آیا از وضعیت زندگی خانواده های زندانیان سیاسی و کشته شدگان خبر داریم؟  آیا برای حمایت از آنها کاری می کنیم؟ فقط همین. شاید باید مطلب را

 شهروند ۱۲۶۸ ـ ۱۱ فوریه ۲۰۱۰


 

گرچه حرف برای گفتن بسیار است اما مطلب کوتاه و خلاصه است.  در واقع  اصل مطلب در دو جمله خلاصه می شود:  آیا از وضعیت زندگی خانواده های زندانیان سیاسی و کشته شدگان خبر داریم؟  آیا برای حمایت از آنها کاری می کنیم؟ فقط همین. شاید باید مطلب را به همین جا ختم کرد. شاید باید از شهروند و دیگر نشریات ایرانی خواست که همین دو جمله را در جای جای نشریات خود هر هفته چاپ کنند، چرا که فکر می کنم همه ما حتا آن ها که سوابق گذشته سیاسی و مبارزات دوران انقلاب را تجربه کرده ایم،  از پرداختن به این امر مهم و حیاتی غافلیم.


 

شاید اگر شما هم مثل من امیر را در اتاقی دلگیر در بیمارستان دیده بودید، بجای به تصویر کشیدن تظاهرات روز ۲۲ بهمن به عواقب بعد از آن برای کودکانی که سرپرست خود را از دست می دهند می اندیشیدید و بدون داشتن برنامه ای برای حمایت از آنها، هیچ تظاهراتی را حمایت نمی کردید. امیر وقتی که فقط ۷ ساله بود پدرش را در زندان اوین، پس از تحمل شکنجه های قرون وسطایی از دست داد. مادرش، خودش، برادرش و خواهر کوچکش بدون داشتن هیچ حمایتی، چه از نظر مالی و چه روحی و روانی و عاطفی، آنچنان فقر و دربه دری را متحمل شدند که چون مسخ شدگان فقط تکرار می کنند: چرا چنین شد؟ پدری که جانش را فدای مردمش کرد، چگونه است که کسی زیر بال و پر فرزندانش را نگرفت؟


 

حال که به برگزاری مراسم ۲۲ بهمن نزدیک می شویم و حال که هر کدام با نگرانی، امید، ترس، و یا ابهام منتظر وقایع بعدی سیاسی در ایران هستیم ، باید برای حفظ دستاوردهایش برنامه داشته باشیم.  گهگاه فکر می کنم که خصوصیت تماشاچیان جنگ های گلادیاتوری روم قدیم بشدت در ما ایرانیان خارج از کشور رشد کرده.  منتظر وقایع آنچنانی هستیم و برای وقوع آن هیجانزده می شویم. هرچند وقت یک بار نیز برای ادامه این وقایع به دور هم جمع می شویم و شعارهایی می دهیم و بعد هم زندگی امن غربی خود را با تمام کم و زیادهایش دو باره از سر می گیریم.  ولی واقعیت این است که بعد از هر تظاهراتی، تعداد زیادی از مردم با هر اعتقاد و گرایش سیاسی و مذهبی، در راه مبارزه برای دموکراسی دستگیر می شوند و یا جان خود را از دست می دهند، و در ازای هر زندانی سیاسی و یا کشته ای ، دهها انسان دیگر در وطن ما  از نظر مالی ، روحی و روانی نیازمند به همدلی و همیاری ما می شوند. سخن کوتاه، حال که چه بخاطر عدم حضور رهبری قابل اعتمادو چه بخاطر اختناق نمی توان انتظار برنامه ریزی هدفمند جمعی در این زمینه داشت، بد نیست هر کدام که می توانیم به هر شکل ممکن، برای چنین خانواده هایی کمک های مالی فراهم کنیم و اطمینان حاصل کنیم که خانواده زندانی سیاسی با از دست دادن نان آور خود از نظر مالی تامین است و به این ترتیب به همه آنها که به تظاهرات می روند اطمینان دهیم که در غیابشان مراقب عزیزانشان هستیم. این یک وظیفه انسانی و مبارزاتی است. برای انجام آن باید که کوشا باشیم.  راستی، آیا شما از وضعیت زندگی خانواده زندانی سیاسی که می شناسید آگاهید؟ آیا قصد کمک به آنها را دارید؟