همه چیز اینجا پیدا می شود

حتی سایه ای از توی خودت

که گم شده ای این روزها

این روزها که اینجا پاییز است

و من دلم می خواهد کمی با تو…

Dara-Aram

نقاشی از دارا آرام

با تو که نه

در تو راه بروم

دیوانگی است میدانم

اما تنهایی راه می هراساندم

سایه ها و غریبه هایی که نمی دانم کی اند؟

یا آن بچه های مغموم مضطرب

یا آن شمعهایی که در دستان

پیرزنان فرتوت خاموش می شوند

یا حتی من خودم

که هوس مکیدن شستم را می کنم این روزها

من اینجا تنهایم و می ترسم

و دستم را به بهانه ی گرفتنت

تکیه داده ام

به این سایه ای که

انگار کوه می زند اینجا.

مهر ۹۲