در دو بخش گذشته به معرفی لینکدونی های ایرانی پرداختیم که هم و غم آنها ادبیات و ماجراهای پیرامونی آن است. در ادامه همین روند
شهروند ۱۲۶۹ ـ پنجشنبه ۱۸ فوریه ۲۰۱۰
در دو بخش گذشته به معرفی لینکدونی های ایرانی پرداختیم که هم و غم آنها ادبیات و ماجراهای پیرامونی آن است. در ادامه همین روند و به دلیل حضور گسترده وبلاگهایی که توسط ادیبان حرفه ای در اینترنت شکل گرفته است نگاهی داریم به چند وبلاگ دیگر ایرانی که مبادرت به انتشار تک گویی های شخصی خویش نموده اند. مهمترین ویژگی این نوع نوشتارها در رهایی و بی قیدی آنها نهفته است. احساس بی پروایی از آزادی که فقط می توان در صحنه ویرایش و سانسور نشده فضای مجازی اینترنت سراغ گرفت.
فلسفه در اتاق خواب
راحتی؟
مطلب کامل را در سایت فلسفه در اتاق خواب بخوانید.
http://www.golnaaz.com/2010/01
گوراب
شاعرانِ تنها، جوانمرگ میشوند
مطلب کامل را درسایت گوراب بخوانید.
http://gurab.blogfa.com/post-304.aspx
وارش
انرژی
مطلب کامل را در سایت وارش بخوانید.
http://parchin147.wordpress.com/2010/02/15/
عشق، سوءظن و دیکتاتوری
ناتالی لشنکو
برگردان: ونداد زمانی
دو روز بعد از آنکه رمان «پارانویا» بر روی قفسه کتاب فروشیهای پایتخت «جمهوری بلاروس» قرار گرفت به شکل مرموزی نایاب شد. فروشندگان و متقاضیان کتاب نیز جواب مشخصی برای این حادثه ندارند. گویی اصلا کتابی با این نام، توسط «ویکتور مارتینوویچ» نوشته نشده است.
«پارانویا» رمانی است درباره رابطه عاشقانه و زیبای یک زن و مرد در درون یک حکومت دیکتاتوری. اما در موازات آتش عشقی که در پیشزمینه داستان، خوانندگان را به تپشی داغ و جذاب سمت و سو میدهد در لایههای درونیتر قصه، نویسنده داستان، تصویر بدیمن و سیاهی را از رژیم زورگو و انحصارطلب خلق میکند که تمام وجودش آکنده است از احساسات منجمد شده، واقعیتهای دستکاری شده و نامانوس.
توهماتی که رژیم دیکتاتوری در جامعه ایجاد کرده است از چنان قدرت تاثیرگذاری برخوردار است که شهروندان مملکت قادر به تفکیک بین اوهامات بمباردمان شده و حقیقت نیستند.
آنها نمیتوانند تشخیص دهند که کدام یک از افکار ترسناک و نگران کننده، ساخته ذهن خودشان است و کدام آن ساخته و پرداخته حکومت است. دولتمردان بلوروس بی دلیل نبود که سراسیمه دستور جمعآوری و انهدام رمان فوق را در دستور کار خود قرار دادند با وجود آنکه، قدغن کردن رمان «پارانویا» بزرگترین ضربه ای بود که به ادعای مردمی بودنش وارد آورد.
دولت دیکتاتور بلوروس که شدیدا مشغول تحمیل دروغ بزرگ آماده سازی کشور برای پیوستن به اروپا است در تفاوتی آشکار با دولت دیکتاتوری درون قصه رودررو میشود. حکومت درون قصه سرشار است از دغدغه های غیر قابل کنترل، حکومتی که تلخ و منزوی گشته است. این نوع حکومت در تقابل آشکاری در برابر دولت واقعی بلاروس قرار میگیرد که از شادابی و انرژی بیکرانش برای پیوستن به جهان آزاد میگوید.
رمان «پارانویا» تصویری صمیمی و حقیقی میدهد از شخصیتهای ساکن در دیکتاتوری که در فضای متوهم و بسته حتی قضاوت خود را نیز به زیر سئوال میبرند. مردمان خلق شده در داستان«پارانویا»، در حکومت سوسیالیستی پیشین، قادر بودند با تا با وانمود کردن از اینکه آدمهای بیخطری هستند به زندگی ادامه دهند ولی در حکومت دیکتاتوری داستان، همه چیز در هاله غلیظ سوءظن قرار گرفته است تا آنجا که مرز بین واقعیت و توهم برای مردم مخدوش میگردد.
رمان فوق با چیره دستی تمام به این مضمون پرداخته است که بقای یک رژیم دیکتاتوری، در داشتن پلیس امنیتی خشن نیست، بلکه در داشتن شهروندانی است که استقلال شخصیتیشان دستخوش توهم شده است.
دولت رسمی بلاروس با قدغن کردن کتاب پارانویا اشتباه بزرگی کرده است و به دام هدف اصلی رمان «پارانویا» درغلتیده است. ادبیات بلاروس ثابت کرد که دارای ذهن مستقلی است و در همهمه تبلیغاتی رژیم دیکتاتور، از استقلال فکری برخوردار شده است و دیر یا زود هویت مستقل خویش را به درون صندوقهای رای خواهد کشاند.
پانوشت
این مطلب ترجمهای است از:
Natalia Leshchenko, Belarus: love and paranoia, Open Democracy, 15 January 2010
http://zamaaneh.com/literature/2010/01/post_567.html
درباره نویسنده رمان « پارانویا»:
Victor Martinovich در سال ۱۹۷۷ در بلاروس به دنیا آمد. در سال ۲۰۰۸ در رشته ی تاریخ هنر دکترا گرفت. در حال حاضر به عنوان پرفسور مدعو در دانشگاه های لیتوانی تدریس می کند و همزمان ادیتور نشریات بلاروسی است. به زبان های انگلیسی و فرانسه تکلم می کند و به دلیل علائق شخصی به سینما، نقد فیلم می نویسد.