پس از افشاگری های ادوارد اسنودن و برملا شدن این نکته که امریکایی ها تلفن های ۷۰ میلیون فرانسوی را شنود و کنترل می کرده اند، سفیر آمریکا در فرانسه به وزارت امور خارجه فرانسه احضار شد.
سفیر آمریکا که شنیده بود فرانسوی ها غذاهای خوشمزه درست می کنند، شراب های عالی و گرانقیمت دارند، و دسرهایی درست می کنند که آدم انگشت هایش را هم لیس می زند، بشکنی زد و آخ جونی گفت و توی دلش گفت مردیم بسکه سوسیس و سیب زمینی سرخ کرده خوردیم، بریم امروز یک ناهار عالی بزنیم به بدن و شارژ بشیم!
سفیر آمریکا که ماجرا را با آب و تاب برای خبرنگار ما تعریف می کرد،گفت آقا به محض اینکه وارد وزارت امورخارجه شدم و دیدم دربان وزارتخانه رویش را برگرداند، فهمیدم هوا پس است و این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست. ته دلم گفتم ای داد بیداد، از همان سوسیس و سیب زمینی سرخ کرده خودمان هم افتادیم ….بعد هم که وارد اتاق وزیر شدم و دیدم حتی تعارف نکرد که بفرمائید بنشینید، مطمئن شدم جدی جدی از ناهار خبری نیست.
خبرنگار ما پرسید خب …؟ سفیرآمریکا با لبخندی تلخ جواب داد خب به جمال شما … هیچی دیگه آقا…وزیر خارجه شون که معلوم بود اون روز از دنده چپ بلند شده، سین جیم را شروع کرد که شما ها برای چی تلفن های ما را گوش می کنید؟ خیال کردین کی هستین و چی هستین و گر خودتان زن و بچه و خواهر و مادر ندارید و از این حرفها و هرچه من توضیح می دادم که به کی به کی قسم هم زن و بچه داریم و هم خواهر و مادر، باورشون نمی شد که نمی شد!
برایشان توضیح دادم کلاس های آموزش زبان فرانسوی در آمریکا کم و گران است. به ناچار ما آمریکایی ها یک دستگاه هایی درست کرده ایم که تلفن مان را وصل می کند به تلفن فرانسوی ها و همینطور که نشسته ایم و سوسیس و کالباس مان را گاز می زنیم، به حرف های شما هم گوش می کنیم و چارتا کلام زبان یاد می گیریم. به عنوان مدرک هم بهش گفتم مثلا من الان یاد گرفته ام که بن ژور یعنی سلام، سیلووپله یعنی ببخشید، بریژیت باردو یعنی عجب چیزی بود و ووو!
خبرنگار ما پرسید خب نتیجه؟ سفیر آمریکا خندید و گفت وقتی وزیر امور خارجه فرانسه توضیحات من را شنید، با لبخند گفت بگو جون تو… و من گرچه عرف دیپلماتیک اجازه نمی داد، چون دیدم محیط خودمونی و خصوصی است و وزیر دارد لبخند می زند، گفتم جون تو که طرف عصبانی شد و گفت جان عمه ات …تو گفتی و من هم باور کردم … خوشت میاد منهم به تلفن تو و دوست دخترت گوش کنم و بعد برم جریان را برای خانمت تعریف کنم؟ …حالا من هرچی قسم می خورم که من دوست دختر ندارم می خنده و میگه پس اون مادموازل برتیه که حتی شب ها هم عینک آفتابی میزنه کیه که همیشه بعد از ساعت اداری از در پشتی سفارت میاد تو؟ … هیچی دیگه آقا، دیدم داره کار بیخ پیدا می کنه و مثل غنی سازی شما ها و تحریم های ما داره کار به ول کن تا ول کنم می کشه، یک ببخشید یعنی یک سیلوو پله نثارش کردم و اومدم بیرون ….
برای قدردانی از پدر و مادرها
دکتر علی سنگی، مدیرکل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت در گفت وگو با ایسنا، یک چیزهایی گفت و یک توضیحاتی داد و بعد نه گذاشت و نه برداشت و نتیجه گرفت که هر خانواده ایرانی باید به طور متوسط ۳ تا دونه فرزند داشته باشد!
خبرنگار ما که کنار دست خبرنگار ایسنا ایستاده بود و به این گفتگو گوش می کرد، پرسید قربان مردم توی خرج و تربیت یه دونه اش هم مانده اند، چطور شما می فرمائید سه تا فرزند داشته باشند و می گوئید وسایل جلوگیری در اختیار زوج های جوان گذاشته نمی شود؟
ایشان با لبخندی حکیمانه فرمودند جوان های حق ناشناس امروزی اصلا خبر ندارند چه پدری از پدر و مادرشان درآمده تا آنها را بزرگ کرده و به ثمر رسانده اند. بهترین راه برای اینکه قدر پدرو مادرشان را بدانند این است که آنها را در چنین چاله ای بیندازیم که تا آخر عمر گرفتارش باشند و بفهمند که یک من ماست، چقدر کره دارد.
ایشان سپس لبخند دیگری زدند و اضافه فرمودند به قول سعدی: قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید!
کارتن های مدرن برای کارتن خواب ها
به گزارش مهر، سیدحسین هاشمی استاندار تهران تاکید کرده است که تهران ده هزار کارتن خواب دارد که باید ساماندهی شوند.
کسانی که با صنعت کارتن خوابی آشنایی ندارند، تصور می کنند کارتن خواب ها یک تکه مقوا می اندازند زیرشان، روی آن دراز می کشند و از سرما می لرزند تا صبح شود. راستش من خودم هم همین فکر را می کنم، اما اگر قرار باشد کارتن خواب ها ساماندهی شوند حتمن به کارخانه های کارتن سازی سفارش می شود کارتن هایی به ابعاد مختلف برای زن، مرد، بچه، چاق، دراز و لاغر ساخته شود که نه تنها کارتن خواب به راحتی در آن جا بگیرد، بلکه دارای تمام وسایل رفاهی باشد.
مثلا بالای کارتن یک پنجره تعبیه شود که کارتن خواب بتواند هوای تازه تنفس کند (تازه که چه عرض کنم، منظورم همان هوای پر از دود وگرد وخاک است!)
پائین کارتن هم پنجره دیگری رو به خارج باز شود که نام امروزی آن سرویس بهداشتی است! زیر سر کارتن خواب یک تکه مقوای تاشو تعبیه شود که حکم بالش را داشته باشد و طرفین کارتن از مقوا یا کارتن تاشو استفاده شود که مثل آکاردئون باز و بسته شود و کارتن خواب بتواند دستهایش را به هرطرف که مایل بود باز و بسته کند.
بدیهی است چنین کارتن مجهزی دارای قفل وکلید هم خواهد بود تا کارتن خواب وقتی دراز کشید در کارتن را از داخل قفل کند که خدای ناکرده مورد دستبرد دزدان ولگرد قرار نگیرد!
میوه های زمستانی و تابستانی
به تازگی تعدادی از جامعه شناسان که معلوم نیست کی هستند و کجایی هستند، از اینکه تعداد آدم های پاک و درستکار روز به روز کمتر می شود اظهار نگرانی کرده و گفته اند وقتی تلاش می کنیم نسل فلان گیاه یا فلان حیوان از بین نرود، باید یک فکری هم برای حفظ نسل آدم های خوب و شریف کرد.
در پاسخ این جامعه شناسان، یکی از دانشمندان گفته است همچنان که وقتی میوه های تابستانی از بین می رود میوه های پائیزی و زمستانی جایگزین آنها می شود، از بین رفتن آدم های خوب نیز نگران کننده نیست چون به جای آنها، موجودات انسان نما، بی رحم، سوءاستفاده چی، و نابکار رشد می کنند. این دانشمند با خنده اضافه کرده بود: مهم این است دکان میوه فروش هیچوقت خالی نماند و جنسی برای عرضه داشته باشد. نوع جنس اش مهم نیست!
گندم را می شود وارد کرد …
چقدر زیبا و دیدنی است کاری که در چند سال اخیر در شمال ایران آغاز شده است. تبدیل مزارع به آپارتمان!
اگر آدم یک کمی ذوق و چند تاگونی اسکناس داشته باشد، می تواند یکی از این آپارتمان های خوش منظره را بخرد، بعد عصر به عصر کنار پنجره بایستد و لیوان نوشیدنی اش را آرام آرام بنوشد و بگوید چه خوب شد که مزارع گندم را تبدیل به آپارتمان کردند. گندم را می شود از آمریکا وارد کرد، آپارتمان را چی …؟!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.
جالب بود و تلخ اما خنده دار ترین قسمتش مربوط می شد به اینکه شمالی ها مزارع گندم رو به آپارتمان تبدیل کرده اند!!! آحه مرد مومن برادر گرامی اول یه تحقیقی بکن تو شمال ایران که اصلا گندم کاشته نمی شه یعنی اصل گندم تو اون آب و هوا قابل کشت نیست ….