نکته ها/ ۱۶

 مذاکرات، بی مقدمه، برق آسا و برنامه ریزی نشده رئیس جمهور آمریکا و کره شمالی آن قدرسریع اتفاق افتاد، آنقدرسریع اتفاق افتاد که خیلی ها خیال کردند خبر ملاقات شان دروغ اول اپریله و عکس هاشون هم فتوشاپه!

این ملاقات درست حالت سوک سوکی را داشت که بچه ها می دوند، دست شان را می زنند به دیوار و برمی گردند.

ترامپ، به محض این که گفت خدایا به امید خودت و پایش را گذاشت اونور مرز، سلام نکرده گفت ببین اون، هر چی از تو خوشم میاد از اون دلخورم. یه جوری برای من خط و نشان می کشه که انگار رئیس جمهورآمریکاست!

اون پرسید کیو میگی؟ اون که منم؟ وت رامپ جواب داد، اون روحانی را میگم، رئیس جمهور ایران را.

هی شعارمیده، هی تهدید می کنه، هی عربی حرف می زنه، هرپیغامی هم که براش می فرستی میگه  به حول و قوه الهی…  انگار الهی، یعنی خدا، هیچ مسئله و کار دیگری غیر از این که مشکلات ایران و ایشان را حل کنه، نداره!

و اون خندان و خوشحال گفت حالا اونو ولش کن، بیا از خودمون حرف بزنیم ده دقیقه بیشتر وقت نداریم. بگو ببینم اصل حالت چطوره؟

وترامپ جواب داد خدا را شکرخوبم، روز به روز هم دارم بهتر میشم و نمی دونم چیکارش کنم.

اون خندید وگفت اگه فکر می کنی زیادی خوشی، می خواهی حالتو بگیرم؟

ترامپ خندید و گفت شوخی کردم بابا، بذارتو حال خودم باشم، و بعد در حالی که دوباره دست اون را می گرفت و فشار می داد، ساعتش را نگاه کرد و گفت، ده دقیقه تمام شد و من دیگه باید برم. ولی چه خوب شد اومدی دیدمت، دلم برات لک زده بود.

اون پرسید به خبرگزاری ها چی بگیم؟ ترامپ خندید و گفت بگیم در مورد مسائل ایران گفت و گوکردیم. دروغ هم نگفتیم!

جنگنده ترسو!

شما حسابش را بکنید، امریکا جنگنده درست کرده به این بزرگی. نوکش را هم با مدادتراش تیز کرده که به هرخانه ای بخوره مثل مته سوراخ کنه و بره تو ببینه صاحاب خونه چیکار داره می کنه، ولی جنگندهه آنقدر بزدل وترسو از آب درآمده که رادار گریزه!

یعنی یه رادار بی قابلیت را هر جا ببینه، مثل موشی که از مقابل گربه فرار می کنه، ازمقابل راداره می گریزه!

خب پس چرا اسم این هواپیماهای بچه ننه و ترسو را گذاشته اید جنگنده و چرا فرستادین شون به خلیج فارس؟

ما هزاران سال پیش که این همه امکانات نداشتیم، جنگنده هائی داشتیم مثل رستم که می رفتند با دیو سپید می جنگیدن و پدرشونو درمی آوردن … انوقت شما حالا جنگنده ترسوی رادارگریز برای ما می فرستین؟

اگر راستی راستی جنگنده ای، وایسا مرد و مردونه مبارزه کن ببینیم کی برنده میشه….حیف اون دلارهای دانه ده پانزده هزارتومن که خرج شما جنگنده های ترسو و بزدل شده!

ازمیان خبرها:

طرح سئوال از وزرا به خاطرحقوق های نجومی به جریان افتاد

بهتر ازحقوق بشر،حقوق نجومی …!

– ممکنه خودتان را معرفی کنید؟

– من آقای وزیر هستم.

– آقاش هستید یا خودش هستید؟

– خودش هستم، آقام خدا بیامرز پارسال عمرش را داد به شما.

– خدا رحمت شان کند. (مجری لحظاتی لبانش را به هم می زند، فاتحه ای می خواند و به دوربین فوت می کند و ادامه می دهد): درمملکت ما معمولن ازپست های وکالت و وزارت به دنبال هم یاد می شود. یعنی می گویند وکیل و وزیر. لطفن برای بینندگان ما توضیح بدهید که شما فقط وزیر بودید یا وکیل هم بودید؟

– نمیشه که هم وزیر بود، هم وکیل…

– (گوینده لبخند می زند) چرا نمیشه؟ مگه نمیگن کار نشد ندارد؟

– آره  توی آمریکا میشه، ولی اینجا یک شغل بیشتر داشته باشی برات حرف درمیارن.

-پس اون آقاهه که از۱۷ جا حقوق می گیره یا اون یکی از۳۷ جا حقوق می گیره چی؟

– عرض کردم یک شغل بیشتر نمیشه داشت، ولی حقوق را ازصد جا هم میشه گرفت! بارها گفته شده که آزادی درکشور ما حد و مرز نداره و هرکس آزاده ازهر کجا که زورش رسید حقوق بگیره.

– ممکنه لطف کنین و توضیح بدین جنابعالی به چه دلیل حقوق نجومی دریافت می کردید؟

– (با خنده) دلیل نمی خواد که، می دادند، ما هم می گرفتیم. به شما بدهند نمی گیرید؟

– (گوینده لحظاتی پس کله اش را می خاراند) دروغ چرا، به ما هم بدهند می گیریم ولی نمی دهند …با اطلاع هستید که هم من و هم بینندگان برنامه بیشتر مایلیم از پیدایش حقوق نجومی سردربیاوریم، بدانیم حقوق نجومی چیه و به خود شما چرا حقوق نجومی می دادند؟

– حقوق نجومی درحقیقت یک نوع حقوق بشره. به نظر من خیلی هم بهتر از حقوق بشره و به وسیله ایرانی ها اختراع شده. درمورد خود من اگر می خواهید بدانید که چرا حقوق نجومی می گرفتم، فکرمی کنم دلیلش علاقه من به علم نجوم و رشته حقوق باشه! من ازکودکی عاشق این دو رشته بودم وخدا را شکردر بزرگی به عشقم رسیدم. یادم میاد بیشترشب ها که روی پشت بام و توی پشه بند می خوابیدیم و مامانم برایم قصه می گفت، می گفت که ایشالا اون ستاره گندهه مال تو می شه، وکیل میشی، وزیر میشی، حقوق نجومی می گیری و از این حرف ها و آرزو ها ….بزرگ که شدم و رفتم دانشگاه که ببینم آسمون چیه، ستاره چیه، ستاره ها را روی چه حسابی تقسیم می کنند که مامانم می گفت اون ستاره بزرگه مال تو میشه…

– پس درحقیقت  توی دانشگاه  ستاره دار شدین؟

– نه خدا را شکر، توی دانشگاه هرکسی ستاره دار بشه بدبخته. ستاره بخت را آقا جانم خدا بیامرز برام جورکرد.

– این بحث ما را از اصل قضیه دور می کند، فرمودین که حقوق نجومی را بابت علاقه به نجوم به شما پرداخت می کردند؟ حقوق ونجوم چه ربطی به هم دارند؟

– پدرم خدا بیامرزکه کله بزرگی داشت کم کم خودش را میان کله گنده ها جا کرد. یک شب توی یک میهمانی، برای چند تا از کله گنده های حاضر در صحنه، یعنی حاضر در میهمانی، شرح داده بود که آقازاده بنده، هم به حقوق علاقمنده، هم به نجوم ولی بین این دو تا رشته علمی سرگردونه و نمی دونه کدوم را انتخاب کنه؟ اونها هم گفته بودند فردا صبح اول وقت بفرستش بیاد تا براش یک حقوق نجومی در نظر بگیریم که به هر دوش برسه و از این بلاتکلیفی نجاتش بدیم!

اینجوری شد که هم به خاطرعشق من به این دو رشته، و هم به خاطر افزایش دانش مردم، حقوق و نجوم را پیوند زدند و از پیوند آنان چیزی متولد شد بنام حقوق نجومی.

–  فرمودین برای افزایش دانش مردم، حقوق نجومی شما چه ربطی به افزایش دانش مردم داشت؟

– ای آقا شما را چه جوری توی تلویزیون استخدام کرده اند؟ قبل از پیدایش حقوق نجومی، سطح سواد و دانش ایرانی ها آن قدرپائین بود که خیال می کردند بعد ازهزار، عدد دیگری وجود ندارد.

به هزار که می رسیدند، فاتحه ای برای خیام که ریاضیات و عدد هزار را اختراع کرد می خواندند، شب بخیری می گفتند و می خوابیدند.

اعداد نجومی میلیون و میلیارد و بیلیارد و تریلیارد و اینها به خاطرگل روی من وامثال من اختراع شد. وقتی دیدند کفاف کی دهد این باده ها به مستی ما، نجوم و حقوق را دست به دست دادند و از ازدواج آنها، نوزادی متولد شد بنام حقوق نجومی!

به اضافه یک جفت دمپائی پلاستیکی!


بین رهبر و روحانی دوباره حسابی شکراب شد. روحانی به حساب خودش خواسته از رهبرحمایت کنه، اما رهبرعصبانی شده که کی گفت بری ثروت منو روکنی؟

شاید من نمی خواستم کسی بدونه حسینیه دارم وخونه شخصی دارم؟ من جلوی نخست وزیر ژاپن، با دمپائی پلاستیکی اومدم که بره و شهادت بده حرف هائی که درباره ثروت من می زنن شایعه است. بگه من با چشم خودم دیدم یک جفت کفش درست و حسابی نداشت بپوشه ، اونوقت تو رفتی گفتی خونه داره، حسینیه داره؟ 

روحانی طفلک هم کز کرده یک گوشه وگفته ببخشید تروخدا، دفاع از مظلومان عادت من شده. ندیدید وقتی توی کرمانشاه زلزله اومد چند روز بعدش رفتم و چه قول هائی به زلزله زده ها دادم که دلشون خوش باشه؟

یادتون میاد توی همین سیل اخیر خوزستان و لرستان و شیراز و گلستان چقدر بد و بیراه به هرچی سیله گفتم، اینجا هم نتونستم سکوت کنم و صدام درنیاد.  

آخه ورداشتن نوشتن ۹۵ میلیارد دلار پول تو دست وپای شماست. لعنتی ها نه شما را می شناسند و به ساده زیستی تان واقفند، نه می دونن میلیارد چند تا صفرداره، نه خبر دارن امروز دلارچند شده.  

میگن رهبرمقداری فکرده و گفته پس برو امروز بگو که فلانی، یعنی من، علاوه بر یک خانه ساده و یک حسینیه،  یک جفت دمپائی پلاستیکی هم دارم که مردم بدونن دار و ندارم را ریخته ای روی داریه.

روحانی آهسته می گوید دایره….  رهبر جواب میده حالا هر چی … ، بذار بدونن که ما چیزی را ازکسی پنهان نمی کنیم حتی یک جفت دمپائی لاستیکی را.

روحانی ضمن بلند شدن زمزمه کرده پلاستیکی را!


روان شناسه به خانمه گفت از مجموع چیزهائی که گفتی من به این نتیجه رسیدم که باید گاهی دخترت را بنشانی روی زانوهات  نوازشش کنی، برایش شعری بخوانی، قصه ای بگوئ …

خانمه خواست چیزی بگوید که روانشناس حرفش را قطع کرد وگفت می دانم، برای خود من هم سخته درحالی که لپ تاپ روی زانوهامه بچه پنج ساله ام را هم بنشانم روی زانوهایم، اما من گاهی از فیسبوک می آیم بیرون، لپ تاپم را می گذارم زمین و بچه ام را بغل می کنم. بچه است و توی ذهن خودش می گوید این وامونده چی داره که من ندارم و مامانم یه لحظه ازش دل نمی کنه؟

گوشم با جنابعالیه ولی اون ممه را لولو برد

نمی خوام بیشتر از این خر بمونم و دیگه حاضر نیستم واسه یه مشت علف خشک و یک وعده سرخرمن، مجانی سواری بدم و بار ببرم. علف خشک را توی بیابان، مجانی پیدا  می کنم!