«خط فقر [درسال ۱۳۸۹] برای یک خانوار ۴ نفره در تهران حدود ۸۰۰ هزار تومان اعلام شده است. یارانه ای که اکنون این خانوار می گیرد – ۱۶۲ هزارتومان به اضافه ۱۶ هزارتومان یارانه مخصوص نان  – بیش از ۲۲ درصددرآمد بالای خط فقر را تشکیل می دهد. پنج سال دیگر [۱۳۹۴] که در نتیجه تورم خط فقر بالاتر برود، رقم یارانه که ثابت می ماند کمی بیش از ۲ درصد درآمد بالای خط فقر خواهدبود که گرفتن یا نگرفتن آن تأثیر چندانی در وضع خانوار نخواهد داشت و تازه این همه با این فرض بسیار خوشبینانه است که حکومت فریبکار آخوندی به تعهد خود درپرداخت نقدی یارانه ها وفادار بماند و در نیمه راه به ترفند و بهانه ای دیگر از زیر بار پرداخت آن شانه خالی نکند».

«به این ترتیب، حکومت مکار آخوندی با ترفندی اهریمنی از زیر بار یک تعهد چند ده میلیارد دلاری در سال شانه خالی می کند تا بهتر و بیشتر از پیش بتواند هم درآمد حاصل از فروش نفت و دیگر منابع را صرف آشوبگری در دنیا و منطقه کند و به حلقوم شیخ حسن نصرالله، خالد مشعل، اسمعیل هنیه، حامد کرزای و… و… و… بریزد، هم بیشتر از پیش با غارت و چپاول جیب های گشاد خود را پرکند و هم بر میلیون ها مردم یکی از ثروتمندترین سرزمین های دنیا فقری هم تراز با بنگلادش، بورکینوفاسو و اتیوپی را تحمیل کند که آن چنان  در دغدغه تأمین نان گرفتار شوندکه دیگر حتی نا و رمق اعتراض کردن را هم نداشته باشند».

آنچه در دو فراز بالا خواندید، بخشی از نوشتاری با عنوان “کلاه بزرگ هدفمند” بود که ۳ سال پیش در مورد طرح اهریمنی “هدفمندی یارانه ها” نوشته شد. صمیمانه آرزو می کردم که این پیش بینی ها درست از آب درنمی آمد و امروز ناگزیر می شدم به خاطر خطای خود پوزش خواهی کنم.  دریغ که واقعیت با بیرحمی تلخی خود را تحمیل می کند و راه را بر آرزو می بندد.  صدالبته، این پیش بینی ها نه بر اثر وحی و الهام و غیبگویی، بلکه چکیده برداشت از نظرهای کارشناسانی بود که شجاعانه خسارت ها و خطرهای طرح “هدفمندی یارانه ها” را برشمردند و برخی از آنان بهای فاش گویی و جسارت خود را نیز با تحمل شکنجه و زندان پرداخت کردند.

yaraneh

اینک، در سال سوم و نیمه راه اجرای این طرح، پیش بینی ها کم و بیش درست از آب درآمده است: پول ملی بیش از دو سوم ارزش خود را از دست داده و تورم – که دولت نرخ رسمی آن را ۴۰ درصد اعلام کرده و نرخ واقعی بیش از این است – بیداد می کند.  به نرخ ثابت دلار، یارانه ای که ۳ سال پیش معادل حدود ۴۵ دلار بود، اکنون به کمتر از ۱۵ دلار کاهش یافته و سفره رنگ باخته مردم هرروز خالی و خالی تر می شود تا جایی که کارشناسان تغذیه نسبت به سلامت وضعیت غذایی مردم ابراز نگرانی می کنند.

با “انتخاب” دولت “تدبیر و امید” شیخ حسن روحانی که با برچسب “حماسه سیاسی” بر سر کار آمد، بخش دیگر پیش بینی یعنی “شانه خالی کردن حکومت” از پرداخت همان یارانه های ارزش باخته و بخور و نمیر هم نرم نرمک چهره می کند.  مدتی است زمزمه هایی شنیده می شود که حاکی از ناتوانی دولت در پرداخت یارانه هاست و برنامه هایی در دست تدوین است تا بخش هایی از مردم از دریافت آنها حذف شوند.  به گزارش روز یکشنبه ۲۸ مهرماه ۱۳۹۲ “گویا نیوز”: «جعفرقادری، رییس کمیته اقتصادی کمیسیون برنامه و بودجه مجلس از تعیین مهلت زمانی ۳ ماهه برای شناسایی سایر دهک های ثروتمند خبر داد.  او در گفتگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری “ایسنا” گفت: این کمیته پیش از این حذف یارانه ۳ دهک بالای جامعه را تصویب کرده بود و در جلسه امروز نیز زمانی را برای حذف ۳ دهک تعیین کرد».  در حال حاضر بحث بر سر این است که این ۳ دهک باید جمعیتی باشد یا درآمدی.  اگر جمعیتی باشد بیش از ۲۲ میلیون نفر را در برمی گیرد و درصورت درآمدی بودن دستکم ۱۵ میلیون نفر را شامل می شود.

در پایان دوره دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، مجلس شورای اسلامی مانع از اجرای مرحله دوم طرح هدفمندی یارانه ها، افزایش پلکانی بهای حامل های انرژی، شد. با این حال، قیمت های آب، برق، گاز و… افزایش یافت. به گزارش خبرگزاری “خبرآنلاین”، معاون وزیر نفت می گوید: «نمی توان هم گفت فاز دوم را متوقف کردیم و هم جداگانه قیمت های حامل های انرژی را افزایش دهیم. درواقع بااین حساب می توان گفت که دولت وارد فاز دوم هدفمندی شده و باید منتظر آثار تورمی آن نیز باشد».

به این ترتیب، با حذف بخشی از مردم از دریافت یارانه نقدی، برگی دیگر از تاریخ ۳۵ ساله دروغ، عوام فریبی، تزویر و خدعه حکومت آخوندی ورق می خورد و در حالی که گرانی و تورمی طاقت فرسا و کمرشکن به مردم تحمیل شده، راه برای مرحله های بعدی یعنی شانه خالی کردن کامل از پرداخت یارانه نقدی ـ که اگرهم پرداخت شود، براثر تورم شدید و کاهش قدرت خرید پول دیگر دردی ازکسی دوا نمی کند ـ هموار می گردد.

اما، دراین روند پرفریب و تزویر، خود ما مردم هم کمتر از کارگزاران دغلباز حکومت آخوندی مقصر نیستیم.  ۳ سال پیش، زمانی که نام نویسی برای دریافت یارانه نقدی آغاز شد، با توجه به هشدارهای پرشمار بسیاری از کارشناسان اقتصادی ـ حتی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی ـ، اگر تنها ۱۵ یا ۲۰ درصد  از مردم به مخالفت با آن برمی خاستند و صدا به اعتراض بلند می کردند، دولت ـ هرقدر هم مستبد و خیره سر ـ ناگزیر می شد که در برابر اعتراض این جمع ۱۰ تا ۱۵ میلیونی در طرح خود بازنگری و دستکم آن را اصلاح کند.  افسوس که به دلیل خام طمعی و ترجیح نفع آنی شخصی بر منافع عمومی، نه تنها چنین نشد، بلکه گفته می شود که شمار دریافت کنندگان یارانه نقدی از کل جمعیت کشور نیز بیشتر است. بی تردید، همچنان که ما در مورد گذشتگان می کنیم، آیندگان نیز درباره ما داوری خواهند کرد و غیرمنصفانه نخواهد بود اگر بگویند ما مردمی بوده ایم که سهم مشاع خود از میهن را به بهای ناچیز ماهانه ۴۴۵۰۰ تومان فروختیم و تازه در دریافت همین بهای ناچیز هم کلاه سرمان رفت!

مردی که یک گونی پیاز دزدیده بود را نزد قاضی بردند.  قاضی حکم کرد که او از دو مجازات یکی را برگزیند: یا همه پیازهایی که دزدیده را خام و پوست نکنده بخورد و یا صد ضربه چوب به پایش زده شود.  مرد محکوم فکر کرد که تحمل صد ضربه چوب آسانتر از خوردن یک گونی پیاز است ولی به ضربه های ۶۰ و ۷۰ که رسید چنان از درد بی طاقت شد که به التماس افتاد اجازه یابد پیازها را بخورد و خورد.

حکایت ما مردم در طرح دغلبازانه “هدفمندی یارانه ها” بی شباهت به مرد پیاز دزد نیست.  هم خفت و شرمساری خام طمعی خود را باید تحمل کنیم و سرانجام نیز با حذف “دهک”ی از دریافت آنچه به آن طمع بسته بودیم محروم شویم و هم شاهد فروپاشی اقتصادی، کاهش ارزش پول ملی، تورم افسار گسیخته، گرانی سرسام آور و هرروز خالی تر شدن سفره هایمان باشیم.  درست مانند حکایت چوب و پیاز!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com