و اصول و موازین بنیادهای تمدنند".
از ایکسون در مورد جدالی پرسیدیم که مدتهاست در این کشور مطرح است و آن زوال کانادا به عنوان نیروی حافظ صلح است. نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در ابتدا به ابتکار نخست وزیری کانادایی، یعنی لستر پیرسون، بنیان گذاشته شدند، اما چنانکه ایکسون توضیح میدهد، میزان کنونی مشارکت کانادا در آنها بسیار پایین آمده و این باعث نگرانی بسیاری است.
ایکسون میگوید:"به نظرم باید به این برگردیم که دوباره ملتی حافظ صلح باشیم. نیروهای حافظ صلح کنونی سازمان ملل حدود ۸۸ تا ۹۲ هزار هستند (ماه به ماه فرق میکند). کانادا بین ۱۵ تا ۲۵ سرباز ارائه میکند (توجه کنید که ۱۵ تا ۲۵ تک نفر و نه هزار نفر!). در ضمن ۳۰ نفر پلیس هم ارائه میکنیم. ما به طرز چشمگیری از این میدان عقب کشیدهایم. کشوری که خود بنیانگذار نیروهای حافظ صلح بود اینقدر عقب آمده".
ایکسون البته میگوید متوجه تفاوت زمان از نیم قرن گذشته تاکنون هست و موافق است که نمیتوان به اندازه گذشته بر نیروهای حافظ صلح تاکید کرد و باید راههای دیگر را هم در نظر گرفت، اما تاکید میکند که این مقدار کنونی نیز قابل قبول نیست.
از او میپرسم به نظرش کانادا میتواند نقشی در روند صلح خاورمیانه (جنگ اسرائیل و اعراب) داشته باشد یا خیر؟ او میگوید:"کانادا از نظر اقتصادی کشور کوچکی است. از نظر نظامی هم کشور بزرگی نیست، اما ما سابقه مشورت و سابقه قابلیت آوردن آدمها سر میز را داریم و این کارها است که باید در دولتمان زنده کنیم تا کشوری شویم که مردم از آن احساس امنیت میکنند. به نظرم باید خود را به عنوان "آمریکای شمالیِ دیگر" تبلیغ کنیم. یعنی آن بخش از آمریکای شمالی که ایالات متحده نیست. چون ما شهرت متفاوتی داریم. مردم به ما اعتماد دارند و آن نوع احساس ترس یا تعصبی که شاید نسبت به آمریکا داشته باشند با کانادا ندارند. و ما بزرگترین شریک تجاری آمریکا هستیم و رابطه ویژه اقتصادی و جغرافیایی با آن کشور داریم… از طریق این رابطه نیز میتوانیم تاثیرهایی داشته باشیم".
آقای ایکسون در پایان به خطر ادامه جنگ به شیوههای کنونیاش و ضرورت صلح تاکید میکند. او میگوید: "اگر کسی سلاحهای موجود را فعال کند میتوانیم ۱۰۰ هزار هیروشیما داشته باشیم و این میتواند اتفاقی باشد، میتواند حاصل افتادن قدرت هستهای به دست عوامل غیردولتی مثل القاعده باشد و اینگونه جهان ما به کلی نابود میشود و راه احیای آن هم برای صدها سال وجود نخواهد داشت. به پولی که صرف میشود هم فکر کنید. سالی ۱.۵ تریلیون دلار خرج بودجه نظامی می شود. با ۲۰ درصد این مقدار میتوان تمام انسانهای کره زمین را غذا داد، لباس پوشاند، مسکن داد و آموزش داد. این پول میتواند ناراحتی و عصبانیت و … را طوری کاهش دهد که جهان بسیار صلحآمیزتری داشته باشیم".
کارزار برای بنیان گذاشتن وزرات صلح در کانادا مورد حمایت بسیاری در سراسر کانادا و جهان است و به نظر میرسد احزاب لیبرال و نیودموکرات فدرال به نوعی حامی آن باشند گرچه این حمایت رسمی نیست و لایحه ای هم که به مجلس ارائه شده به عنوان لایحه شخصی سیکسِی، نماینده ان.دی.پی، بوده است. اما بسیاری از نمایندگان این دو حزب در مجلس به این طرح روی موافق نشان دادهاند. البته میتوان تصور کرد که بعضی محافظهکارها نیز مدافع چنین طرحی باشند. وبسایت کارزار "فلورا مک دونالد" را به عنوان "رهبر سابق حزب محافظهکار کانادا" و یکی از حامیان میداند. عنوانی که برای خانم مکدونالد ذکر شده البته اشتباه است و او هیچوقت رهبر حزب محافظهکار یا نیای آن، حزب محافظهکار پیشرو، نبوده است. (مکدونالد البته از اولین زنانی بود که نامزد رهبری شد و شکست خورد و بعدها در دولت محافظهکار جان ترنر، اولین وزیر امور خارجه زن در کانادا شد). دکتر اریک هاسکینز، مدیر بنیاد کودکان جنگ و نماینده لیبرال کنونی مجلس انتاریو، و الکسا مکدونا، رئیس سابق حزب نیودموکرات، از دیگر حامیان هستند.
انجمن ریچموند هیلِ حزب نیودموکرات فدرال نیز این هفته جلسهای آموزشی در مورد این کارزار برگزار میکند. این جلسه روز ۱۹ ژانویه ساعت ۷:۳۰ در کلیسای یونایتدِ ریچموندهیل در پلاک ۱۰۲۰۱ خیابان یانگ برگزار میشود.