نزدیک به دو ماه از تظاهرات بزرگ و فراگیر مردم مصر علیه محمد مرسی رییس جمهوری این کشور، اخطار و دخالت ارتش به جانبداری از مردم و برکناری رییس جمهوری وابسته به اخوان المسلمین در سالگرد نشستن او بر مسند ریاست جمهوری می گذرد. شوربختانه در این مدت رویدادهای ناهنجار و دلخراشی اتفاق افتاده که مایه نهایت تأسف است و بدتر این که هنوز هم در پایان تونل تاریک تنش و خشونت و کشتار، روزنه نوری به چشم نمی آید.

دراین مدت، صاحب نظران، مفسران و سیاستمداران بسیاری در مورد ماهیت برکناری محمد مرسی اظهارنظر کرده اند که این نظرها در طیفی بین “کودتای نظامی” و “پشتیبانی ارتش از خواست ابراز شده مردم” در نوسان اند.  دراین سوی طیف، می توان از رجب طیب اردوغان نخست وزیر اسلامگرای ترکیه نام برد که نه تنها برکناری محمد مرسی را کودتای نظامی می خواند، بلکه ازاین هم فراتر می رود و آن را به دست ساز دولت اسراییل بودن نسبت می دهد. در سوی دیگر طیف، کسانی براین باورند که برکناری مرسی نتیجه مستقیم عملکرد و خیره سری های او و اخوان المسلمین بوده و مردم با تظاهرات بزرگ و فراگیر  اراده خود را برای برکناری او ابراز کردند و ارتش تنها این اراده ابراز شده بالقوه را به فعل درآورده است.

روزهای ویرانی و وحشت و مرگ در مصر

روزهای ویرانی و وحشت و مرگ در سوریه

به نظر نگارنده، واقعیت را باید در جایی میان این دو نظر جستجو کرد.  در درجه اول، با آن که بررسی چگونگی برکناری مرسی برای درک پیامدهای آن اهمیت دارد، اما از آن مهم تر درک چگونگی به قدرت رسیدن اخوان المسلمین است. درواقع، شاید بتوان گفت که اخوان المسلمین قدرت سیاسی را در شرایطی شبیه به خلاء، با فرصت طلبی و عوام فریبی و در نبود حزب ها و نهادهای قدرتمند سیاسی که در کشور پیشینه و ریشه داشته باشند، در هوا بل گرفت و این بیش از آن که پیروزی اخوان المسلمین باشد، شکست ناشی از عدم سازماندهی جامعه سکولار مصر و به ویژه جوانانی که زیر نام “جنبش ۶ آوریل” زمینه سقوط رژیم حسنی مبارک را فراهم کردند، بود.  اگر در دور اول انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲، نیروهای سکولار متحد می شدند و نامزد واحدی معرفی می کردند که در دور دوم به جای ژنرال احمد شفیق – وابسته به رژیم مبارک – رو درروی محمد مرسی قرار می گرفت، بعید بود که او بتواند بر مسند ریاست جمهوری بنشیند.

نکته بعد را در رفتار شتاب آمیز محمد مرسی و اخوان المسلمین برای کوبیدن هرچه سریع تر و محکم تر میخ قدرت می توان یافت. اگر محمد مرسی به کارهایی مانند صدور فرمان اختیارات فوق العاده برای خود، تضعیف قوه قضاییه، سرهم بندی کردن قانون اساسی مطابق با اصول شریعت و… دست نمی زد، به احتمال قوی نه مردم مصر به سرعت از او روی می گرداندند و نه جناح پراکنده مخالفان سکولار به ضرورت به هم پیوستن و تشکیل جبهه ای متحد برای رویارویی با او پی می بردند و مرسی می توانست دوره چهارساله ریاست جمهوری خود را به پایان رساند. درواقع، می توان گفت که مرسی و اخوان المسلمین با رفتار شتاب زده موجب اتحاد و یکپارچگی مخالفان شدند و تیشه به ریشه خود زدند.

دلیل این خبط و خطا را باید در بینش و ذهنیت دین مدار اخوان المسلمین جستجو کرد. بینش و ذهنیتی که در آن حاکمیت ازآن الله است و “اولوالامر منکم” – یعنی مدعیان حاکمیت اسلامی – باید حکومت کنند و قوانین شریعت را، با تفسیرهای گل و گشادی که همواره از آنها می کنند، جاری و حاکم سازند و وظیفه مردم تنها اطاعت از آنان است و هرکس هم که ازاین اطاعت بی چون و چرا سرباز زند، کافر و مرتد و ملحد و مفسد فی الارض و محارب با خدا و مهدورالدم است. روشن است که در این بینش و ذهنیت، باور به مردم سالاری و چرخش و تناوب قدرت سیاسی و احترام و رعایت حقوق اقلیت جایی ندارد و اگرهم در برهه ای، حیله گرانه به باور به آن تظاهر کنند، فقط برای سوار شدن برمسند قدرت است. سوارشدنی که پیاده شدن مگر با توسل به زور و تنش و خشونت و کشتار ندارد.

اخوان المسلمین و دیگر گروه های اسلام گرا، که میزان آراء آنها در مصر حدود یک سوم رأی دهندگان برآورد می شود، اگر به آرامی و با روشی خزنده – مانند حزب عدالت و توسعه در ترکیه – عمل می کردند و با کارآمدی و به جا گذاشتن کارنامه ای مثبت در زمینه اقتصادی به شمار هواداران خود می افزودند – یا دستکم از آن نمی کاستند – شاید از این بخت برخوردار می بودند که در انتخابات بعدی نیز بار دیگر انتخاب شوند و فرصتی مضاعف برای پیاده کردن تدریجی برنامه های خود و همچنین کنار زدن و پراکنده کردن رقیبان سیاسی داشته باشند.

دستپاچگی اخوان المسلمین برای تثبیت قدرتی که مانند هدیه آسمانی در دامنشان افتاده بود، موجب سکندری خوردنشان شد و از هول هلیم در دیگ افتادند و به ویژه رفتار خشونت بار آنان پس از برکناری محمد مرسی شرایطی به وجود آورد که امروز با نفرت و رویگردانی بسیاری از هواداران باورمند خود نیز روبرویند و به احتمال قوی، اگرهم به کلی از بین نروند، تا چندین دهه  جایی در آینده سیاسی کشور نخواهند داشت.

به همان اندازه که رفتار شتاب زده اخوان المسلمین در پیاده کردن سریع قوانین شریعت و قرار دادن مردم در مقابل عمل انجام شده و یک حکومت خلافت اسلامی درخور سرزنش است، رفتار هوشمندانه مردم فهیم و آگاه مصر که به سرعت به اشتباه خود در مورد اخوان المسلمین پی بردند سزاوار تمجید و تحسین است.

جبران اشتباه دخالت دادن دین در حکومت بهایی دارد که از پرداخت آن گریزی نیست.  غربیان این بها را در مدت چند قرن با دادن قربانیان فراوان پرداختند.  ما ۳۵ سال است که داریم بابت آن بهایی سنگین می پردازیم و معلوم نیست که این پرداخت تا کی ادامه داشته باشد.  مردم مصر با اراده ای استوار و تصمیمی خردمندانه خواسته اند که صورت حساب را یکجا پرداخت کنند!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com